ژئوپولیتیک ایران هسته ای

ژئوپولیتیک ایران هسته ای

در راستای اعلام ((نظام نوین جهانی )) بود که جرج دبیلو . بوش اعلام کرد در ژئوپولیتیک جدید جهانی ، ایلات متحده امریکا امنیت ملی خود را در خیابان های بغداد جستجو میکند و در پیگیری این گونه فرضیه ها اشغال عراق و تبدیل آن کشور به بزرگ ترین میدان خودنمایی تروریسم را آغاز کرد.

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۸۱۵

بازدید دیروز

۱۰۹۶

بازدید ماه

۸۵۹۷

بازدید کل

۹۰۹۰۳۵۲

افراد آنلاین

۱۷۶

ژئوپولیتیک ایران هسته ای

تاریخ:۱۳۹۶/۱۲/۲۵

ژئوپولیتیک ایران هسته ای

 

لقمان توتونچی، کارشناسی ارشد جغرافیای برنامه ریزی شهری، دبیر جغرافیای سقز

در راستای اعلام ((نظام نوین جهانی )) بود که جرج دبیلو . بوش اعلام کرد در ژئوپولیتیک جدید جهانی ، ایلات متحده امریکا امنیت ملی خود را در خیابان های بغداد جستجو میکند و در پیگیری این گونه فرضیه ها اشغال عراق و تبدیل آن کشور به بزرگ ترین میدان خودنمایی تروریسم را آغاز کرد. او برای کسب مشروعیت برای مداخله در امور داخلی عراق که می توانست آغاز بدعت تازه ای در مداخله در امور کشور های دیگر باشد حتی سازمان ملل متحد، این تنها مرجع مشروعیت دهنده این گونه دخالتها، را مورد بی اعتنایی قرار داد. در همان حال، ایالات متحده در مرداب جنگهای چریکی در افغانستان فرو رفته و وعده کشاندن دامنه اقدامات نظامی پیشگیرانه و یک جانبه گرایانه به ایران را تبلیغ کرد. مداخله نظامی یک جانبه و شکست اسرائیل در لبنان و غزه و شکست عملیات نظامی یک جانبه ایالات متحده در افغانستان و عراق در نیمه دوم دهه 2000 به اعلام سیاست عقب نشینی نظامی از آن دو کشور انجامید که در عمل تاییدی بوده است از سوی رهبران ایالات متحده و اسرائیل در زمینه پذیرش شکست در استراتژی مداخله خودسرانه نظامی در امور دیگران. ارتباط این تحولات ژئوپولتیک با شرایط نظام اسلامی ایران در عصر جدید یکسره مربوط می شود به تلاش نو محافظه کاران امریکایی درواکنش به ژئوپولیتیک اسلامی ایران برای اخلال در برنامه انرژی هسته ای این کشور در راستای ایجاد جهان امنیتی یکپارچه و یکدست. زمینه های این برخورد از آنجایی چیده شد که اسرائیل،بدون ارائه هیچ گونه سند و مدرک قانع کننده ای، مدعی شد که برنامه هسته ای ایران صرفاً برای تولید سلاح اتمی به منظور استفاده علیه آن کشور است. آریل شارون نخست وزیر پیشین اسرائیل در تبلیغ این دروغ تا آنجا پیش رفت که در سال 2000 اعلام کرد ایران شش بمب اتم تولید کرده و آماده استفاده علیه اسرائیل است.

از همان هنگام بود که در نوشته ها و مصاحبه هایی هشدار داده می شد که یک استراتیژی حساب شده آمریکایی- اسرائیلی علیه ایران شکل گرفته است که می تواند با عنوان استراتیژی (تهمت و تهدید)مورد بررسی قرار گیرد. نه تنها نتایج بازرسی هایی آژانس بین المللی سازمان ملل متحد در زمینه ی انرژی هسته ای در تاکید بر نیافتن هیچ سند و مدرکی دال بر نظامی بودن برنامه هسته ای ایران نتوانست تقطه ی پایانی بر پیروی کور کورانه غرب از این دروغ اسرائیلی باشد، بلکه ایالات متحده توانست اتحادیه اروپا را نیز وارد مبارزه ی بی دلیل علیه ایران کند. به این ترتیب بحرانی بی دلیل در این رابطه به وجود آمد که سبب ساز سخترین مجادله سیاسی – استراتژیک تاریخ در دوران پس از جنگ سرد بود درهمین زمینه در چهار چوب استراتیژی ( تهمت و تهدید) بود که دولت نو محافظه کار آمریکا توانست به کمک اروپا و با یاری جستن از روسیه و چین،دست کم چهار قطعنامه تحریم اقتصادی و غیر قانونی و خلاف اخلاق بشری را تا کنون علیه ملت ایران به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد برساند. متاسفانه برخی از روشفکران سنتی در ایران و غرب حتی توجه نکردند که آمریکای نو محافظه کار،آن امریکای همیشگی نبود و در دریافتند که تلاش نو محافظه کاران برای جا انداختن ایده (( نظام نوین جهانی)) تلاشی بود برای واقعیت دادن به یک ساختار ژئوپولیتیک هرمی شکل جدید در نظام سلسله مراتبی قدرت که به موجب آن ایالات متحده نو محافظه کار با تعیین ((دشمن)) فرضی می خواهد تلاش برای رسیدن به راس هرم قدرت و در دست گرفتن سرنوشت خانواده بشری را از راه استفاده از هر فکر و وسیله خلاف اخلاف توجیه کند. این کسان برخورد های جدید ایالات متحده با ایران را به حساب ((دشمنهای دیرین ؟؟؟امریکا)) نسبت به ایران گذاشته و عده دیگری از زود باوران ، مو ضوع را به حساب((سیاستهای امریکایی برای ایجاد دمو کراسی و امنیت در ایران وجهان گذاشته)) در حالی که هر یک از این موارد ممکن است به عنوان بهانه ای مورد بهره برداری تبلیغاتی ایالات متحده بوده باشد سیاستهای حیرت انگیز دولت نو محافظه کار ایالات متحده نسبت به ایران، یکسره و بدون کمترین تردیدی در راستای واقعیت دادن به ژئو پولتییک ((نظام نوین جهانی)) بود که خود از ژئو پولیتیک اسرائیلی ((بیم و امید)) (بیم از خطر نابودی و امید به یافتن سروری بی چون و چرا بر خاورمیانه برای رفع آن خطر) ناثیر گرفته بود.

در همان حال ، باید تایید کرد که استراتژی جدید امریکایی-اسرائیلی که صدمه زدن به امنیت و استقلال ملی یران را هدف قرار داده بود، اگرچه نفرات انگیز ،ولی تا حدودی پدیده ای واکنشی در برابر سیاستهای فلسطینی رسمی یا غیر رسمی ایران بوده است. این استراتژی که بر اساس تا کتیک ((تهمت و تهدید )) آغاز شد تا راه برای توجیه اقدامات نظامی احتمالی همواره شود،از اواخر سال مسیحی 2001 به اجرا در آمد. هدف اولیه از این استراتژی اعمال فشارهای سیاسی در راستای همواره کردن راه برای از پای در آوردن اراده استقلال خواهی ایرانیان در برابر ژئو پولیتیک ((نظام نوین جهانی)) امریکایی بود. در راه رسیدن به این هدف آنان در عمل ثابت کردند که حتی اگر لازم باشد، از به کارگیری از اقدامات نظامی یک جانبه گرایانه و پیشگیرانه ابا ندارند. بر اساس همین دید گاهها بود که جرج دبیلو. بوش در ژانویه 2002، ایران به عنوان یک ملت را عضوی از اغضای یک((محور شیطانی)) اعلام کرد. استفاده از این عنوان که متاسفانه در ایران((محور شرارت)) ترجمه شد، ناشی از ندیشه های مسیحی گری سیاسی افراطی بود ونشان از نقش گرایشهای دینی افراطی در حهت گیریهای ژئو پو لیتیک نو محافظه کارانه داشت، چنان که رونالد ریگان، اولین رئیس جمهور نو محافظه کار ایالات متخده در دهه 1980 از شوروی پیشین به عنوان((امپراتوری شیطان)) یاد کرد منظور از شیطان قلمداد کردن رقیبان، الهی خواندن برنامه های ژئو پو لیتیک نوین خود بود، چون شیطان را نمی شود از راه تنبیه اصلاح کرد، شیطان در همه ادیان باید ریشه کن شود در راستای همین دیدگاههای دینی بود که آنان دلیل سقوط شوروی را((ناحق)) بودن نظام کمونیستی اعلام کرده و در مقابل، نظام سرمایه داری را بر حق دانسته و اعلام کردند که((جهانی)) کردن نظام سرمایه داری اقتصاد بازار آزاد وظیفه الهی آنان است. اگر چه جرج و دبلیو. بوش و یارانش پساز قرائت نامه مورخ فوریه 2002 مولف این اثر هرگز این اهانت ملی را در مورد ایرانتکرار نکردند و مکرر تایید نمودند که استفاده از عنوان(( محور شطانی)) در مورد ایران کاری نادرست بوده است و باید به تاریخ تمدن ایران احترام گذاشت، ولی پیگیری استراتژی تهت و تهدید در دور دوم ریاست جمهوری جرج دبلیو. بوش شدت بیشتری گرفت.

ازدید ملت ایران، یکی از بزرگ ترین قربانیان استراتژی ضد ایرانی محور امریکا- اسرائیل- اروپا در دوران بحران هسته ای تحمیل شده به ایران ، دیالوگ ملی ایرانیان درباره دموکراسی بوده است. این اصل مسلم است که هرگاه تهدیدهای نظامی خارجی علیه موجودیت ملی کشوری جدیت یابد، دگراند یشیها و دیالوگ داخلی برای آزادی و دمو کراسی کنار گذاشته و ملت برای دفاع از وطن یکپارچه می شود در این راستا بود که دیالوگ جاری در روند دمکراسی ایرانی نیز صدمه فراوانی دید، به ویژه با توجه به این حقیقت که در فرهنگ سیاسی جاری ایران، برخی ازروشنفکران سنتی مخالفت با سیاستهای دولت وقت را با جانبداری از خواستهای سیاسی دشمن خارجی به اشتباه می گیرند. با این حال، مقاومت شکست ناپذیر ایرانیان در برابر زور گوییهای امریکایی- اسرائیلی-اروپایی در مورد برنامه هسته ای ایران ، به ویژه پایان دادن به برنامه تحمیل شده تعلیق غنی ساز اورانیوم هم زمان با اعلام مکرر آژانس بین المللی انرژی هسته ای در زمینه نیافتن هیچ سندی دال بر استفاده نظامی ایران از وضعیت هسته ای، همه تمهیدات ضد ایرانی غرب را در انظار جهانی خنثی کرد و ملل جهان ضمن تمکین در برابر اقدامت تنبیهی گروه به اصطلاح 1+5 در سازمان ملل متحد، در چهر چوب اجتماعاتی مانند ((جنبش غیر متعهدها))و((کنفرانس اسلامی)) مصرانه خواستار حل صلح آمیز بحران هسته ای ایران شدند. با این دلیل است که باید توجه کرد که ایده ((حل مسائل با ایران از راه مذاکره)) را رئیس جمهور بعدی (باراک اوباما) از خود اختراع نکرده بود، بلکه پیشنهاد او برای مذاکره با ایزان در حقیقت پاسخی بود به نگرانیهای بین المللی نسبت به تهدید های جنگی علیه ایران که نه تنها می توانست سراسر خاورمیانه را به آشوب کشد، بلکه به تایید نو محافظه کاران سر شناسی مانند نیوت گینگریچ می توانست به جنگ جهانگیر سوم منجر شود و افکار عمومی داخلی را که از جنگ آفرینی نو محافظه کاران خسته شده بود، علیه آنان به شورش در می آورد. با بروز نشانه های شکست سیاسی- اقتصادی در ژئو پو لیتیک نظام نوین جهانی نو محافظه کاران امریکایی که از اوایل سال 2008 به صورت انکار ناپذیری در آمد،و همراه با آشکار شدن نشانه هایی از آغاز یک دوران جدید در سیاست خارجی ایالات متحده ،نشانه هایی از آغاز یک دوران تازه در مناسبات ایران و غرب نیز محسوس شد. پس از انتخاب باراک اوباما از آغاز سال 2009 به عنوان رئیس جمهور ایلات متحده که عمدتاً ناشی از وعده او در دوران مبارزات انتخاباتی سال 2008 در زمینه تغییر سیاستهای ژئوپولیتیک و اقتصادی داخلی و خارجی- ایالات متحده امریکا بوده است، به گمان می آید که واقع نگری در مسائل گوناگون خاورمیانه تا حدودی جانشین ایدئولوژی نو محافظه کارانه خواهد شد. در چنین وضعیتی بود که اوباما در چهار چوب فلسفه((تغییر)) در سیاست خارجی کشورش ایده حل مسائل موجود با ایران از راه ((مذاکره)) را مطرح کرد و با این بحث افقهای تازه ای را در مناسبات غرب با ایران گشود.

این گونه بود که اوباما امید وارانه راهی سر منزل دگرگون کردن سیاستهای خاورمیانه ای نو محافظه کاران شد. ناظران آگاه از همان اوان توجه داشتند که دگرگون کردن زیر بناها ی سیاست خارجی ر یک دمو کراسی زمان زیادی می طلبد و با این درک بود که پیش بینی می شد بروز هر گونه تحول واقعی در راستای ترک اندیشه های یک جانبه گرایانه درسیاستهای خاور میانه ای ایالات متحده و تعطیل استراتژی((تهمت و تهدید)) نو محافظه کارانه در قبال ایران باید به دور دوم ریاست جمهوری وی موکول شود تا بی نیازی او از حمایت لابی یهودی، امکان دور زدن اسرائیل و خواسته های ضد ایرانی اش را فراهم سازد.در مراحل آغازین اعلام رسمی سیاست(( مذاکره مستقیم و بدونپیش شرط)) با ایران، دید گاههای جدید اوباما سبب بروز تحول محسووسی در برخورد سیاسی اتحادیه اروپا به ویژه بریتانیا با ایران شد. نه تنها سیاستمداران اروپایی مانند خانم مرکل، گوردون براون، خاویر سولانا، دیوید میلبند و امثال آنان در ایتالیا و فرانسه لحن دوستانه تری را در اشاره به ایران و مباحث ایرانی پیش گرفتند، بلکه رسانه های اروپایی نیز زبان برخورد با ایران را ملایم کرده و برای نخستین بارآشکارا ایده حل مسائل موجود با ایران را از راه مذاکره تبلیغ کردند. هم اکنون (اسفند 1391- فروردین1392) ایلات امریکا و اتحادیه اروپا در مانور های ژئو پولیتیکی که در چهار چوب1+5 درقبال ایران به اجرا در آوره اند، عملاً ثابت می کنند که در برابر ایران استراتژی عقب نشینی از مواضع ستیزه جویانه دیرین را اختیار کرده و آماده پذیرفتن حق مسلم ایرانبه عنوان یک ملت صاحب صنعت هسته ای با حق غنی سازی اورانیوم هستند که محصول توافق نهایی نه تنها می تواند بحران هسته ای ایران را پایان دهد، بلکه حصول تفاهم غرب در پذیرفتن ایران به عنوان یک بازیگر بسیارموءثر در ژئو پو لیتیک خاورمیانه را میسر می سازد. این در حالی است دونالد ترامپ رئیس جمهور کنونی غیرمتعهد وجنگ طلب ایالات متحده آمریکا به شروط غیر قانونی قبلی خود برای تمدید مجدد برجام شرایط دیگری را هم اضافه کرده که شامل بهبود حقوق بشر در ایران ,جلوگیری از خرابکاری های آنلاین دولت ایران وهمچنین محدود کردن فعالیت های تجاری به شیوی پول شوئی میشود!پیش از این 4 شرایط دیگر گذشته بود که اجازه بازرسی فوری از همه سایت ها,پایان دادن به آزمایش موشک ها ی بالستیک,تضمین عدم فعالیت اتمی در حیطه نظامی وبدون انقضائ بودن تاریخ محدودیت های اتمی بود که همواره از سوی ایران و روسیه رد شده است.

ترامپ در ادامه توسعه طلبی خود گفته تحت هیچ شرایطی با جمهوری اسلامی ایران گفتگو نمی نماید واگر قرار به اجرای این شرایط باشد باید آلمان,فرانسه وبریتانیا بجای ایران متعهد شوند! لازم میاید که در آینده ژئوپولیتیک اروپا وآمریکا با روسیه وچین وهند وسایر کشورهای جنوبشرق آسیا وتحرکات تازه شبه جزیره کره را دولت مردان جمهوری اسلامی رصد نمایند بطوری که شواهدی وقرائن نشان از چند قطبی بودن جامعه جهانی ومحدود شدن قدرت آمریکا و دوری گرفتن کشورهای اروپای با محوریت آلمان ونفوذ این کشور در اروپای مرکزی وشرقی ,تحرکات ونفوذ روسیه در آسیای میان وچین در جنوبشرق آسیای ونزدیکی به ژاپن ابر اقتصادی جهان وشبه جزیره کره مجددا همانند آلمان دیوار بی اعتمادی را درجهت اتحاد یکپارچگی شکسته وژاپن نیز به این وابستگی چراغ روشن نشان خواهد داده قطعا درهرکدام از نواحی این کره خاکی شاهد پیمان نامه ها واتحادیهای در جهت همبستگی سیاسی واقتصادی میباشیم, هرچند در این اوخر شاهد نزدیکی هرچه بیشتر کشورهای جنوب آسیا(هندوستان وپاکستان ) ویا کشورهای آمریکای لاتین با جمهوری اسلامی میباشیم که نشان از محوریت ایران در خاورمیانه دارد,در این اثنا تنها قاره ی فراموش شدی فعلی توسط بسیاری از کشورها افریقا میباشد که کشور چین درراستای سیاستهای اقتصادی وسیاسی خویش کم کم مشغول نزدیک شدن وجای پای بازکردن گسترده از شاخ کشورهای افریقای را شروع وامید به تمامیت سیطر خویش در این قاره در سر می پروراند.درپایان باید گفت دور از انتظار نیست و نخواهد بود که سیاست نظام نوین جهانی وتک قطبی کردن این کره خاکی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق راهی جز فرو بست وعقب نشینی وزوال در آتی نزدیک در پیش نخواهد داشت وباید سیاستمداران ومسئولان سیاست خارجه هرچه تمام تر ثوا از برسی نمودن وکارشناسی کردن تحولات گامهای اساسی باتوجه به تحولات پیش رو براساس منافع ملی کشور وعملیاتی نمودن آن در تقابل با سیاست های دوپهلوی آمریکا واسرائیل در قبال نظام وملت ایران بردارند و هرچه واقع بینانه تر جهان چند قطب فرا روی این کره خاکی را براساس معیارها واستاندارهای آتیه فضای سیاسی ,اقتصادی بوجود آمده با معیارها واستاندارهای منافع حداکثری ملی باتوجه به موقعیت ژئواستراتژی وهارتلند جدید ایران همسان سازی و تطابق کامل آن با محوریت ایران بعنوان قدرت منطقه ای ( خاورمیانه )وجهان با استفاده از پتانسلهای جغرافیای اعم از طبیعی وانسانی ,انرژی صلح آمیز هسته ای شکل دهی سازماندهی بامدیریتی صحیح وکارا برنامه های کوتاه مدت وبلند مدت درجهت پیشبرد منافع ملی و برون رفت از چالش های با سیاست های واقع بینانه به سرانجام ومقصود برسانند.



دیدگاه خود را بیان کنید