فدرالیسم؛ از رویایی شیرین تا فرجامی تراژیک

فدرالیسم؛ از رویایی شیرین تا فرجامی تراژیک

فدراليسم از مصاديق دموكراتيزاسيون نيست بلكه نوعي از انواع گوناگون اداره كشور در جهان است. يكي از بدترین نوع فدرالیزم ها، نوع فدرال قومی است که براي كشورهای چند قومیتی مثل ايران، نتیجه ای جز ايجاد تفرقه و انشقاق میان اقوام آن به ارمغان نخواهد آورد.

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۵۴۲

بازدید دیروز

۱۸۰

بازدید ماه

۳۱۰۰۶

بازدید کل

۹۲۱۷۳۲۴

افراد آنلاین

۱۰۸

فدرالیسم؛ از رویایی شیرین تا فرجامی تراژیک

تاریخ:۱۳۹۳/۰۲/۰۱

فدرالیسم؛ از رویایی شیرین تا فرجامی تراژیک

روزبه پارساپور / مرکز مطالعات خلیج فارس
فدرالیسم از ریشه لاتین foedus یا foederation به معنای اتحاد یا قرارداد، یک مفهوم سیاسی است که در آن گروهی از واحدها (ایالات، استان‌ها، کشورها و ملل…) با یکدیگر متحد شده‌اند و به نمایندگی از آن‌ها یک حکومت مرکزی به وجود می آید. اصطلاح فدرالیسم همچنین برای توصیف یک سیستم حکومتی به کار می‌رود که در آن حق حاکمیت، مطابق قانون اساسی بین یک قدرت حکومت مرکزی و واحدهای سیاسی تشکیل دهندهٔ آن (مانند ایالت‌ها یا استان‌ها) تقسیم شده‌است. کشور های دارای ساختار فدرال، عموماً طی شکل گیری ابتدایی و بنیان گذاری یا اتحاد چند منطقه همچون آلمان (اتحاد شرقی و غربی) یا ایالات متحد آمریکا و یا طی شکل گیری مجدد، مثلاً پس از جنگ یا فروپاشی (چون عراق یا روسیه) به این صورت شکل گرفته اند. در حقیقت تا به حال هیچ کشور یک پارچه و موجود در صحنه بین الملل، روش کشور داری خود را برای تقویت حضور اقوام و یا دموکراتیزه کردن ساختار کشور، به سیستم فدرال تغییر نداده است. همچنین بالا بردن سطح خدمت رسانی به استانها، فدرالیسم محسوب نمی‌شود. سیستم حکومتی فدرال در جهان پیوسته برای جلب رضایت ملتها، ایالت ها، اقلیت های استقلال طلب و خود مختار جهت آسان سازی شکل گیری کشوری جدید یا پایداری و دوام کشوری نوسازی شده یا اتحاد چندین ملت با یکدیگر عرضه گردیده است.

فدراليسم از مصاديق دموكراتيزاسيون نيست بلكه نوعي از انواع گوناگون اداره كشور در جهان است. يكي از بدترین نوع فدرالیزم ها، نوع فدرال قومی است که براي كشورهای چند قومیتی مثل ايران، نتیجه ای جز ايجاد تفرقه و انشقاق میان اقوام آن به ارمغان نخواهد آورد. در نظام فدرال هر منطقه علي‌القاعده بايد براساس قدرت اقتصادي، فرهنگ و هويت خاص خود مجزا ولی در قالب یک کشور زندگي كند و اين امر به علت نابرابري‌هايي ميان شرایط اقلیمی و جغرافیایی مختلف، موجب كشمكش های داخلی میگردد؛ مخصوصا در شهرهای چند قومیتی ایران مانند: آذربایجان غربی، همدان، خوزستان، خراسان شمالی، گرگان و... که ساختار آن از چندین قوم مختلف تشکیل شده است و مردم با گویش های مختلف همچون ریسمانی تنومند در تار و پود یکدیگر تنیده شده اند. اما سیستم فدرال موجب تفکیک و واگرایی هرچه بیشتر قومیتی و حتی درگیری میان آنها بر سر برتری آن قوم در استان و ایجاد فضای رقابتی ناسالم و ایدوئولوژیکی و قومگرایانه جهت کسب قدرت هر قوم در استانهای چند قومیتی خواهد بود که نهایت به جنگ داخلی و پایانی تراژیک در ایران ختم می شود.

نگارنده این مقاله با مطالعاتی که در حوزه مسائل تنوع قومی و بومی کشور که همچون موزاییکی زیبا جامعه ایرانی را تشکیل داده اند، خود یکی از حامیان حضور برابر همه اقوام ایرانی در سیاست کلان کشور است. ما میدانیم که متاسفانه در برخی از شهرهای اهل سنت کشورمان مانند سیستان و بلوچستان توسعه و سازندگی صورت نگرفته است و شهروندان ایرانی این شهرها با امکانات اولیه دست به گریبان هستند. همچنین گلايه هاي قومي از حضور کمرنگ سیاسی کردها و بلوچ ها و .. در راس نظام سیاسی کشورمان وجود دارد، اما باید به این نکته توجه کرد که راهکار حل این چالشها و رفع این تبعیض ها، تلاش دموکراتیک جهت رفع آن است و نه تغییر جغرافيائي و ساختار سیاسی که میتواند خون صدها هزار انسان بی گناه را بی نتیجه بر زمین بریزد. در ایران طی چند سال اخیر با ظهور فرقه های دست نشانده ای همچون فرقه دموکرات کردستان و آذربایجان توسط رهبران شوروی سابق این تفکر در میان برخی افراد رایج شد. مجموعا افرادی كه از سیستم فدراليسم در ايران سخن میگویند، دو دسته هستند:

1- قومگرایانی که آگاهانه به تجزیه ایران و تاسیس کشور قومی خود می اندیشند و فدرالیزم را پیش درآمد رسیدن به این هدف نهایی خود میدانند که از دید نگارنده بیش از 90% حامیان فدرالیزم را تشکیل میدهند.

2- کسانی که ناآگاهانه بخاطر نداشتن اطلاعات کافی اين بحث را به صورت رویایی و رمانتيك مطرح مي‌كنند، ولی نمیدانند که این مسئله میتواند در نهایت به کابوسی تلخ برای ملت ایران تبدیل شود. این افراد با خود می اندیشند که حتما چون کشوری مانند آمریکا یا آلمان که پیشرفته هستند بخاطر فدرالیزم است و ما نیز باید فدرال بشویم! این در حالی است که فاکتورهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مقایسه آمریکا و اروپا به هیچ وجهه قابل سنجش با منطقه جنگ زده خاورمیانه نیست. منطقه ای که ابرقدرتها برای رسیدن به منابع کلان انرژی و هژمونی بر ژئواستراتژی آن از هیچ دخالت، تنش، جنگ افروزی و اختلافی در کشورهای خاورمیانه دریغ نمیکنند. لذا با شناختی که نگارنده از این جریان دارد 10% باقی حامیان فدرالیزم را این افراد تشکیل میدهند.

اصولا دموكراسي ارتباطی با فدراليسم ندارد. بحث فدراليسم و ملیت سازی از اقوام ایرانی طی چند دهه اخیر از دل احزاب دست نشانده دموکرات و كمونيستی ايران و بعد حزب توده و بعد هم سازمان چريك‌هاي فدايي خلق بيرون آمده است و نه تنها جنبه ايدولوژيكی و قومگرایانه داشته و برآمده از يك ضرورت ملی و سند توسعه کشور نیست بلکه بر علیه تمامیت ارضی و انسجام ملی نیز می بشمار میرود. زیرا در کشوری مانند ایران که چندین هزار سال اقوام آن به صورت متحد و یکپارچه به صورت مسالمت آمیز باهم زندگی کرده اند و در برابر تجاوزات دشمن خارجی، همه اقوام آن به صحنه دفاع از قومی دیگر به پا خواسته اند؛ فدرالیزم در چنین کشوری دارای ظاهری زیبا ولی فرجامی تراژیک است که نه تنها امنیت ملی، بلکه باعث فروپاشی انسجام ملی نیز خواهد شد. تنوع قومي در ايران با تنوع قومي بسياري از كشورهاي ديگر متفاوت است و ايران با کشورهای چند قومیتی دیگر قابل مقايسه نيست. بسياري از كشورهايي كه مثل يوگسلاوي دچار تفرقه‌هاي قومي شدند، كشورهاي جدید و مصنوعي بودند. آنها تاريخ، فرهنگ، هويت و دلبستگی های مشترکی نداشتند.

ايران كشوري است كه چندين هزار سال از پيدايش آن با هويتي خاص مي‌گذرد. اقوام ايراني داراي اشتراكات بسيار زيادي هستند. اگرچه برخی اقوام ایرانی داراي ويژگي‌هاي زباني و مذهبي متفاوتی از یکدیگرند، اما وجوه اشتراك آنها بسیار بيش از وجوه تفاوت‌شان است. پارامترهای تاريخي، ‌فرهنگی و سنن ايراني و دين مشترك، مباني يك هويت ملي قدرتمند در ايران هستند. هويت اقوام ایرانی يك خرده فرهنگ هستند که بایستی مورد احترام و محافظت قرار گیرد تا هویت جمعی و کلی شکل بگیرد، اما هويت‌ ملي یک هویت کلان است كه مانند يك چتر همه هويت‌هاي خرد را دربرمي‌گيرد و هویت کلان را در عرصه بین المللی به نمایش میگذارد. اسناد تاریخی حکایت از آن دارد که ايران داراي هويت ملي فراگير چندین هزار ساله متشکل از سه قوم بزرگ: پارت، پارس و ماد است. مردم ايران داراي فرهنگ مشتركي هستند و در طول تاريخ هم تجربيات تلخ و شيرين مشترك داشته‌اند. اين بحث‌هايي كه در دوره‌هاي اخير به وجود آمده، بحث‌هاي سياسي متعلق به نيم قرن اخير است که ریشه در اندیشه های استعماری تفرقه بیانداز و حکومت کن است دارد. وجود اقوام متنوع به هیچ وجه مانع تحقق دموكراسي در ايران نيست زيرا همه اين اقوام در مطالبه فضاي باز سياسي، توسعه اقتصادي، افزايش پرستيژ بين‌المللي ايران و ارتقا حيثيت و اعتبار مردم مشترك‌اند. این امری دموکراتیک است که خواسته‌هاي محلي بیان شود اما اين خواسته‌ها تضادي با وحدت ملي ما ندارند و اتفاقا تامين آنها در شرايط دموكراتيك امكان‌پذيرتر است.

کارشناسان مسائل سیاسی، ملی و امنیتی به صورت متفق القول عقیده دارند که فدراليسم هيچ تطابقي با نيازهاي جامعه امروز ایرانی ندارد و اصلا هيچ جايگاه تاريخي در كشور ما ندارد. غیر از در برخی دوران ها که امپراتوری های بزرگ ایرانی (مانند هخامنشیان) برای متحد کردن دهها کشور و ملیت مختلف با زبانها و نژادهای گوناگون، از نظام های شبهه فدرالی استفاده کرده اند دیگر حکومت فدرالی سابقه نداشته است. بسياري از گروه‌هاي چپ نيز بعدها اين بحث را زير سوال بردند و به اين نكته پرداختند كه اصلا چه ارتباطي بين فدراليسم و شرايط جامعه ايران وجود دارد؟ حتي بسياري از ماركسيست‌هاي قديمي كه امروزه ديگر معتدل شده‌اند و به عقلانيت بيشتري رسيده‌اند نيز به اين نكته اشاره كرده‌اند. بنابراين بين فدراليسم و دموكراتيزاسيون ارتباطي وجود ندارد. اينگونه نيست كه هر كشوري كه مي‌خواهد دموكراتيك شود، قاعدتا بايد فدرال شود. شايد برخي افراد اين بحث را از آن رو مطرح مي‌كنند كه به گمان آنها، كشورهايي كه تنوع قومي دارند، قاعدتا بايد فدرال شوند. در حالي كه خيلي از كشورها تنوع قومي دارند اما نظام فدرال هم ندارند. در بسياري از كشورها، تجربه‌هاي فدرال بسيار وحشتناك بوده و عواقب منفي و جنگ های داخلی را در پی داشته است. در اين زمينه مي‌توان به پاكستان، نيجريه و ده‌ها كشور ديگر اشاره كرد. بنابراين به نظر من فدراليسم نه ربطي به شرايط ايران و نه جايگاهي در ايران دارد و همچون سمی برای جامعه ایرانی مضر است؛ زيرا نه با شرايط تاريخي ما و نه با روحيات همگرایی ملی ما ایرانیان همخواني دارد. فدراليسم مخصوص كشورهايي است كه در آنها چند ملیت خاص با هويت‌هاي كاملا متفاوت، يعني زبان و فرهنگ و مذهب متفاوت، در يك شرايط تاريخي دور هم جمع شده‌اند تا يك واحد سياسي را شكل دهند. بنابراين در آغاز تشكيل يك واحد سياسي، واحدي فدرال ايجاد مي‌كنند و بعد با فدرالیزم به سمت وحدت ملي حركت مي‌كنند؛ مثل ايالات متحده آمريكا. زیرا فدراليسم مخصوص كشورهايي است كه مستقر شده‌اند و سابقه تاريخي طولاني توام با وحدت و همبستگي ملي دارند، نيست. اگر شما بخواهيد برعکس عمل کنید و اين كشورهای قدیمی را فدراليستي كنيد، اين به‌معناي نابودي آنهاست؛ زيرا شما در واقع داريد يك بنای ساخته شده را خراب مي‌كنيد. بسياري از پژوهشگران ما از جمله فعالان سياسي تاكيد كرده‌اند كه ساختار سياسي فدرال به معناي نابودي ايران است. اصلا لزومي ندارد كه ما چنين ساختاري را در دموكراسي خودمان محقق كنيم. وحدت ملي ما در شرايط وجود يك دولت مركزي قدرتمند تامين مي‌شود؛ دولتي كه با قوانین اساسی خود بستر حضور و مشارکت برابر همه اقوام را در جامعه فراهم میکند و متعلق به همه شهروندان كشور باشد و تمام امتيازات را به نحو عادلانه در ميان مردم خود توزيع كند.

جدا از مسئله چالش های متعدد سیاسی، فرهنگی و امنیتی فدرالیزم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که کشورهایی غیرتوسعه یافته متعددی در جهان امروز فدرالیزم هستند که یا متلاشی شدن یا در آستانه تجزیه شدن قرار دارند؛ چکسلواکی فدرال از جمهوری‌های چک و اسلواکی تشکیل شده بود که در سال ۱۹۹۳ متلاشی شد. جمهوری فدرال یوگوسلاوی نیز در سال ۲۰۰۶ با اعلام استقلال مونتنگرو رسماً فرو پاشید. قانون اساسی ۱۹۶۰ قبرس بر اساس فدرال تدوین شده بود اما اتحاد یونانی‌ها و ترک‌ها به سرانجام نرسید و همیشه در حال منازعه هستند. در جمهوری فدرال عراق نیز حکومت خودمختار اقلیم کردستان طی سالهای اخیر بارها تلاش کرده است تا حکومت فدرال عراق را به کنفدرالیسم عراق تبدیل کند که معنی آن تشکیل چند کشور در یک کشور است تا در نهایت موفق به تاسیس کشور مستقل کردستان شوند!همچنین جمهوری متحد تانزانیا شامل زنگبار و تانگانیکا، جمهوری فدرال کامرون، جمهوری فدرال پاکستان، بوسنی هرزه گوین، اتیوپی، سودان جنوبی، نیجریه، کلمبیا و... که در ردیف عقب افتاده ترین کشورهای جهان هستند، همگی از سیستم فدرال استفاده میکنند، که در نتیجه درگیر جنگهای داخلی، نا امنی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیز می باشند و هر لحظه انتظار میروند همچون بلوچستان پاکستان یا کردستان عراق و... اعلام استقلال کنند و تجزیه شوند.



دیدگاه خود را بیان کنید