ایران تعیین کننده تغییرات ژئوپولیتیکی در خاورمیانه

ایران تعیین کننده تغییرات ژئوپولیتیکی در خاورمیانه

پس از ماجرای 11 سپتامبر، آمریکا مستقیما به بهانه مبارزه با تروریسم و پیاده سازی دموکراسی به خاورمیانه لشگرکشی کرد اما امروز بعد از گذشت 13 سال از این حضور نظامی گسترده آنچه مشهود است نه تنها دموکراسی در خاورمیانه نهادینه نشده است بلکه بسیاری از کشورهای منطقه مشغول جنگهای فرقه ای و مذهبی گردیده، و عملیات تروریستی و بمب گذاری های انتحاری تبدیل به برنامه عادی و روزمره در منطقه شده است.

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۱۷۷۲

بازدید دیروز

۱۱۰۵

بازدید ماه

۲۶۰۷۶

بازدید کل

۹۱۰۷۸۳۱

افراد آنلاین

۳۲۶

ایران تعیین کننده تغییرات ژئوپولیتیکی در خاورمیانه

تاریخ:۱۳۹۳/۰۴/۰۶

ایران تعیین کننده تغییرات ژئوپولیتیکی در خاورمیانه


نویسنده: روزبه پارساپور
پس از ماجرای 11 سپتامبر، آمریکا مستقیما به بهانه مبارزه با تروریسم و پیاده سازی دموکراسی به خاورمیانه لشگرکشی کرد اما امروز بعد از گذشت 13 سال از این حضور نظامی گسترده آنچه مشهود است نه تنها دموکراسی در خاورمیانه نهادینه نشده است بلکه بسیاری از کشورهای منطقه مشغول جنگهای فرقه ای و مذهبی گردیده،  و عملیات تروریستی و بمب گذاری های انتحاری تبدیل به برنامه عادی و روزمره در منطقه شده است. اما چه دلیلی دارد که آمریکا و برخی متحدین غربی اش از هیچ تلاشی برای نا امنی خاورمیانه، توسعه جنگهای فرقه ای و حمایت از دولت های نامشروع عربی فاقد پایگاه مردمی و خطرناک ترین فرقه های افراطی مذهبی همچون وهابیت (عربستان) دریغ نمیکنند؟ با چه انگیزه ای آمریکایی که مدعی حقوق بشر است، از تروریست های طالبان طی دهه 1980 در جنگ با شوروی حمایت همه جانبه می کند؟ یا امروز در سوریه برای سرنگونی دولت قانونی این کشور گروههای مختلف تروریستی را با عنوان مخالفین حکومت مسلح میکند؟ به عراق با  بهانه واهی نابود کردن تسلیحات شیمایی صدام حسین، لشگرکشی میکند لکن، امروز که عراق مورد یورش همه جانبه تروریست های مورد حمایت عربستان (داعش) قرار گرفته است دخالتی نکرده، ترجیح میدهد تنها نظاره گر نابودی عراق باشد؟ وفراتر از همه اینها چه دلیلی دارد که نقطه ای همیشه ناامن در خاورمیانه (رژیم صهیونیستی) ایجاد شود که بیش از 60 سال، افزون بر جنایات محرز حقوق بشری، در حال جنگ،  تجاوز و اشغال خاک همسایگان خود باشد و در عین حال مورد حمایت همه جانبه آمریکا هم باشد؟

 

مبرهن آن که مرزهای جغرافیایی خاورمیانه امروزی، مرزهایی غیر واقعی هستند و کشورهای تاسیس شده طی یک قرن اخیر بر اساس سیاست های استعماری بریتانیا و فرانسه که به سلطه و تفرقه میان ملت ها شهرت دارند پایه گذاری شدند. هیچ کدام از قدرت های بزرگ در ابتدای قرن بیستم، چه انگلیس و چه فرانسه، نه تنها دغدغه پیشرفت ملتهای خاورمیانه را نداشته اند بلکه بواسطه رقابت راهبردی دنیای شرق و غرب باستان طی 25 قرن گذشته (شرق به رهبری ایران و غرب به رهبری یونان و روم)، تلاش کردند که این منطقه را در هنگام ضعف ایران در خاورمیانه، به حال عقب افتاده نگه داشته و درگیر مسائل فرقه ای و قومی کنند. بعد از شکل گیری حزب "اتحاد و ترقی" و سیاست دور شدن از مشکلات و سختی ها منطقه ای که بعد از آن مصالح این کشورها بر ثروت های نفتی خاورمیانه متمرکز شد، قدرت های بزرگ توانستند باسرپوش گذاشتن بر مشکلات، بر اساس مصالح خود مرزهای خاورمیانه را مجددا تعریف کنند، که به همین ترتیب توافق "سایکس پیکو" در سال 1916 شکل گرفته، جغرافیای شرق عربی را بر اساس منافع انگلیس و فرانسه ترسیم کردند. آن چه بر اساس تقسیم بندی جغرافیایی "سایکس پیکو" صورت گرفته تنها مبتنی بر ایجاد تنش های بلندمدت جهت مشروعیت بخشیدن به پایگاه های نظامی اردوگاه غرب در خاورمیانه و غارت منابع نفتی بوده و هیچ توجهی به موئلفه های تشکیل یک ملت واحد و اشتراکات طایفه ای و دموگرافیک جمعیتی درون کشورهای جدید و محیط پیرامومی آنها نشده است. بدین ترتیب، چندان سخت نیست که میان اکتشاف نفت در خاورمیانه توسط فرانسه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با خروج انگلیس از نقشه جغرافیایی منطقه ارتباطی پیدا کرد. در همان دوران بود که شهر موصل به عراق و قامشلی و بوکمال به سوریه داده شده، همچنین شهرهای ساحلی صور و صیدا و بیروت و طرابلس تا کوه های لبنان، کشور جدید لبنان را با مرزهای فعلی به جا مانده از قرن بیستم تشکیل دادند.چنانکه میدانیم در عراق نیز کارمند سازمان امنیت بریتانیا، "آنسه دارسی" نقش محوری در کشیدن مرزهای جغرافیایی جعلی داشت، آن را در محیطی میان ایران و ترکیه ترسیم کرد و از شمال و جنوب با امکانات بیکران نفتی اش محصور کرد. حتی دارسی فراموش نکرد که راهی هم برای عراق برای دستیابی به آب های آزاد خلیج فارس در نظر بگیرد و همچنین با کویت غنی از نفت هم مرزش کند. این درحالی است که با سفری کوتاه به شهرهای بغداد، سلیمانیه، بصره، اربیل و... به راحتی اشتراکات فرهنگی مردم عراق و آثار متعدد ایرانی در این شهرها قابل مشاهده است. حتی پایتخت عراق یعنی بغداد نامی فارسی با ریشه باستانی است به معنای داده شده از طرف خدا. لذا جنگ ایران- عراق و عراق-کویت حاصل همین مرز بندی های غلط بود، زیرا مرزهای جغرافیای حقیقی ایران بسیار فراتر از جغرافیای تعریف شده ایران کنونی است.فلذا واضح است طرح تشکیل کشورهای نوظهور در حوزه ایران بزرگ تنها به نا امنی و جنگهای فرقه ای ختم شده و می شود. جنگهای قره باغ، کشمیر، افغانستان و گسترش تروریسم در پاکستان، حاصل عدم حضور ایران و انسجام ملی در میان مردمانی است که اصالتا ایرانی هستند و امروزه زیر سلطه اسلام ساختگی وهابیت و اندیشه های تروریستی القاعده ای قرار گرفته اند. غرب بی توجه به موئلفه های فرهنگی، ملی و مذهبی مردم منطقه خاورمیانه، که مهد ادیان و تمدن شناخته می شود، دست به کشور سازی های جعلی زده است و امروز خاورمیانه را در آتشی از درگیری های فرقه ای و قومی مذهبی می سوزاند.
 

واضح انکه یک ملت از عنصرهای مختلفی همچون تاریخ مشترک، فرهنگ مشترک، هویت ملی مشترک، مرزهای جغرافیایی و نزدیکی نژاد تشکیل می شود. اما چنین پارامترهای مشترکی در تعریف ملت های خاورمیانه رعایت نشده اند، به عنوان مثال مردم کردستان عراق، سوریه و ترکیه همگی بخشی از پیکره تاریخی ملت ایران بشمار میروند ولی امروزه در قالب ملت های ترک و عرب در ترکیه و عراق و سوریه زندگی میکنند که این خود یک تضاد هویتی است که بالقوه میتواند عامل نا امنی باشد. آمریکا بدلیل تغییر توازن ژئوپولیتیک منطقه و محدود کردن قدرت ایران در مدینترانه دست به بی ثبات کردن سوریه زد و در نتیجه نوعی خودمختاری را برای کردهای شمال سوریه به ارمغان آورد تا در آینده در کنار اقلیم کردستان عراق به کشوری مستقل ختم شوند، فارغ از اینکه ایران هرگز نمیتواند ملتی جدا به نام ملت کرد را به رسمیت بشناسد. چراکه کردها از قوم ایرانی ماد هستند که مهم ترین بخش از ملت ایران بشمار میروند،  بدین لحاظ،، اگر آمریکا به دنبال تشکیل کشوری به نام کردستان باشد، این خود مقدمه ای برای آغاز درگیری های بلندمدت خواهد بود که میتواند خون میلیون ها انسان بی گناه را بدون هیچ نتیجه ای بر زمین بریزد. زیرا پارامترهای انسجام ملی چندین هزار ساله در ایران به هیچ وجهه قابل مقایسه با کشورهای نوظهور و ساختگی همچون عربستان، قطر، کویت، امارات، عراق و... نیست. لذا تردیدی نیست که تغییر در مرزهای جغرافیایی خاورمیانه به عنوان مثال تجزیه احتمالی عراق به سه کشور کردستان و کشورهایی شیعی و سنی نشین بدون لحاظ کردن ایران یا الحاق مجدد بخش های ایرانی نشین آن به پیکره ایران بزرگ غیرممکن و بسیار خطرناک خواهد بود. ایران کشوری با قومیتی ایرانی به نام کردستان یا شیعیستان را در مرز قومیتی خود تحمل نخواهد کرد زیر این مناطق در طول تاریخ بخشی از ایران بزرگ بشمار میرفته اند و موئلفه های متعدد مشترکی با ملت ایران دارند فلذا قابل پذیریش نیست در کنار مرزهای جغرافیایی ایران کشورهایی با قومیت ایرانی، که ابزار دست اندیشه های ویرانگر وهابیت یا سیاست های جنگ افروزانه آمریکا باشند تشکیل شوند. آمریکا به صورت غیر رسمی بارها نقشه های متعددی از خاورمیانه جدید را در رسانه های خود انتشار داده است تا اذهان جامعه جهانی با این مسئله آشنا بشوند. برای نمونه جفري گلدبرگ نويسنده و خبرنگار مجله اتلانتيك در فوریه 2008 مقاله ای جنجالی منتشر کرد که در آن به ضرورت تسریع در روند تجزیه کشورهای خاورمیانه توسط آمریکا اشاره کرده و دهها کشوری که از دل خاورمیانه جدید متولد می شود را ترسیم نمود. همچنین برنارد لوئیس (خاورشناس انگلیسی-آمریکای)، مئیر داگان (رئیس پیشین موساد)، دانا رورابچر (سناتور جمهوری خواه آمریکا) و... به صراحت حمایت خود را از تجزیه ایران و خاورمیانه بارها و بارها اعلام کرده اند.


شرایط امروز خاورمیانه دقیقا مطابق با نظریه "هرج و مرج سازنده" کاندولیزا رایس است. تئوری خانم رایس تأییدی بود بر وجود یک "نقشه راه نظامی" برای خاورمیانه به ابتکار انگلیس، امریکا و اسرائیل. این پروژه، که سال‌ها بود در مرحله طراحی و برنامه‌ریزی قرار داشت، عبارتست از ایجاد هلالی از بی‌ثباتی، هرج و مرج و خشونت که از لبنان، فلسطین و سوریه آغاز شده و تا عراق، ایران و مرزهای افغانستان یا ساخلو نظامی ناتو ادامه خواهد داشت. منطقه ای که "جغرافیای امنیتی ایران" یا "هلال شیعی" یا محور مقاومت نامگذاری شده است. نطق سالها پیش خانم رایس (وزیر خارجه پیشین امریکا) در موضوع "خاورمیانه جدید" که در اسراییل ایفاد شد، حکایت از اهداف آمریکا برای ایجاد نا امنی در خاورمیانه و در نهایت ایجاد یک به اصطلاح نظم نوین جهانی بر اساس منافع خود دارد. به نظر پرفسور مارک لواین (Mark Levine) نومحافظه‌کاران و نولیبرال‌های طرفدار جهانی‌سازی و بسیاری از جمهوری خواهان به برنامه هرج و مرج سازنده برای خاورمیانه به شدت علاقمند هستند و آنرا هم راستا با طرح خاورمیانه جدید آمریکا میدانند. در همین راستا نقشه ای نسبتاً معروف از خاورمیانه، افغانستان یا ساخلو نظامی ناتو و پاکستان از سال ۲۰۰۶ به این طرف در محافل استراتژیک، دولتی، ناتو و نظامی دست به دست می‌چرخد. آمریکا این نقشه را (که به پیوست مقاله موجود است) به نحوی غیررسمی در معرض دید عموم قرارداده، بدین منظور که پس از گسترش نا امنی و رواج تروریسم در خاورمیانه بتواند اجماعی بین المللی در مورد آن برپا کرده و جامعه جهانی را برای تغییرات احتمالی و حتی ناگهانی و فاجعه‌بار آینده خاورمیانه آماده نماید.نقشه خاورمیانه بزرگ توسط سرهنگ یکم رالف پیترز (Ralph Peters) تهیه شده است. این نقشه در جورنال نیروهای مسلح (Armed Forces Journal) مورخ ماه جون ۲۰۰۶ چاپ شد. رادلف پیترز سرهنگ بازنشسته آکادمی ملی جنگ امریکاست. او به ‌عنوان آخرین سمت، عهده‌دارمعاون رئیس ستاد اداره اطلاعات در وزارت دفاع امریکا بوده و یکی از بهترین مؤلفان پنتاگون است که مقالات متعددی در موضوع استراتژی برای جورنال ارتش و سیاست خارجی امریکا نگاشته است. نظر رالف پیترز درباره مرزهای جغرافیایی خاورمیانه بدین شرح است: "خودسرانه‌ترین و تحریف‌شده‌ترین مرزها در جهان مرزهای آفریقا و خاورمیانه می‌باشند. مرزهای آفریقا، که توسط اروپائیان مغرض و خودپرست ترسیم شده، هنوز باعث درگیری و مرگ و میر میلیون‌ها مردم بومی این قارّه می‌شود. ولی مرزهای ناعادلانه در خاورمیانه، به قول چرچیل بسیار بیش‌تر از آنچه که کشورها و مردم بومی بتوانند تحمل کنند باعث زحمت می‌باشد."
لازم به ذکر است زیبنگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی سابق امریکا هم در کتاب خود به‌نام "صفحه بزرگ شطرنج: برتری و ضروریات ژئواستراتژیک امریکا" به نحوی تلویحی به خاورمیانه به‌عنوان اهرم فشار و کنترل بر منطقه‌ای اشاره می‌کند که آن را بالکان اورآسیا می‌نامد. بالکان اورآسیا عبارتست از: منطقه قفقاز (گرجستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان) و آسیای مرکزی (قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و افغانستان) و تا اندازه‌ای ایران و ترکیه. ایران و ترکیه، هر دو اضلاع و مرزهای شمالی خاورمیانه را شکیل می‌دهند. ضمن انکه خاورمیانه در آینده تنها از بعد انرژی برای آمریکا دارای اهمیت نخواهد بود، زیرا آمریکا خود در حال تبدیل شدن به بزرگترین صادرکننده نفت جهان است (استخراج روزی 8 میلیون بشکه نفت) ، لذا از اهمیت نفت و انرژی در خلیج فارس برای آمریکا در سالهای آتی کاسته خواهد شد.

 

شرایط امروز خاورمیانه، شباهت زیادی به اروپای شرقی و مرکزی دارد، به‌خصوص در سال‌هایی که به جنگ جهانی اول ختم شد. آنزمان که با پایان یافتن جنگ جهانی اول مرزهای کشورها در شبه جزیره بالکان و اروپای شرقی و مرکزی از نو ترسیم و پیاده شدند. این منطقه دورانی از طغیان، خشونت و مناقشه را قبل و بعد از جنگ جهانی تجربه کرده، این اتفاقات حاصل مستقیم سرمایه‌ها و منافع خارجی و دخالت آن‌ها در این مناطق بود، دقیقا مشابه وضعیتی که امروز در خاورمیانه با آن مواجه هستیم. متاسفانه امروز خاورمیانه توسط قدرت‌های خارجی به بشکه ای از باروتی تبدیل شده که در آستانه انفجار است و بنظر میرسد اگر دولت نوری مالکی در عراق (که همچون بشار اسد توسط غرب محکوم به جنگ با تروریست ها شده است) نتواند پیروز نبرد با داعش شود نا امنی و درگیری فرقه ای سراسر خاورمیانه را خواهد گرفت تا شرایط به همان نظم نوین جهانی که آمریکا به دنبالش است برسد. مشخص است که این پروژه نیز مانند دیگر طرح های آمریکا همچون حمله به لیبی، عراق، افغانستان و حمایت از تروریسم در سوریه منجر به ویرانی گسترده، نا امنی و قتل عام میلیون ها انسان بی گناه خواهد شد.


راند پاول سناتور جمهوری‌خواه آمریکا هم به این مسئله به خوبی اشاره کرده است که:"سیاست‌های غلط آمریکا در سوریه عامل به وجود آمدن پناهگاهی مناسب برای تروریست‌های داعش و کشیده شدن هرج و مرج‌به شمال عراق شده است و به صراحت اعلام میکند که پیشرفت تروریست های تکفیری داعش در عراق، تهدید مستقیمی برای امنیت ملی آمریکا نیست و نیازی به دخالت ما آمریکا نمی باشد."
 

لذا با توجه به طرح "هرج و مرج سازنده" آمریکا که برای متحدین ایران در خاورمیانه تجویز شده، ضروری است ایران هم به عنوان قدرت اول در منطقه که حوزه فرهنگی و تاریخی اش از یک طرف از تاجیکستان آغاز می شود و تا دریای مدینترانه ادامه دارد و از طرف دیگر از قفقاز تا بحرین گسترده است، با کمک متحدین قدرتمند شرقی خود همچون چین و روسیه و بابهره مندی از ارائ تئورسین ها و نخبگان سیاسی داخلی خود طرح های مختلفی را جهت مواجهه با آینده احتمالی خاورمیانه و نا امنی هایی که آنرا احاطه کرده است تدوین کند. بحران فراگیری که در سوریه و عراق با حمایت مستقیم آمریکا و عربستان از تروریسم مذهبی کلید خورده است ممکن است به تجزیه احتمالی عراق به سه کشور جدا گانه ختم شود، لذا ایران به عنوان حقوق تاریخی و مشروع خود این حق را برای خود قائل می شود که با متحدین خود در مرحله نخست از به رسمیت شناختن چنین کشورهای جعلی و دست نشانده ای خودداری کند و در مراحل بعدی در صورت نیاز  وارد کارزار مناطق مستقل شده احتمالی بشود و مناطقی که هزاران سال بخشی از جغرافیای فرهنگی، دینی و سیاسی ایران بوده است (مانند کردستان و مناطق شیعه نشین) را تحت کنترل خود در آورد و مانند گذشته فرهنگ و هویت ایرانی را مجددا در آنجا رایج نماید تا امنیت و صلح و ثبات به منطقه بازگردد و مانع از ادامه روند کشور سازی های جعلی کوچک با تفکرات خطرناک وهابیت در منطقه بشود. این کشورهای قومی قبلیه ای کوچک نه تنها اگر مستقل بشوند کشوری امن و با ثبات برای منطقه نخواهد بود بلکه اختلافات و درگیری هایشان با کشورهای تازه تاسیس همسایه و ایران همچنان ادامه داشته و از یک طرف مجری سیاست های ابرقدرتها خواهند شد و از سوی دیگر مکان امنی برای صادرات تروریسم و وهابیت به دنیا خواهند بود زیرا موئلفه های تشکیل یک ملت واحد را نداشته  و ایران به عنوان همسایه قدرتمند آنها این پاره های کوچک که بخشی از ملت ایران بشمار میروند را هرگز به رسمیت نخواهد شناخت.



دیدگاه خود را بیان کنید