ایران، آمریکا و خلیج فارس

ایران، آمریکا و خلیج فارس

پس از آنکه نظام دو قطبی فروپاشید در جهان چند منطقه با یک خلأ قدرت مواجه شد و به تعبیری ساده تر بی صاحب شد. اروپای شرقی از یوغ شوروی نجات یافته بود ولی نمی توانست در صحنه بین المللی نقشی ایفا کند. آنها کشورهای ضعیفی بودند که متحد هم نبودند. اتحادیه اروپا چتر خود را بر سر آنها گسترانید و آنها را تحت پوشش قرار داد. منطقه دوم که دچار خلأ قدرت در عرصه بین المللی گردید منطقه خاورمیانه بود که در آن رژیم آمریکا به دلیل حمایت از اسرائیل، از دست دادن رژیم شاه در ایران و رشد اسلام گرایی روابط شکننده ای با جهان عرب پیدا کرد. روسیه هم که با رژیم های سوریه و عراق ارتباط دیرینه ای داشت رو به ضعف گراییده بود.

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۹۰۳

بازدید دیروز

۱۰۹۶

بازدید ماه

۸۶۸۵

بازدید کل

۹۰۹۰۴۴۰

افراد آنلاین

۲۴۷

ایران، آمریکا و خلیج فارس

تاریخ:۱۳۸۹/۰۴/۱۲

ایران، آمریکا و خلیج فارس

دکتر محسن رضایی

پس از آنکه نظام دو قطبی فروپاشید در جهان چند منطقه با یک خلأ قدرت مواجه شد و به تعبیری ساده تر بی صاحب شد. اروپای شرقی از یوغ شوروی نجات یافته بود ولی نمی توانست در صحنه بین المللی نقشی ایفا کند. آنها کشورهای ضعیفی بودند که متحد هم نبودند. اتحادیه اروپا چتر خود را بر سر آنها گسترانید و آنها را تحت پوشش قرار داد.


منطقه دوم که دچار خلأ قدرت در عرصه بین المللی گردید منطقه خاورمیانه بود که در آن رژیم آمریکا به دلیل حمایت از اسرائیل، از دست دادن رژیم شاه در ایران و رشد اسلام گرایی روابط شکننده ای با جهان عرب پیدا کرد. روسیه هم که با رژیم های سوریه و عراق ارتباط دیرینه ای داشت رو به ضعف گراییده بود.


انقلاب اسلامی در ایران نیز مهمترین پایگاه آمریکا را فتح کرده، جان تازه ای به لبنان و فلسطین بخشیده و به عنوان یک رقیب جدی در مقابل آمریکا و شوروی در منطقه در حال پیشروی بود و لذا آمریکا که به بهانه آزادسازی کویت برای اولین بار ناوهای هواپیمابر خود را وارد خلیج فارس کرده بود به تقویت حضور خود در خلیج فارس ادامه داد و سعی کرد که آرام آرام خلأ قدرت را در منطقه پر کند.


منطقه سومی که دچار خلأ قدرت شد، آسیای مرکزی و قفقاز بود. آمریکا به بهانه تقاضای کشورهای تازه استقلال یافته در آسیای مرکزی و قفقاز وارد این منطقه شد و به ایجاد پایگاه های هوایی در این منطقه همت گمارد، البته اگر چه وانمود می شد کشورهای منطقه از آمریکا تقاضای کمک های اقتصادی کرده اند اما آمریکا به حضور توأمان سیاسی، نظامی و اقتصادی در این مناطق دست زد و با حضور خود به پر کردن خلأ قدرت ناشی از فروپاشی شوروی مشغول شد.


از سوی دیگر آمریکا سعی کرد حضور بیشتری در افغانستان پیدا کند به گونه ای که با توجه به حاکمیت نیروهای انقلابی احمدشاه مسعود که سال ها علیه شوروی جنگیده و با گرفتن کابل پایتخت افغانستان حکومت قانونی تشکیل داده بودند، سعی کرد از کانال طالبان آنها را مورد تهدید قرار دهد. پاکستان و آمریکا شروع به تقویت طالبان علیه حکومت قانونی احمد شاه مسعود و ربانی کردند و نتیجه آن شد که طالبان از دل حمایت های بی دریغ تسلیحاتی، مالی و آموزشی آمریکا و پاکستان تبدیل به یک جریان سیاسی قوی شد و سراسر افغانستان را گرفت و دولت طالبان را شکل داد و البته چیزی نگذشت که از دل طالبان القاعده و گروه های ضد آمریکایی برخواستند و حادثه حمله به برج های دوقلو در آمریکا رقم خورد.

حادثه یازده سپتامبر و حضور آمریکا در منطقه
آمریکا به دنبال بهانه ای بود که حضور خود را در منطقه کامل کند و مناطق خاورمیانه و آسیای مرکزی و قفقاز را کاملا تحت پوشش و سلطه خود قرار دهد. برای این کار باید کمربند طلایی را اشغال می کرد. دو شرط برای این تصمیم گیری لازم بود، اول اینکه باید یک جریان تندرو و جنگ طلبی در آمریکا بر سر کار می آمد و دوم اینکه بهانه ای در سطح بین المللی شکل می گرفت. نومحافظه کاران در آمریکا بر سر کار آمدند و دیری نپایید که حمله 11 سپتامبر انجام شد و بهانه به دست آمریکا افتاد. آمریکا به همین بهانه طرح اشغال کمربند طلایی را در منطقه طراحی کرد به گونه ای که در این طرح باید سوریه، عراق، ایران و افغانستان اشغال می شد و دریای مدیترانه را به چین وصل می کردند.

کمربند طلایی
حمله آمریکا به افغانستان سرآغاز شروع طرح اشغال منطقه بود. معلوم بود که حمله بعدی به عراق و پس از آن نوبت سوریه و ایران خواهد رسید. البته آن قدر این لقمه بزرگتر از دهان آمریکا بود که در بین راه متوقف شد و آنچنان تلفات سنگین مادی و انسانی به آنها وارد شد که ناچار شدند برای ادامه طرح توسعه طلبانه خود اسراییل را وارد صحنه کنند. حمله فضاحت بار رژیم صهیونیستی به لبنان و مقاومت بی سابقه مردم لبنان و حزب الله در مقابل ارتش اسرائیل با شکست مواجه شد و نه تنها آمریکا به نتیجه نرسید و از بن بست بیرون نیامد بلکه اسراییل نیز در منطقه به شدت تضعیف شد و ایران، لبنان و فلسطین به شدت تقویت شدند.


از سویی اقدامات آمریکا در اروپا با سپر موشکی در گرجستان موجب باز شدن دو جبهه در مقابل روسیه شد که هر دو ناموفق بود لذا دولت آقای بوش در تمامی طرح های خود یا با شکست مواجه شد و یا آنها را نیمه کاره باقی گذاشت. اما در این شرایط که حیثیت آمریکا زیر سئوال رفته و شعارهای آزادی و حقوق بشری آمریکا بی رنگ و بی خاصیت شده بود دولت بوش تنها نیاز به تلنگری داشت تا از بالای آبشار نیاگارا به زمین سقوط کند که این اتفاق با شکست در مقابل ایران و با بحران مالی 2008 اتفاق افتاد.

بوش و ایران
پس از استقرار نیروهای آمریکا در عراق مهمترین اولویت دولت بوش حمله به ایران بود ولی دو مساله اساسی سد راه اجرای طرح آنها بود یکی اینکه نیروهای مسلح ایران بسیار قویتر از عراق بودند و دوم اینکه نظام ایران یک رژیم سیاسی با معیارهای بین المللی بود که از نظر بین المللی هم مقبولیت خوبی داشت، ضمن آنکه مردم ایران هم با نظام خود یک پیوند قوی داشته و نسبت انسجام و وحدت ملی در ایران بالا بود.


البته از سویی نبودن بهانه حمله به ایران برای اقناع افکار عمومی در عرصه بین المللی نیز مزید بر علت بود چرا که ایران فاقد سلاح های شیمیایی بود و سلاح هسته ای هم در اختیار نداشت و فعالیت های هسته ای خود را هم در معرض شفافیت قرار داده و همه نوع همکاری را با سازمان های بین المللی انجام می داد به گونه ای که حتی تا مرز تعطیلی کامل فعالیت های پژوهشی صلح آمیز هسته ای خود هم حرکت کرد، ضمن اینکه ایران هیچ گونه ارتباطی با سازمان های تروریستی مانند القاعده نداشت.


مشکل بعدی که آمریکا در حمله به ایران با آن مواجه شد حاکم شدن دوستان ایران در عراق بود. در واقع بر خلاف خواست آمریکا گروه های مبارز عراقی از کردها گرفته تا شیعیان و اهل سنت که علیه صدام حسین مبارزه می کردند از دوستان ایران بوده و از طریق انتخابات حکومت عراق را به دست گرفته بودند.


البته هرچند که برخی از اقدامات شتابزده ممکن بود که بهانه هایی به دست آمریکایی ها بدهد ولی مذاکرات هسته ای ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی، سازمان ملل و مذاکرات تیم هسته ای ایران با گروه 5+1 و آمادگی های طاقت فرسای نیروهای مسلح که همه با تدابیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی صورت گرفت آمریکا و آقای بوش را از حمله به ایران ناامید کرد.

اوباما و بوش
پس از سقوط دولت بوش در افکار عمومی آمریکا و جهان، آقای اوباما با شعار تغییر رای آورد و مهمترین بخش کاری خود را در سطح بین المللی به ایران و منطقه معطوف کرد. دولت وی ابتدا از باب مذاکره وارد شد و سپس ناشیانه در حوادث داخلی ایران ورود پیدا کرد. انگلیس و رژیم صهیونیستی نیز از ضعف سیاسی و کم تجربگی دولت جدید آمریکا حداکثر استفاده را برده و نهایتا او را به سوی ایران روانه کردند. بنابراین آمریکا ظاهرا مصمم شده است که تحرک جدیدی را علیه ایران شروع کند.

اعراب و فریب مجدد
کشورهای عربی که دوستان ما در منطقه هستند در دولت آقای بوش مورد سوء استفاده قرار گرفتند، به گونه ای که در حمله به عراق، افغانستان و لبنان با آمریکا همکاری کرده در نهایت کلاه بزرگی بر سر آنها رفت که البته بعدها پشیمان شدند. اما امروز یک بار دیگر آمریکا قصد کرده است که از آنها علیه ایران سوء استفاده کند. آمریکا به بهانه پیشرفت صلح آمیز هسته ای ایران در حال ایجاد نگرانی از ایران در کشورهای منطقه است و سفر خانم کلینتون به منطقه عربی و طرح مسائل بی پایه بیانگر این است که آمریکا قصد دارد با پول های کشورهای عربی یک حادثه ای را در منطقه رقم بزند.

ایران و اعراب
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست ایران تقویت کشورهای عربی بوده است. ایران همیشه با نظر برادرانه به آنها نگاه کرده است، به گونه ای که حتی در حادثه حمله عراق به ایران که با هم دستی و کمک های فراوان کشورهای عربی صورت گرفت ایران به روابط دوستانه خود با کشورهای عربی آسیبی وارد نکرد و امروز نیز ایران برای عزت و پیشرفت کشورهای عربی اهمیت فوق العاده ای قائل است.

ایران و آقای اوباما
به نظر می رسد اگر آمریکا در حال فریب دادن برادران عرب ما باشد، خود آمریکا هم از انگلیس و رژیم صهیونیستی فریب خورده است، چرا که آمریکا ممکن است از مذاکره با ایران چیزی به دست آورد اما قطعا از جنگ با ایران هیچ چیزی عایدش نخواهد شد. ایران امروز به انواع سلاح های دریایی، موشکی و هوایی مجهز است و از طرف دیگر هزاران جوان شهادت طلب هستند که حاضرند خود را با وسایل موثری به ناوهای آمریکا بزنند همان گونه که در سال 1367 در زمانی که فرماندهی سپاه را به عهده داشتم، وقتی مانور شهادت را در خلیج فارس اجرا کردیم و مقام معظم رهبری هم از نزدیک مانور را زیر نظر داشتند بیش از ده هزار جوان داوطلب شهادت در مانور شرکت کرده بودند.


البته باید توجه داشت که در ایران فرماندهان و افسران بزرگی وجود دارند که به خوبی از عهده دفاع در مقابل آمریکا بر می آیند و حتی فرماندهان و رزمندگان قدیمی هم به صحنه دفاع خواهند شتافت و خود من از اولین کسانی خواهم بود که لباس رزم به تن کرده و در تنگه هرمز و جزایر حاضر می شوم و جلو رزمندگان حرکت خواهم کرد. پس آمریکا نباید فکر کند که اختلافات داخلی حکومت ایران را ضعیف کرده است. امروز بین رهبری، مردم و نیروهای سیاسی انسجام وجود دارد که در موقع بروز حوادث خارجی این انسجام چند برابر خواهد شد. البته من امیدوارم که آمریکا از هر نوع فشاری علیه ایران دست بردارد و به جای فرار به جلو از شکست های آقای بوش عبرت بگیرد و منطقه را به عهده کشورهای منطقه واگذار کند، نیروهای نظامی خود را از منطقه بیرون ببرد و از دخالت در کشورهای منطقه پرهیز کند.

ایران و منطقه گرایی
و اما پیشنهاد من به برادران عرب خود این است که بیایید خود سرنوشت منطقه را به دست بگیریم. ایران با کمک کشورهای ترکیه، عربستان، پاکستان و سایر کشورهای منطقه و خلیج فارس می توانند طرحی مشابه اروپای واحد داشته باشند که "منطقه آسیای جنوب غربی"را شکل بدهند و خود کشورهای منطقه امنیت، صلح و پیشرفت را پی گیری کنند.




دیدگاه خود را بیان کنید