عربستان، پیاده نظام اسرائيل در منطقه

عربستان، پیاده نظام اسرائيل در منطقه

منطقه به سرعت در حال تغییرات استراتژیک است و مرزبندی های واقعی کشورها بر اساس منافع مشترک سیاسی و اعتقادی در حال شکل گیری است. مهم ترین عامل در تعیین این مرزبندی های خاورمیانه جنگ بین المللی در سوریه است که حقایق سیاسی و امنیتی بسیاری را از نیت و اهداف کشورهای درگیر در جنگ سوریه آشکار کرد.اما در این بین یک اتحاد نانوشته بین دو کشور متضاد یعنی عربستان و رژیم صهیونیستی ایجاد شده است که موجب شگفتی ناظران سیاسی منطقه شده است.

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۱۴۶۸

بازدید دیروز

۱۰۹۶

بازدید ماه

۹۲۵۰

بازدید کل

۹۰۹۱۰۰۵

افراد آنلاین

۲۶۲

عربستان، پیاده نظام اسرائيل در منطقه

تاریخ:۱۳۹۲/۰۸/۲۳

عربستان، پیاده نظام اسرائيل در منطقه

روزبه پارساپور، ماهنامه خلیج فارس و امنیت

چکیده
منطقه به سرعت در حال تغییرات استراتژیک است و مرزبندی های واقعی کشورها بر اساس منافع مشترک سیاسی و اعتقادی در حال شکل گیری است. مهم ترین عامل در تعیین این مرزبندی های خاورمیانه جنگ بین المللی در سوریه است که حقایق سیاسی و امنیتی بسیاری را از نیت و اهداف کشورهای درگیر در جنگ سوریه آشکار کرد. در این بین ایران، عراق، جبهه مقاومت، سوریه، چین و روسیه در یک طرف موازنه قدرت قرار گرفته اند و در طرف دیگر اسرائیل، عربستان، قطر، ترکیه، آمریکا، انگلیس و فرانسه در طرف دیگر. اما در این بین یک اتحاد نانوشته بین دو کشور متضاد یعنی عربستان و رژیم صهیونیستی ایجاد شده است که موجب شگفتی ناظران سیاسی منطقه شده است و عملا عربستان را در زمره کشورهای مشترک المنافع اسرائیل قرار داده است. چنانچه به دقت در مواضع سران وهابی آل سعود و رژیم صهیونیستی دقت کنیم به روشنی یک صدای واحد از هر دولت شنیده می شود که آن هم تلاش برای حفظ منافع آمریکا در منطقه و افزایش آتش افروزی در خاورمیانه می باشد. این آتش افروزی با گسترش نیروهای تروریستی جیش الاسلام، دولت اسلامی عراق و شام، جبهه النصره، احرار و غربا الشام در سوریه و جیش العدل در جنوب شرق ایران و پاکستان شکل گرفته است. لذا عربستان عملا با گسترش نیروهای سلفی جهادی خود در خاورمیانه به پیاده نظام اجرای سیاستهای پلید رژیم صهیونیستی در منطقه تبدیل شده است.

واژگان کلیدی: جنگ بین المللی سوریه، عربستان و وهابیت، رژیم صهیونیستی، امنیت خاورمیانه

مقدمه
چنانچه به تقابلات اعتقادی سوریه و عربستان در طی چند دهه اخیر توجه کنیم در می یابیم که در بسیاری از مسائل منطقه ای و جهانی این دو کشور در جبهه متضاد یکدیگر بوده اند، به عنوان مثال در طی سال های جنگ سرد، عربستان به یکی از ستون های امنیتی خاورمیانه مبدل شده و در کنار بلوک غرب ایستاده بود، ولی سوریه در کنار بلوک شرق قرار گرفته بود و روابط حسنه ای را با مسکو و دیگر کشورهای سوسیالیستی برقرار کرده بود. در بحران خاورمیانه هم ریاض و دمشق در دو سوی بحران قرار گرفته بودند، عربستان سعودی با حکومت خودگردان و جنبش فتح زد و بند داشت و سوریه نیز با حماس و جهاد اسلامی مناسبات خاص خود را داشت. در لبنان هم وضع همینگونه بود. سوریه حمایت بی شائبه ای از حزب الله لبنان داشت و بیشتر به حمایت از هشتم مارس می پرداخت، ولی سعودی ها بیشتر به چهارده مارسی ها و گروه های ضد مقاومت تمایل خود را نشان داده بود. لکن سوای از دلایل فوق آن چه که عربستان سعودی را در قبال سوریه بیش از پیش حساس کرده است، روابط حسنه و گسترده رژیم دمشق با نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد که عربستان را به یک مخالف جدی علیه سوریه مبدل کرده است. در سال های جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، سوریه تنها کشور عربی بود که رسما به حمایت از ایران پرداخت و عربستان سعودی هم که حمایت بالایی از عراق داشت، تلاش نمود تا جنگ به نفع صدام حسین تمام شود. در واقع در طی چند دهه اخیر، روابط سعودی ها با سوریه کاملا جنبه رقابت گونه داشته است و عامل شکست بسیاری از طرح های عربستان در لبنان، مناطق فلسطینی و... را در سیاست ها و برنامه های سوریه جستجو می کند. تنش ها میان سوریه و عربستان بعد از سقوط صدام حسین و قدرت گیری نیروهای شیعی در عراق دو چندان شده است و باعث گردیده است که عربستان سیاست تضعیف نظام سوریه را در دستور کار قرار دهد. لذا عربستان سعودی از سال های 1982 به این سو به حمایت از سلفی های سوری پرداخته است و آن را هم اینک به اوج رسانده است. عربستان همچنین در صدد است با پر رنگ جلوه دادن بحران سوریه توجهات بین المللی را از بحران های داخلی خود به سوریه منتقل کند و به این طریق از دامنه توجهات نسبت به مشکلات ریاض بکاهد. بحران حادث شده در سوریه فرصت مغتنمی را در اختیار سعودی ها قرار داد تا برای برون رفت از چالش های موجود در رویکردی عربی- غربی تلاش کند تا تغییر رژیم را در سوریه به پیش ببرند که با توجه به ابعاد و اهمیت منطقه ای و استراتژیک سوریه و نوع روابط دولت بشار اسد و به خصوص جایگاه آن در محور مقاومت قابل تحلیل است. (محمدی 1392، 2)

به تازگی استفن لندمن، تحلیلگر پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ در خصوص سیاست های مشترک عربستان و اسرائیل تحقیق مفصلی کرده است. به باور لندمن عربستان و اسرائیل پلید‌ترین دولتهای جهان هستند، به ارزش‌های دموکراتیک پشت کرده و به حاکمیت قانون بی‌توجه‌اند. این دو دولت، جنایت‌های فجیعی علیه بشریت و حقوق غیر نظامیان مرتکب می‌شوند. آنها مسئول جنایت‌هایی هستند که هر روز علیه بشریت صورت می‌گیرند. این دو دولت در جنگ‌های سلطه طلبانه آمریکا شریک هستند و خود نیز شرکای عجیبی هستند. شاید آنها در حال ادغام نیروهایشان باشند. این دو دولت روابط رسمی ندارند اما کانال‌های محرمانه جایگزین آن شده است. بی دلیل نبود که در تاریخ 12 مهر، شبکه دو تلویزیون اسرائیل گزارش داد که مقامات ارشد امنیتی این دولت با یک همتای عالی رتبه از یک کشور حوزه خلیج فارس در بیت‌المقدس دیدار کردند. نام مقام عرب ذکر نشد اما گفته می‌شود که او بندر بن سلطان، شاهزاده عربستان (مرد شماره یک تروریسم بین الملل) بوده است. او به نمایندگی از دولت عربستان در جنگ آمریکا علیه سوریه دخیل است. اسرائیل نیز به همین ترتیب به آمریکا فشار می‌آورد. سفر بندر بن سلطان به اراضی اشغالی، یک تابوی 10 ساله را شکست. این اولین باری است که یک مقام عربستانی به اسرائیل سفر می‌کند زیرا پیش از این هیچکس چنین اقدامی نکرده بود. اما بندر بن سلطان این کار را در خفا انجام داد. او به بیت‌المقدس رفت تا درخصوص منافع مشترک دو طرف گفت‌وگو کند. این منافع شامل سرنگونی اسد و مقابله با قدرت ایران در منطقه است. پوشاندن جامه عمل به این اهداف، نیازمند تشکیل یک اتحاد تاریک است که شامل آمریکا نیز می‌شود که به این ترتیب از این بدتر نمی‌شود. این اتحاد به وضوح محور شرارت است. پول عربستان در کنار جنگ طلبی اسرائیل و آمریکا، نا امنی و دردسری کشنده و منحوس در خاورمیانه به وجود آورده است.

خبرگزاری یونایتدپرس در تاریخ 17 مهر در تیتر خبر خود نوشت: عربستان از نیروهای جدید شورشی (تروریستی) برای جنگ با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه حمایت مالی می‌کند. آنها در حال سربازگیری، سرمایه‌گذاری و تجهیز افراطیون سلفی هستند. ریاض به دنبال این است که مانند عراق، سنی‌ها را علیه شیعیان تحریک کند و این کار با سرنگونی دولت اسد صورت می‌گیرد تا آتش جنگهای فرقه ای ویران کننده شیعه و سنی را شلعه ور کند.

مایکل ویس، تحلیل‌گر خاورمیانه در این خصوص باور دارد: مقامات عربستان اقدامات گسترده‌ای را اتخاذ کرده‌اند تا با فعال کردن یک کادر رهبری جدید در شکل شورشیان افراطی سلفی که در زیر چتر اسلام متحد شده‌اند، آمریکا را فریب دهد. آنها 50 تیپ و چند هزار جنگجو را تحت ساختاری جدید معرفی کرده‌اند که توسط زهران علوش هدایت می‌شود. او رهبری تیپ لواء الاسلام را که قویترین دسته سلفی است برعهده دارد. پدر او عبدلله محمد علوش یک روحانی سلفی بود. احرارالشام با جبهه النصره عملیات مشترک انجام می‌دهد. این گروه قطعنامه صلح را رد کرده و با اسد مذکره نمی‌کند. در تیر سال گذشته گروه لواء الاسلام، داود راجهه، وزیر دفاع، آصف شوکت، معاون وزیر دفاع و حسن ترکمنی، معاون رئیس‌جمهور سوریه را ترور کردند.

در همین راستا خبرگزاری یونایتدپرس به نقل از یک تحلیل‌گر حامی رژیم عربستان به نام جمال خشوجی نوشت: برای ما در عربستان، بدترین سناریو باقی ماندن اسد است، او باید برود. بندر بن سلطان، ریاست تشکیلات جاسوسی عربستان را برعهده دارد. او پیشتر سفیر عربستان در آمریکا بود و 22 سال خدمت کرد و استاد توطئه چینی و دسیسه در منطقه است. بندر در تیرماه سعی کرد که به ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه رشوه بدهد. او در قبال میلیاردها دلار خرید نظامی از روسیه و محرک‌های اقتصادی، از پوتین می‌خواست که دست از حمایت اسد بردارد. اما انتخاب بندر اشتباه بود. پوتین خود را نمی‌فروشد. او به خاطر پول خونین، سوریه را تنها نمی‌گذارد. به همین ترتیب پاسخ پوتین به بندر منفی بود. اما اسرائیل خریدار چیزی است که بندر می‌فروشد. آنها به همراه آمریکا یک اتحاد جهنمی تشکیل می‌دهند. پیش‌بینی می‌شود که دیگر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و اردن نیز وارد این اتحاد شوند. اسرائیل و عربستان، ترکیب و اتحاد عجیبی را تشکیل می‌دهند. اسرائیل یک دولت عمدتا یهودی سکولار است و عربستان مرکز سنی‌های وهابی است که سرشار از افراطی‌گری می‌باشند. عربستان خصومت عجیبی با شیعه و کشورهای سکولار عربی دارد. حکومت علوی اسد نیز برای آنها قابل قبول نیست و خواهان سرنگونی او هستند. عربستان می‌خواهد که اسلام وهابی و جهادی خود را جایگزین مذهب اعتدالگرای شیعی ایران کند و اسرائیل نیز به دنبال از میان برداشتن یک رقیب منطقه‌ای است. کشورهای خود سر این سیاست را در پیش می‌گیرند. آنها از اقدامات افراطی برای رسیدن به اهدافشان استفاده می‌کنند و جنگ یک راهبرد معمول در این راستا است. رژیم‌های اسرائیل و عربستان مسئولیت اقداماتشان را نمی‌پذیرند، از برخورد منصفانه و عادلانه با دیگران خودداری کرده و می‌خواهند که اغتشاشات در کشورهای عربی ادامه داشته باشند. آنها نمی‌خواهند که بهار عربی در کشورها به نتیجه مثبت برسد. آنها واهمه دارند که این بهار عربی شایع شده و به خود آنها تاثیر گذارد. آنها از کودتا علیه محمد مرسی، رئیس جمهوری مخلوع مصر از اخوان المسلمین حمایت کردند. آنها می‌خواهند که دسته بندی‌های سنی و شیعه، فاصله بیشتری بگیرد. به اعتقاد آنها درگیری و عدم ثبات، کارایی خوبی دارد. از دیدگاه آنها، قطعنامه‌های صلح و ثبات به صورت راهبردی آنها را شکست می‌دهد و امنیت و صلح موجب سرنگونی دولتهای نامشروع شان می شود. احتمالا عربستان و اسرائیل معتقدند که متحد شدن، فرصت‌های بیشتری برای منفعت بردن برای آنها به وجود می‌آورد.

در سال 1375 ریجارد پرله، داگلاس فیث، دیوید وورمسر و دیگر نومحافظه کاران افراطی، یک راهبرد جدید برای حفاظت از قلمرو معرفی کردند. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل پیش از دوره اول ریاستش، خواهان مجموعه جدیدی از ایده‌ها شد، نومحافظه کران افراطی پیشنهاد دادند که صلح طلبی کنار گذاشته شود. آنها خواستار جدا کردن شیعیان جنوب لبنان، از ایران و سوریه شدند. آنها نوشتند: اسرائیل می‌تواند در مشارکت با ترکیه و اردن و با تضعیف و عقب راندن سوریه، محیط راهبردی خود را شکل دهد. در این راستا می‌توان بر سرنگونی صدام حسین در عراق نیز تمرکز کرد. با توجه به ماهیت دولت دمشق (که اکنون نیز تقریبا به همان ترتیب است)، اینکه اسرائیل شعار صلح کامل را کنار گذاشته و به دنبال تسلط بر سوریه باشد، طبیعی و اخلاقی است. این گزارش تغییر در مانیفست یک رژیم بود، در عراق و لیبی اجرا شد، اما هیچ کدام مطابق میل نبود. شیعه عراق صدام را تغییر داد. شبه نظامیان داخلی بیشترین بخش‌های لیبی را کنترل می‌کنند. خشونت در هر دو کشور افسار گسیخته است. بیماری مسری به سرعت پخش می‌شود، کشورهای همسایه نیز تاثیر می‌پذیرند. راهبردی که برای اسرائیل معرفی شد، سوریه، ایران، حزب‌الله و حماس فلسطین را هدف قرار می‌دهد. تاکتیک‌های این راهبرد شامل اطلاعات کذب برنامه ریزی شده، حمایت از گروه‌های مخالف داخلی و خارجی و دیگر اقدامات بی‌ثبات‌کننده می‌شود. دنبال کردن چنین دستور کاری فاشیستی، خطر سقوط کل منطقه به درگیری و جنگ جهانی را در پی دارد. توقف فجایع احتمالی جنگ، اولویت اول است و مهمترین چیز اتخاذ به موقع چنین اقدامی است. (روزنامه جمهوری اسلامی، 1392، 3)

ریلف شاونمان تحلیلگر سیاسی منطقه پس از کنفرانس ژنو به خبرگزاری پرس تی وی اعلام کرد که بندر بن سلطان، رییس سازمان اطلاعات عربستان در سناریوی حمله نظامی علیه برنامه انرژی هسته‌ای ایران با اسرائیل هم‌داستان شده است، نرسیدن به یک توافق هسته‌ای کشورهای غربی با ایران در نشست اخیر ژنو نشان می‌دهد که هم‌آوایی اسرائیلی‌ها و سعودی‌ها نه تنها از رسیدن به یک توافق جلوگیری می‌کند بلکه، برای تخریب آن به طور کلی گزینه اقدام نظامی را نیز مطرح می‌کنند. بندر بن سلطان، رییس سازمان اطلاعات عربستان سعودی به دیپلمات‌های اروپایی گفته است که دولت این کشور حتی تغییر عمده رفتاری با واشنگتن و پیوستن به اسرائیل برای حمله به ایران را در نظر دارد. این مقام سعودی ماه گذشته گفته بود که عربستان، پس از آن که کاخ سفید تصمیم گرفت تا به سوریه حمله نکند و با ایران بر سر میز مذاکره بنشیند، «تغییر عمده‌ای» در روابط خود با واشنگتن را مد نظر قرار خواهد داد. همچنین بندر بن سلطان یک دیپلمات غربی را به شهر جده دعوت کرده است تا مراتب ناامیدی خود را نسبت به سیاست‌های امریکا در خاورمیانه به گوش مقامات واشنگتن برساند. (پرس تی وی، 1392)

لذا سخنان تزيپي ليوني وزير دادگستري رژيم صهيونيستي درباره يکسان بودن موضع اين رژيم و عربستان سعودي بر علیه ايران تعجب آور نيست و اين واقعيت براي همه آشکار شده است. پرونده هسته اي ايران اولويت اصلي همکاري اسرائيل و عربستان براي عملي کردن برنامه هاي تل آويو در منطقه است. هر دو طرف از پيشرفت هسته اي ايران مي ترسند، زيرا توافق هسته ای ایران و غرب که نتیجه برد - برد برای طرفین داشته باشد، بدون شک توازن قدرت در منطقه را به نفع ایران تغيير خواهد داد و امنیت و آرامش در خاورمیانه تثبیت می شود که این یعنی مرگ رژیم های نامشروع آل سعود و صهیونیستی. اسنادي را که سه سال پيش پايگاه اينترنتي ويکيليکس منتشر کرد نشان مي دهد عربستان بارها از آمريکا خواسته است به ايران حمله کند. اسرائيل هم درباره اقدام يکجانبه براي جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح هسته اي اعلام آمادگي کرده است و هردو دولت در این زمینه هم مواضع مشترکی دارند. تزيپي ليوني پیش از این به صراحت تاکيد کرده بود که لحن عربي و عبري درباره ايران و سوریه مشابه است. بنيامين نتانياهو نخست وزير اسرائيل هم يک هفته پيش از آن از منافع مشترک بين اين رژيم و کشورهاي عربي در برابر ايران سخن گفته بود. حتی فراتر از آن تحولات اخیر در منطقه و سیاست‎های مشابه حکومت آل سعود در عربستان با سیاست‎های اسرائیل در منطقه خاورمیانه خصوصا در قبال مساله لبنان و سوریه، جنگ 33 روز و حمله 22 روزه اسرائیل به غزه و پرونده هسته ای سبب شد تا روزنامه اسرائيلي يديعوت آحارنوت چاپ فلسطين اشغالي به قلم "شولا رومانو هورينگ" که معمولا مواضع نزدیک به دولت این رژیم را بیان میکند در مقاله‎ای، پیشنهاد ایجاد اتحاد استراتژیک میان عربستان ـ اسرائیل را مطرح کند. این روزنامه تاکیده کرده است اسرائيل و عربستان بايد درمقابل تهديد هسته‎اي ايران متحد شوند. زیرا عربستان و اسرائيل زمينه‎هاي مشتركي براي اتحاد استراتژيك موقت ميان خود يافتند. درست مثل آنچه ميان اتحاد جماهير شوروي و ايالات متحده برضد رژيم نازي درجنگ جهاني دوم اتفاق افتاد. اسرائيل و عربستان هردو به باراك اوباما رئيس جمهور امريكا به عنوان يك متحد قابل اعتماد شك دارند و از آينده يك ايران هسته اي درهراسند. منطقي بنظر مي‎رسدكه عربستان با وجود اختلافات اساسي و دشمني قديمي با اسرائيل به دليل حفظ بقا و استقلال سياسي خود با اين دولت يهودي همكاري كند در غير اين صورت عربستان و ديگركشورهاي خليج فارس بدون كمك يك متحد توانا قوي و قابل اعتماد اولين قربانيان يك ايران هسته اي خواهند بود. بدون شک نقش قدرتهای غربی در این اتحاد عربی - عبری نیز از اذهان عمومی دور نیست زیرا ليام فاكس وزيردفاع انگليس درژانويه گذشته درمجلس عوام انگليس گفت ايران ممكن است تا پايان سال 2012 به سلاح هسته اي دست يابد. که در این صورت و از آن به بعد بسياري از نيروهاي نظامي امريكا و غرب مجبور به ترك خاورميانه خواهند بود و این اسرائيل است که تنهاقدرت نظامي باقي مانده درمنطقه خواهد بودكه انگيزه وتوانايي اين را داردكه مسئله ايران را به صورت نظامي حل كند لذا عربستان و دیگر کشورهای عربی منطقه که از قدرت گرفتن ایران واهمه دارند باید به اشتراکات خود با اسرائیل دقت کنند و در کنار یکدیگر بایستند. ( رجانیوز، 1392)

و اما جدیدترین محصول مشترک این اتحاد نفتی و نظامی (عربستان و اسرائیل) را میتوان کارشکنی در مذاکرات هسته ای ایران با 5+1 عنوان کرد. مذاکراتی که در نوع خود به خوبی در حال پیشرفت بود ولی با کارشکنی فرانسه به نیابت از عربستان و اسرائیل بی نتیجه ماند. اما حقیقتی که پشت پرده موجب این عدم توافق شد چیزی نیست جز معامله تسلیحاتی عربستان و فرانسه و لابی های صهیونیستی. نشریه فارین پالسی چندی پیش در گزارشی از تشکیل ارتشی شامل ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر از نیروهای شبه نظامی از سوی عربستان در پاکستان برای ایفای نقش در سوریه علیه حکومت اسد خبر داد. در همین حال یک ماه پیش بود که شبکه فرانس ۲۴ به نقل از مقام های کاخ الیزه گزارش داد که اولاند برای اینکه رابطه نزدیک خود را با اسرائیلی ها نشان دهد در تماس تلفنی با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی حمایت کامل از این رژیم در مقابل ایران را اعلام کرده است. شاید به همین خاطر کسانی که خبرهای روزهای گذشته ژنو و برنامه رئیس جمهور فرانسه را دنبال می کردند چندان از اظهارات لوران فابیوس در جریان مذاکرات اخیر ژنو تعجب نکردند. در همین حال رسانه های اسرائیلی تاکید کرده اند مانع تراشی فرانسه در مذاکرات هسته ای بین ایران و 1+5، با حمایت عربستان در ژنو انجام شد و هیجان فرانسه برای به شکست کشاندن مذاکرات ژنو، بدون دستمزد نبود. روزنامه های صهیونیستی با اشاره به قرارداد تسلیحاتی ریاض و پاریس نوشتند که عربستان سعودی از فرانسه خواسته بود مانع تحقق توافق بین ایران و کشورهای طرف مذاکره در ژنو شود. بر اساس این گزارش فرانسه مایل است جای آمریکا را به عنوان متحد غربی عربستان بگیرد. این روزنامه ها به قراردادهای نفت و سلاح که اقتصاد فرانسه به آن نیاز دارد، اشاره کرده اند. یک ماه پیش در چنین روزهایی فرانسه قراردادی 1/1 میلیارد یورویی (معادل 5/1 میلیارد دلار) با عربستان سعودی امضا کرد. موضوع این قرارداد بازسازی 4 کشتی جنگی و دو کشتی حمل سوخت عربستان بود که از دهه 1980 سرویس و تعمیر نشده بودند و به باور کارشناسان سیاسی این قرارداد دستمزد فرانسه برای کارشکنی در مذاکرات هسته ای ایران بوده است که همگام با سیاست های رژیم صهیونیستی صورت گرفته است.

نتیجه گیری
جمهوری اسلامی ایران همواره با تاکید بر امنیت مشترک در خاورمیانه و تلاش برای همزیستی مسالمت آمیز شیعه و سنی سیاستهای کلان منطقه ای خود را تدوین کرده است و دست دوستی به کشورهای منطقه داراز نموده است تا با ایجاد یک سیستم همکاریهای جمعی منطقه ای، به عنوان اصلیترین عامل تضمین کننده امنیت کشورهای خاورمیانه، و اعتمادسازی کامل و جامع همکاریهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی را در منطقه گسترش دهد تا مانع از مداخله قدرتهای خارجی در منطقه شود و با تقویت صلح و ثبات و امنیت پایدار، تحکیم روابط ملتها و توسعه پایدار منطقه ای، مانع از رشد و نفوذ تروریسم بین المللی در منطقه شود. اما به نظر می رسد با توجه به روی کار بودن برخی رژیم های نامشروع عربی و صهیونیستی در منطقه چنین سیستم امنیتی مشترکی دست نیافتنی است و به تازگی با همگرایی و اتحاد عربی عبری که بر علیه مواضع قانونی ایران در منطقه و جهان شکل گرفته است، مرز بندی های منطقه به روشنی از تلاش این دو دولت بر علیه منافع جمهوری اسلامی ایران خبر میدهد، که در این بین ضروری است جمهوری اسلامی ایران مواضع دوستانه خود در مقابل عربستان را تغییر دهد و سیاست مقتدرانه تری را نسبت به دولت وهابی آل سعود که منطقه را در نا امنی و جنگ غوطه ور کرده است اتخاذ نماید.


منابع:
محمدی مصطفی، 1392، عربستان سعودی و تلاش برای تغییر رژیم سوریه
روزنامه جمهوری اسلامی، 5 آبان 1392، وجوه مشترک عربستان و رژیم صهیونیستی
پرس تی وی، 20 آبان 1392، هم‌آوایی عربستان با اسرائیل علیه ایران
http://www.presstv.ir/detail.fa/334078.html
رجانیوز، آبان 1392، پیشنهاد اسرائیل به عربستان برای ایجاد اتحاد استراتژیک در خاورمیانه
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=84939

 



دیدگاه خود را بیان کنید