خليج فارس سه هزار ساله و بدلکاران سي ساله
● نويسنده: مهدي سليمي
آبهايي كه روزگاری در اقصی نقاط جهان، از شرق تا غرب، و از شمال تا جنوب، خلیج فارس نامیده می شد و در فارسی بودنش هیچ شک و شبهه ای ابراز نمی شد، امروزه درگیر تعصبات و نافهمی هایی شده است که به عمد سعی دارد، تا پیشینه ای سه هزار ساله را با دست آویز کردن مشتی اسناد و ادعاهای بی پایه، که اغلب آنها هم با ریخت و پاش های شیوخ عرب فراهم و به دست آمده، تغییر داده کلاه کج بینی و غرض ورزی خود را، بر چشمان تیز بین عقبه چند هزار ساله گاهواره تمدن، بر کشیده آن را خاموش کنند.
اما بر خلاف نیات مغرضانه برخی همسایگان ایران، اين آبها، تاريخچه و گذشته دور و درازي دارند؛ گذشتهاي كه مرور آنها، ثابت ميكند اينگونه تحريفها، كه برخي آنها را ظاهري و سطحي و برآمده از تعصبات قومي ميدانند، پشتوانهاي قوي و برنامهريزي كاملا حسابشده، در ورای آن نهفته است.
خليج فارس به انگليسي «Persian gulf» به فرانسه «golfe persique» به روسي «persidski zaliv» به تركي «farsi kavfozi» به ژاپني «perusha wan»، به يوناني «persicus sinus» و به رومي «mare persicum» ناميده شده است.
پيشينه تاريخي
در ترعهاي كه به دستور داريوش (518 تا 515 پيش از ميلاد) در كانال سوئز كنده شده، كتيبهاي به دست آمده كه داريوش هخامنشي در آن چنين گفته است: «من پارسي هستم، از پارس مصر را گشودم. من فرمان كندن اين ترعه را دادهام. از رودي كه از مصر روان شده است به دريايي كه از پارس آيد». در ترجمه كتيبه يادشده، داريوش آبهاي جنوبي ايران را «درياي پارسي» ناميده است. نامي كه امروزه و در چند دهه گذشته، به «خليجفارس» تبديل شده است.
در آبان ماه سال 1385 نيز يك كشتي مربوط به دوره «پارتيان» در عمق 70 متري آبهاي منطقه «سيراف» كشف شد كه نخستين و تنها كشتي بود كه در خليج فارس و آن هم با اين قدمت به دست آمده است. پس از كشف اين محموله تاريخي، با بررسيهاي اوليه كارشناسان، چنين به دست آمد كه عبور و مرور اين نوع كشتيها در اين منطقه، نشان از آن دارد كه خليج فارس (درياي پارسي آن زمان) در سيطره ايران و فارس بوده است. از قول «فلاريوس آريانوس»، مورخ يوناني در كتاب تاريخ جنگهاي اسكندر هم نقل شده كه از اين آبها با نام «پرسيكون كيت» يعني همان «خليج فارس» نام برده است.
بنا بر نقل مورخان بزرگ و آثار بر جاي مانده از ايران باستان، از زمان حكومت مادها در ايران، آبهاي خليج فارس و به تبع جزاير آنها جزيي از خاك ايران به شمار ميآمده است و در زمان هخامنشيان هم به موجب بندهاي ستون اول كتيبه بيستون، همه آبها و جزاير خليج فارس، جزو استان پارس و متعلق به ايران به شمار ميرفته است.
«استرابون»، جغرافيدان مشهور قرن اول ميلادي، در كتاب خود و «بطلميوس» جغرافيدان مشهور قرن دوم ميلادي در كتاب «جغرافياي عالم» خود، بارها نام «خليج فارس» را به كار برده و «استرابون» محل زندگي اعراب را بين درياي سرخ و خليج فارس گفته است.
همچنين با نيمنگاهي به كتابهاي «سفرنامه ابن بطوطه»، «تاريخ حمدالله مستوفي»، «ياقوت حموي»، «حمزه اصفهاني»، «ناصرخسرو قبادياني»، «ابوريحان بيروني» و «ابن بلخي»، مشخص ميشود كه نام خليج جنوبي ايران، «خليج فارس» بوده است. و به تعبير «جرجي زيدان» در كتاب «تاريخ التمدن الاسلامي»: «درياي فارس نزد متقدمان ـ همه درياهايي كه سرزمينهاي عرب، از مصب آب دجله گرفته تا ايله را احاطه ميكند، «درياي فارس» تعبير ميشده ـ و از آن جمله است؛ آنچه ما امروز آن را به خليج فارس، خليج عدن، درياي سرخ، درياي عرب و خليج عقبه، تعبير ميكنيم».
تأكيدات مؤسسات، دايرةالمعارفها و اشخاص بر نام خليج فارس
در سال 1762 «كارستن نيبور»، دقيقترين نقشه خليج فارس تا آن زمان را با نام خليج فارس، ترسيم و جزاير سهگانه محل مناقشه اعراب را نيز ثبت كرد و آنها را متعلق به ايران دانست.در اين كه همه نقشهها و منابع كارتوگرافي جهان تا پيش از سال 1960، خليج جنوبي ايران را «خليج فارس» ميناميدهاند، شكي نيست، ولي به گفته «مجدي عمر»، معاون اول سابق شوراي دفاع ملي مصر در مصاحبه با «الاهرام»: «نسل من به ياد دارد كه ما در ايام مدرسه، در همه كتب و نقشهها با لفظ خليج فارس سر و كار داشتيم، ولي پس از مدتي، به آن خليج عربي اطلاق كرديم. اين غيرمنطقي و عين رذالت و پستي است. اينكه چند كشور عربي در اطراف آن باشد، دليل نميشود كه نام تاريخي را تغيير بدهيم و براي آن كه خود را از مخمصه نجات دهيم، آن را خليج بناميم! كدام خليج؟ مگر خليج بدون نام هم ميشود؟».
معلوم نيست چه دستهايي در صددند تا واقعيتي به اين روشني را تحريف و انكار كنند!؟ معتبرترين و قديميترين نقشههاي كارتوگرافي در موزه و كتابخانه سلطنتي نگهداري ميشود كه بيشتر آنها منتشر نشده است.
پس از سالهاي دهه 60 ميلادي و اوج گرفتن كارشكني برخي اعراب و همفكران آنان، دبيرخانه سازمان ملل در سال 1971 ميلادي، در يادداشتي به ايران و ديگر كشورها، اعلام ميكرد كه نام آبهاي جنوب غربي ايران، خليج فارس بوده و در سندهاي رسمي همه كشورها هم بايد به همين نام، خوانده شود و پس از آن، «ويليام راجرز»، وزير امور خارجه وقت ايالات متحده، در گزارش سال 1971 ميلادي خود درباره سياست خارجي اين كشور، از نام خليج فارس، بارها استفاده كرد.
اين مكاتبات در حالي انجام شده كه در همه فرهنگهاي معتبر متقدم و متأخر به زبانهاي گوناگون انگليسي، آلماني، فرانسوي، عربي و تركي و... خليج فارس به كار برده شده است. در حالي كه بنا بر مدارك و اسناد تاريخي (در ادامه خواهد آمد)، دولت انگليس و مستشاران بريتانيايي، علت اصلي ايجاد تفرقه و انحراف در موضوع خليج فارس و جزاير سهگانه آن بودهاند. با اين حال، «لرد كردزن»، وزير خارجه انگلستان در سال 1892 در كتاب «قضيه ايران» خود، بارها از نام خليج فارس استفاده كرده است.
حتي با بالاگرفتن جو عربزدگي در كشورهاي دوست اعراب حاشيه خليج فارس و اعتراضات ايرانيان، سازمان ملل در سالهاي 1994 و 1999، دوباره مجبور ميشد با انتشار دو بيانيه، استفاده از واژه «خليج عربي» را نادرست خوانده، بر صحت «خليج فارس» تأكيد كند. همچنين اين سازمان در 1991 از همه ناشران و مطبوعات ميخواهد از واژه «خليج فارس» به عنوان واژه اصيل و درست در نوشتههاي خود استفاده كنند.
چگونگي تحريف خليج فارس و مستندات آن
بنا بر اسناد موجود، تا سال 1960، هيچگونه سخني درباره استفاده از واژه «خليج عربي» و يا «خليج» به جاي «خليج فارس» نبود، تا آنجا كه حتي در سرود ملي كشورهايي مانند مصر، واژه «خليج فارس» به كار رفته بود، ناگهان با ظهور پديده پانعربيسم، اين سرودها عوض و بيانيههاي بسياري درباره مالكيت امارات بر جزاير سهگانه و عربي بودن خليج فارس صادر ميشود. از جمله در پاي بيشتر اين بيانيههاي عربي، امضاي كشورهاي سوريه، فلسطين و لبنان هم ديده ميشود.
«سر چالز بلگريو» كه بيش از سي سال نماينده سياسي و كارگزار انگليس در خليج فارس بوده، پس از بازگشت به كشورش در 1996، كتابي درباره سواحل خليج فارس منتشر كرد كه در آن نوشته بود: «عربها ترجيح ميدهند خليج فارس را خليج عربي بنامند». پس از انتشار اين كتاب كه «ساحل دزدان» نام داشت، اين واژه جعلي در مطبوعات عربي رايج شد.
اما پس از رواج واژه جعلي «خليج عربي» در جهان عرب و بيپايگي اين نام جعلي، برخي دانشمندان عرب به تكاپو افتادند تا با دست و پا كردن شواهدي از تاريخ و گذشتگان، ادعاي خود را تأييد كنند. از همين رو، سه دليل براي اين ادعاي خود آوردند:
1ـ از «پليني»، تاريخنگار رومي قرن اول ميلادي نقل شده كه آن را خليج عربي ناميده است.
2ـ از قول «كارستن نيبور» هم در 1762 نقل كردهاند كه گفته است: «سواحل خليج فارس، تابع دولت ايران نيست».
3ـ «رودريك اوون» هم در كتاب «حبابهاي طلايي در خليج عربي» نوشته: در همه نقشههايي كه من ديدهام، خليج فارس در آنها ثبت شده، اما من با زندگي در بحرين، دريافتم كه ساكنان دو سوي اين دريا، عرب هستند، پس ادب حكم ميكند كه اين دريا را خليج عربي بناميم».
همان گونه كه ديده ميشود و در خود عبارت «اوون» آمده، در همه نقشههاي اين منطقه، نام «خليج فارس» به چشم ميخورد و برخلاف ادعاي اعراب، در نقشه تدويني «نيبور»، اين آبها «خليج فارس» و حتي جزاير سهگانه متعلق به ايران ذكر شده است، اما درباره عبارت «پليني» بايد گفت كه وي در عبارت خود هم از واژه «خليج فارس» استفاده كرده و هم «خليج عربي» كه پس از دقت، مشخص ميشود كه منظور وي، خليج عربه (عقبه) كه گاهي به درياي سرخ اطلاق ميشده، بوده است.
البته دليل ديگري نيز به ميان آوردهاند و آن اينكه كشورهاي عربي بيشتر از ايران هستند، اما وقتي كشوري مانند بحرين با هفتصد هزار جمعيت، امارات و قطر و كويت كه روي هم از يك استان ايران هم كوچكتر و كمجمعيتترند، كشور ناميده ميشود، بايد در صحت چنين ادعايي ترديد كرد!
اقدامات اعراب براي تحريف خليج فارس
با وجود دلايل و شواهد فراواني كه تنها به برخي از آنها در مقدمه اشاره شد، اعراب متعصب، دست از ادعاهاي خود برنداشته، همچنان و به راههاي گوناگون بر آن تأكيد ورزيدهاند.
در سال 1337 شمسي، رژيم عراق به سركردگي «عبدالكريم قاسم»، از عبارت «خليج عربي» استفاده كرد و در يكي از سخنرانيهاي معروف جمال عبدالناصر، رهبر معروف مصر در دهه 60 ميلادي، ميگويد: ما ميخواهيم قدرت عربي را از جبلالطارق تا خليج عربي بكشانيم (نقل قول به مضمون).
همچنين بعدها در 11 شهريور 1371 «حيدر ابوبكر العطاس»، نخستوزير جمهوري يمن، در اجلاس سران جنبش عدم تعهد كه در جاكارتا، پايتخت اندونزي، برگزار ميشد، از نام جعلي «خليج عربي» استفاده ميكند كه البته با اعتراض مقامات ايراني حاضر در آن اجلاس روبهرو ميشود.
در خرداد ماه 1384 مطبوعات، خبر از اطلاعيهاي دادند كه از دفتر نخستوزيري عراق صادر و گفته شده بود كه «گارد دريايي عراق و نيروهاي واكنش سريع اين كشور، عملياتي را در شمال خليج عربي [خليج فارس] براي محافظت از مرزهاي دريايي عراق، آغاز كردهاند». اين اطلاعيه دو بار نام «خليج عربي» به كار رفته بود.
«راشد عبدالله النعيمي»، وزير خارجه امارات هم در سخنراني از تريبون مجمع عمومي سازمان ملل (در شهريور 84) چندين بار از تركيب جعلي «الخليج العربي» استفاده كرده و به اعتراضات نيز توجهي نكرده بود.
اين رخدادهاي ناگهاني و در سطح مقامات بالاي كشور عربي، جداي از رخدادهاي روزمرهاي است كه امروزه به يك عرف ديپلماتيك عربي عليه خليج فارس تبديل شده است؛ مانند بروشورهاي خطوط هوايي امارات كه استفاده از «خليج عربي» را به آييننامه كاري خود تبديل كرده است. حتي در اين ميان، مراكز آموزشي و علمي كه بايد با ديد منصفانه و به دور از غرض با مسائل برخورد كنند، از غافله عقب نمانده دانشگاهي در بحرين تأسيس ميكنند به نام «خليج عربي».
اينكه در ظروف غذايي حجاج ايراني خانه خدا، عبارت «Arabian gulf» به كار برده شده و يا در سال 83 در دوحه، پايتخت قطر، نام مسابقات در حال انجام در اين كشور، «جام خليج عربي» معرفي ميشود و در برخي عكسهاي ماهوارهاي «Google earth» از منطقه «خليج فارس» با عبارت «Arab gulf» ياد ميشود، از مصاديق اقدامات برنامهريزي شده اعراب است.
اين موارد، جداي كار «National geographic» است كه با همه اعتبار علمي خود، در كنار نام «خليج فارس» عبارت «خليج عربي» را وارد كرده و حتي جزيره كيش را «قيس» و لاوان را «شيخ» ناميده بود كه البته بعدها اصلاح شد.
در پروژه دامن زدن به تحريفات و استفاده از خليج عربي، نقش رسانهها و نشريات غربي را نبايد از نظر دور داشت.
نقش رسانهها و مؤسسات غربي
خبرگزاري «سي.ان.ان» و «بي.بي.سي» تا به حال، چندين بار عبارت «خليج عربي» و يا «خليج» را به كار برده و در پاسخ اعتراضات ايرانيان گفتهاند كه چون از دو طرف تحت فشار است، براي اقناع طرفين، از عبارت «خليج» استفاده خواهد كرد و همچنين در فروردين 84 در تلويزيون انگليس، برنامهاي با نام «تمدن بينالنهرين» پخش شد كه در آن، از خليج فارس با نام «عربين گلف» نام برده شد. تلويزيونهاي آمريكا نيز در كريسمس، هنگامي كه هر ده دقيقه يك بار پيام تبريك سربازان آمريكايي از خليج فارس را پخش ميكرد، آنان در پايان تمامي پيامها، مكان خود را «خليج عربي» معرفي ميكردند.
برنامه تحريف هماهنگ شده خليج فارس، پاي بسياري از نشريات معتبر علمي از جمله «Nature» را هم به ميان كشيده آنها را نيز وادار به استفاده از «خليج عربي» كرده است.
در كنار رسانهها و نشريات، شركتها، اشخاص حقيقي و مؤسسات غربي هم كه مستقيم و يا غيرمستقيم از كمكهاي مالي اعراب بهرهمند ميشدند، از پاي ننشسته، پروژه جايگزيني واژه جعلي را به جاي «خليج فارس» پيگيري كردهاند.
رئيسجمهور برزيل در بيانيه نهايي اجلاس كشورهاي آمريكاي جنوبي و اعراب كه در آن، موضوع جزاير سهگانه هم مطرح شده بود، از نام جعلي خليج استفاده ميكند و از ايران ميخواهد به اعراب، پاسخ مثبت دهد.
در جنجال تغيير نقشههاي موزه «لوور» فرانسه كه تا چند ماه در صدر اخبار كشورها بوده، كه پس از پيگيريها، كمكهاي ميلياردي اعراب امارات به موزه لوور سر بر آورده، علت اين كار را مشخص ميكند، اما توجيه وزارت خارجه فرانسه و قانون شكني محرز اين كشور، مهمتر از همه اينهاست.
اين دستگاه در پاسخ به اعتراضات مقامات ايراني ميگويد: هر دو اصطلاح «خليج» و «خليج فارس» مورد قبول ماست و اين سياست فرانسه را به لوور هم گفته و منتقل كردهايم. تأسفآورتر از همه اينها، اقدام كمپاني نفتي «شل» كه سالهاي متمادي از سفره نفت ايراني بهره برده و سودهاي كلاني نصيب خود كرده، است.
مقالهاي در يكي از نشريات اين كمپاني منتشر ميشود كه در آن از واژه «خليج» به جاي «خليج فارس» استفاده ميشود و مسئولان اين كمپاني در پاسخ افكار عمومي ميگويند كه ما ترديدي نداريم كه اينجا خليج فارس است، ولي چون عدهاي ميخواهند آن «خليج عربي» باشد، براي جلب رضايت طرفين، نامش را «خليج» گذاشتهايم تا از برانگيختن احساسات جلوگيري شود.
بيتفاوتي در اقدامات داخلي
هرچند در برنامهريزيشده بودن اقدامات كشورهاي عربي و دوستانشان در تحريف خليج فارس شكي نيست، تعجب از مسئولان داخلي و مديراني است كه با بيتفاوتي و اهمالكاري خود بر اين وقاحت اعراب، دامن ميزنند.
در خبرها آمده بود كه معاون وزير ارتباطات عربستان در سفر آذر ماه خود به تهران در سال 85 در هتل لاله تهران و جلوي چشمان مسئولان گردشگري ايران، چندين بار واژه «خليج عربي» را استفاده ميكند، ولي هيچ واكنشي از سوي مسئولان ديده نميشود. حتي در يكي از كتابهاي مورد استفاده در مؤسسات دانشگاهي كشور، كه در برخي مراكز تدريس هم ميشود، نام «خليج عربي» به كار رفته است.
نتيجه
با وجود اينكه موارد و مصاديق اين نوع اهانتها بسيار است، اين موارد به همراه مقدمات نقضي آنها، صرفا براي اين آورده شد تا نشان دهد هر قدر كه دستگاه ديپلماسي اعراب يكپارچه و در اقدامي هماهنگ براي تحريف خليج فارس كوشيده و ميكوشند، بسياري از مسئولان و دستاندركاران ديپلماسي خارجي كشور، اقدامات آنان را سطحي ارزيابي كرده، برخورد منطقي و ريشهاي با مسائل نميكنند، چرا كه از چند دهه پيش تا كنون كه ماجراي دستاندازي به ميراث چند هزار ساله گهواره تمدن و تصرف خاك و منافع ايران به ميان آمده، روز به روز، نه تنها اين فعاليتها كاهش پيدا نكرده، بلكه عميقتر و در عين حال گستاخانهتر نيز شده است.