نامه سرگشاده پرفسور پيروز مجتهدزاده به دبير كل سازمان ملل متحد

نامه سرگشاده پرفسور پيروز مجتهدزاده به دبير كل سازمان ملل متحد

نامه سرگشاده پرفسور پيروز مجتهدزاده به دبير كل سازمان ملل متحد

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۳۲۰

بازدید دیروز

۲۳۴۰

بازدید ماه

۸۷۷۸

بازدید کل

۹۱۶۸۵۲۵

افراد آنلاین

۱۵۳

 

نامه سرگشاده دكتر پيروز مجتهدزاده به دبير كل سازمان ملل متحد

پيرامون بي تفاوتي آن سازمان در قبال طرح ادعاهاي گستاخانه امارات متحده عربي

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران

دکتر پيروز مجتهدزاده، استاد دانشگاه تربيت مدرس و مديرعامل بنياد پژوهشي يوروسويک لندن در نامه‌اي به بان كي مون، دبيركل سازمان ملل متحد با انتقاد از اقدامات امارات متحده عربي در قبال جزاير سه‌گانه ايراني تصريح كرده است: هنگام آن فرا رسيده است که به عنوان عضو رسمي سازمان ملل متحد، وظايف امارات متحده عربي در قبال صلح و ثبات منطقه و جهان به ابوظبي رسانده شود تا طرح ادعاهاي غير قانوني نسبت به جزاير ايراني تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسي را ترک کرده و به اقدامات تجاوز کارانه عليه ايران، منافع ملي ايران، و تماميت سرزميني کشور ما پايان دهد.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متن نامه كامل مجتهدزاده به بان كي مون به شرح زير است:

 

عاليجناب

به عنوان يک دانشگاهي با بيش از 40 سال تجربه در مطالعات امور جغرافيايي، تاريخي، سياسي و حقوقي خليج‌فارس، تماشاي ادامه توطئه عليه ايران و يکپارچگي سرزميني و حقوق طبيعي‌اش در خليج‌فارس و صدمات ناشي از آن عليه صلح و امنيت منطقه، بدون اعلام نگراني مردم ايران و ديگر مردم صلح‌دوست منطقه نسبت به اين توطئه‌ها را کار آساني نمي‌بينم. اين نگراني‌ها از اقدامات نژادپرستانه عليه هويت تاريخي، وقار ملي، و تماميت سرزميني ايران ناشي مي‌شود که در راستاي ميراث ضد ايراني برجاي مانده از حزب بعث پيشين عراق ادامه مي‌يابد و آل نهيان ابوظبي همگام با برادرانش در قطر گويي تعمد دارند عصاره اين ميراث پليد را، به بهاي نابود کردن صلح و امنيت، بر منطقه چيره سازند؛ مانند صدام حسين، آنان استان ايراني خوزستان را يک سرزمين عربي فرض کرده و سرپرستي گروه تروريستي الاهواز اختراع شده از طرف او را به عهده گرفته‌اند؛ مانند صدام حسين، آنان بسياري از جزاير ايراني، از جمله جزاير تنب و ابوموسي را سرزمين‌هاي عربي فرض مي‌کنند که توسط ايران "اشغال" شده‌اند؛ از صدام حسين، آنان ايده نژادپرستانه دگرگون کردن نام‌هاي تاريخي اماکن جغرافيايي در درون و اطراف خليج‌فارس را به ارث برده‌اند، و مانند صدام حسين، آنان در دسيسه‌اي با برخي ديگر از عربان مي‌کوشند اين شرارت‌ها را به صورت "آرمان ملي" در سطح خاورميانه عليه ايران و حقوق سرزميني مشروع و قانونيش در خليج فارس در آورند. براي توفيق در اين راستا، آنان حتي به تزوير وانمود کردن "دوستي" با برخي مقامات ايراني متوسل شده، آنان را به اجتماعات تمام عربي کشانده و در اعلاميه‌هاي انتهايي به ايران و حقوقش در خليج‌فارس اهانت مي‌ورزند.

تنها چند ماه پيش بود که آل نهيان ابوظبي اجلاس 17 مارس 2008 وزيران امور خارجه اتحاديه عرب را وادار کرد، در اقدامي کاملا بي‌ربط، در نامه‌اي به شوراي امنيت سازمان ملل متحد اتهام به خطر افتادن امنيت کنوني خليج‌فارس در نتيجه بازگشت قانونمند جزاير سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسي به ايران در 37 سال پيش را مطرح کند. نامه مورخ 30 مارس 2008 که خطاب به آن عاليجناب نوشته شد شامل يک سلسله حقايق مستند بود براي برملا کردن طبيعت دروغين داستاني که اتحاديه عرب در نامه ياد شده به شوراي امنيت سازمان ملل سرهم کرده بود. حتي در آن نامه اتحاديه عرب وسوسه شد تا با وجود وضعيت رسما اعلام شده سازمان ملل متحد در رابطه با نام تاريخي خليج فارس، از اصطلاح نژادپرستانه خليج عربي استفاده کند.

عاليجناب،

پس از برملا کردن طبيعت بي‌ربط مکاتبه مورخ 17 مارس 2008 اتحاديه عرب به شوراي امنيت سازمان ملل متحد که ناشي از مشورت‌هاي ناشي از گمراهي بود، اکنون به آگاهي عالي مي‌رسانم که آنتريک‌هاي امارات متحده شکل تازه‌اي به خود گرفته است. اين بار ابوظبي شکايتي را به تاريخ 29 اوت 2008 در سطح سازمان ملل متحد مطرح کرده است بر اساس اين اتهام که ايران تفاهم‌نامه 1971 امضاء شده ميان خود و شارجه را مورد "نقض شديد" قرار داده است، بي آن که، مانند هميشه، براي ارائه اسناد و شواهد لازم جهت اثبات اتهامات بي‌اساسش تلاشي كند. انتشار اين گونه شکايت‌نامه‌هاي غير واقعي يک بار ديگر ثابت مي‌کند که اشتهاي آل نهيان در زمينه بهانه قرار دادن هر موضوع پيش پا افتاده‌اي به منظور اختراع دعواي سرزميني با ايران، آن گونه که عرب را، به بهاي نابود کردن ثبات در دنياي اسلام، عليه ايران بشوراند، پايان‌ناپذير است.

شايد منطقي باشد که از آل نهيان ابوظبي دعوت شود مواد 1 و 2 تفاهم‌نامه 1971 بريتانيا ـ ايران ـ شارجه را مطالعه کند تا دريابد که اين سند با عباراتي کاملا قاطع مي‌گويد:

ماده 1. نيروهاي نظامي ايران وارد ابوموسي شده و مواضعي را در اختيار خواهند گرفت که گستره جغرافيايي آن روي نقشه ضميمه اين تفاهم‌نامه تعيين و مورد توافق قرار گرفته است.

ماده 2. الف ـ در داخل مناطق مورد توافق که در کنترل نيروهاي ايراني است، ايران از حق حاکميت کامل برخوردار بوده و پرچم ايران در اهتزاز خواهد بود.

ب ـ شارجه در باقيمانده جزيره حق صلاحيت کامل دارد. پرچم شارجه در اهتزاز بودن بر فراز قرارگاه پليس شارجه را بر اساس همان زمينه (حقوقي) ادامه خواهد داد که پرچم ايران بر فراز قرارگاه نظامي ايران در اهتزاز است.

شايد ابوظبي نيازمند آن است که مفهوم عملي اصطلاح "حاکميت کامل" ايران بر مناطق تحت کنترلش در جزيره ابوموسي را مورد توجه قرار داده و به ياد آورد که ارائه تحريف در مفهوم عملي اين عبارات کاملا روشن و قاطع چيزي جز تلاش براي اختراع کشمکش‌هاي سرزميني نخواهد بود که مي‌تواند صلح و ثبات منطقه را واژگون کند.

شايد ابوظبي نيارمند يادآوري است که شريک ايران در تفاهم نامه 1971 امير نشين شارجه است و والاحضرت امير شارجه در اجلاس فوق‌العاده شوراي عالي اتحاديه مورخ 12 ماه مه 1992 از تفويض اختيار امارت خود در مسائل مربوط به ابوموسي به رهبران آل نهيان امارات متحده عربي خودداري ورزيده و آن جلسه را ترک کرد. به اين ترتيب، اقدام رهبران امارات متحده عربي در فرض به دست آوردن اختيارات قانوني در مورد امور جزيره ابوموسي در غياب امير شارجه و بدون رضايت وي، هر گونه تظاهر يا اقدامي از سوي رهبران امارات متحده عربي در رابطه با ابوموسي و تفاهم نامه مربوطه را کاملا غير قانوني مي‌كند.

شايد ارزش يادآوري داشته باشد که رهبران امارات متحده عربي در تلاش خود براي آشوب کردن صلح و ثبات منطقه از راه بهانه قرار دادن هر موضوع پيش پا افتاده‌اي در جزيره ابوموسي، اغلب با قطر و قدرت‌هاي فرامنطقه‌يي مانند آمريکا و اسراييل که آشکارا جنگ عليه ايران را تشويق کرده‌اند، دست در توطئه عليه ايران دارند. براي مثال، ابوظبي در تاريخ 3 ژوئن 2004 مرتکب حمله‌اي مسلحانه عليه يک قايق ايراني در آب‌هاي سرزميني ايران در اطراف ابوموسي شد و در توطئه‌اي با قطر، آن شيخ‌نشين را وادار کرد تا در فاصله‌اي کم‌تر از يک هفته مرتکب تجاوز مسلحانه عليه افراد ايراني در همان منطقه شود. اين تجاوزهاي مسلحانه شرارت‌ورزي‌هايي بود در راستاي بروز يک سلسله واکنش‌هاي خشن که بتواند صلح و ثبات را در منطقه واژگون کند که در نتيجه سال‌ها تلاش ايراني ـ عربي براي ايجاد موازنه‌هاي ضروري قدرت در منطقه، به دست آمده است. اگرچه وزارت امور خارجه وقت جمهوري اسلامي ايران، شايد در گزارش مستند اين ماجراجويي‌ها به سازمان ملل متحد کوتاهي ورزيد، ابوظبي به نظر مي‌رسد که به اين نتيجه گمراه رسيده است که نقض مکرر تفاهم‌نامه 1971 و شرارت‌هاي مسلحانه غيرقابل اغماضش براي هميشه از سوي مردم صلح دوست منطقه تحمل خواهد شد.

عاليجناب،

شايد هنگام آن فرا رسيده است که به عنوان عضو رسمي سازمان ملل متحد، وظايف امارات متحده عربي در قبال صلح و ثبات منطقه و جهان به توجه ابوظبي رسانده شود تا طرح ادعاهاي غيرقانوني نسبت به جزاير ايراني تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسي را ترک کرده و به اقدامات تجاوز کارانه عليه ايران، منافع ملي ايران، و تماميت سرزميني کشور ما پايان دهد.

ارادتمند صديق شما

پيروز مجتهدزاده