ديدگاه دولت عثماني نسبت به حضور بريتانيا در عراق
تاریخ:۱۳۹۲/۰۹/۲۵
ديدگاه دولت عثماني نسبت به حضور بريتانيا درعراق و خليج فارس در دوره سلطان عبدالحميد دوم
نويسنده : گوهان چتينسايا*
برگردان : ثريا شهسواري
*Cetinsaya Gokahn./ Middle Eastern Studies, London, Published by Frank Cass, no 2April 2003,pp. 194 – 203
سلطان عبدالحميد دوم (1876- 1909 م)،طي سلطنت طولاني خود،همواره از آسيب پذيري امپراطوري اش درمقابل قدرت هاي بزرگ اروپايي نگران بود.او،علاوه بر هراس از حمله نظامي وآگاهي از توانايي اندكي كه درمقابله باآنها داشت،بيشتر از اين نگران بود كه قدرت هاي اروپايي استقلال وتماميت ارزي امپراطوري اورا،برپايه تجربه اي تاريخي كه در دهه 1246 ه ق / 1830 م داشت،به شيوه "نفوذ مسالمت آميز"،از درون متلاشي كنند.{1}
بدين ترتيب،احتمال بروز خطر براي سلطان ومشاورانش بديهي مي نمود: چنانچه دولت عثماني چاره اي براي نفوذ دشمن نمي انديشيد،نفوذ اروپايي ها سرانجام حاكميت سياسي آن را ضعيف واين كشور را به مناطق نفوذ حكومتي تجزيه مي كرد.دراين مورد،نمونه هاي مصر وهندوستان نيز شواهدي عملي محسوب مي شدند.بريتانيا منشأ آشكار خطر درعراق ومناطق مجاورعربستان وخليج فارس بود.بريتانيايي ها از دهه 1830 م موقعيتي بهتر وامتيازي انحصاري،درمقايسه باساير قدرت هاي اروپايي كسب كرده بودند.{2} كشتي هاي جنگي بريتانيا،به طور منظم در خليج فارس،يعني جايي كه بسياري ازشيخ نشين هاي محلي"درحالت آتش بس" وتوافقي حمايتي با نمايندگاني از دولت هند وبريتانيا به سر مي بردند،عبور و مرور مي كردند.قسمت عمده تجارت عراق وخليج فارس با دولت انگليسي هند بود وكشتي هاي بريتانيا ودولت هند – انگليس بر تجارت دريايي خليج فارس تسلط داشتند.شركت لينچ،يك شركت اقتصادي انگليسي،امتياز كشتيراني در دجله وفرات را كسب كرده بود.ازسال 1862 م يك اداره خدمات پستي انگليسي بين عراق و هندوستان راه اندازي شد.بريتانيا خطوط تلگرافي براي ارتباط بغداد باهند،استانبول وتهران احداث كرده بود.{3}طي دوره تنظيمات وقتي كه روابط امپراطوري عثماني – انگلستان بهتر شده بود،نفوذ بريتانيا درمنطقه خليج فارس منجر به توجه بسيار به بندرشد وحضور نيروي دريايي عثماني را درمنطقه دردهه 1860م تقويت كرد و به كنترل مستقيم برساحل خليج فارس درعربستان ونجد تاساحل قطر دردهه 1870 م منتهي گرديد.{4}كمي بعد از جلوس عبدالحميد،به ويژه بعد از شكست فاجعه آميز عثماني ها درجنگ سال 1877 م با روسيه،روابط امپراطوري عثماني – انگلستان در آخرين دور خود روبه وخامت گراييد.(5) عبدالحميد طي جنگ باروسيه متقاعد شد كه شكست بريتانيا درحمايت از امپراطوري اروپايي به قصد نابودي قلمرو عثماني در كنگره برلين دليل آشكاري است بر اينكه بريتانيا سياست پيشين خود را درحفظ امپراطوري عثماني كنار گذاشته و،درواقع،هدف نهايي آن تقسيم امپراطوري است.{6} عبدالحميد،به ويژه،درمورد طرح هاي بندرگاهي درايالات عربي خود و همچنين اوج گرفتن سريع انديشه استقلال سياسي اعراب و"خلافت عربي"نسبت به انگليسي ها بدگمان بود.{7} اين بدگماني به طرح هاي بريتانيا تشويش عثماني ها را درمورد ناآرامي هاي خليج فارس،نجد وبصره افزايش داد؛ ناآرامي هايي كه،براساس گزارش هاي ارائه شده ادارات محلي ومركزي عثماني،ازاواخر سال 1880 شروع شده بود.واضح است كه،طبق گزارش ها،بريتانيا نخستين تهديد براي امپراطوري عثماني بود.ازسوي ديگر،عثماني هادرباره خطرهاي ديگرنيز،از قبيل جاه طلبي هاي حكام عرب محلي مانند ابن رشيد نجدي وگسترش تجارت اسلحه درخليج فارس،چاره انديشي مي كردند.اولين گزارش را محمدعلي،فاتح پيشين بصره،درژانويه 1889 و نوشته است.{8} وي با درنظرگرفتن سياست بريتانيا،اظهار مي دارد: "با اينكه درحال حاضر هيچ تحرك سياسي از سوي حكومت بريتانيا در بصره وقلمروهاي عراق مشاهده نمي شود،بريتانيا درحال برداشتن گام هايي براي تصرف سواحل عمان و عربستان تحت حمايت خود است.آنها اين كار را به آرامي وبه بهانه ها مختلف وبه منظور دراختيارگرفتن انحصار تجارت اين مناطق انجام مي دهند."استدلال وي براين اساس بود كه چون شيوخ عرب براي حفظ استقلالشان پيشنهاد توافق با بريتانيا را رد كرده بودند،بريتانيا تنها مي توانست دوگونه سياست درقبال آنها پيش گيرد : ازنظرخارجي بازرگانان هندي و انگليسي را حمايت،واز نظر داخلي از هرگونه تجاوز وتعدي قدرت هاي خارجي درمنطقه جلوگيري كند.به علاوه،آنها قبايل محلي را درساحل تحت نظر داشتند.هرگاه يكي از گروه ها به كمك احتياج داشت،مداخله مي كردندوآن را تحت حمايت خود در مي آوردند؛چنان كه در مورد مسقط (امام مسقط) مشهود بود.درپايان ،او به امتيازات اخيربريتانيا براي كشتي راني در رودخانه كارون،درايران،اشاره مي كند.{9} محمد علي تأكيد مي كند كه اهميت سياسي ولايت بصره فقط به حساس بودن موقعيتش درمقابل ايران وبريتانيا محدود نمي شود،بلكه به دليل موقعيت داخلي اين شهر نيز هست.او به خصوص به ابن رشيد،امير قبيله جبل شمر،اشاره كرده وهشدار داده كه ازاو،به عنوان قدرتمندترين شيخ درمنطقه،بايد مراقب بيشتري كرد.اگر چه ابن رشد تاآن زمان اقدامي عليه دولت انجام نداده بود،بادرنظرگرفتن خط مشي ها واعمالش درميان قبايل منطقه بايد مشكلي بالقوه درنظر گرفته مي شد.وي،ازيك طرف،قبايل نافرمان را به شدت سركوب مي كرد وقدرت خود را افزايش مي داد؛ اما، ازطرف ديگر،وانمود مي كردكه به خاطر دولت وامنيت منطقه مي جنگد تا،در عين حال،اعتماد دولت را نيز به دست آورد.محمد علي در مورد ابن رشيد چنين نتيجه مي گيرد: اگرچه،درحقيقت،ابن رشيد آن قدر جسور نيست تا به طور مستقيم عليه دولت عثماني شورش كند،بايد دشمني سياسي درنظر گرفته شود؛دشمني كه ممكن است درشرايط بحراني به منظور تحقق جاه طلبي هاي خويش وارد عمل شود.{10}
محمد علي سپس به مسئله مسقط پرداخته است.اوبعد از گزارش وقايع اخير،به ويژه درگيري بريتانيا درمقسط،گرايش شيوخ عرب را به بريتانيا ذكر مي كند.گفته هاي او بيشتر شبيه خيال پردازي است و طرز فكر مقامات محلي عثماني را منعكس مي كند : ديگر شيوخ بدوي،به انگليسي ها،كه با پيشنهاد توافق نزدشان آمده اند،چنين جواب داده اند كه اگر مانياز به كمك و حمايت داشته باشيم به خليفه عثماني كه همسايه وهم مذهب ماست،پناهنده خواهيم شد.وسپس اشاره مي كند كه يك كشتي جنگي بريتانيا دربندرگاه مسقط،به بهانه حمايت از بازرگانان هندي و انگليسي وتجارت با آنان،مدعي است كه لنگر انداخته است.{11} محمد علي،درادامه،پيشنهادهاي خود را ارائه كرده است.درابتدا اشاره مي كند كه دولت عثماني به هيچ وجه نمي تواند مسئوليت اعمال ابن رشيد را بپذيرد،زيرا ابن رشيد هيچ گونه عنوان رسمي اي ندارد ويك شيخ عرب مستقل است.اگر بريتانيا مي توانست، مي بايست مانع او در اشغال مسقط مي شد.سپس،بر ضرورت داشتن سياستي براي دفاع ساحلي تأكيد كرده است.{12) احتمال مي رود انگليسي ها،كه به دنبال توسل به علتي آشكار ولي دروغين براي اشغال وتصرف سواحل عربي هستند،سپاهياني را به بهانه متوفق ساختن ناآرامي هاي صحرانشينان به نواحي اي بفرستند كه نزاع جريان دارد.ازآنجايي كه مهم ترين اين نواحي ناآرام،ازبندر كويت،درهمسايگي بصره،واز ساحل نجد تا بحرين كشيده مي شود،قبل ازهرچيز حفاظت وتقويت اين مناطق دربرابر هرگونه خطراحتمالي ضرورت بسيار دارد.وي همچنين بر اهميت استحكامات وسنگربندي فاو و موقعيت كويت تأكيد ويژه اي مي كند.{13} اما تنگه فاو، ورودي اروندرود كه دهانه خليج بصره است،مستحكم تر است ودشمن هرگز جرأت نمي كند كشتي هاي جنگي خود را به رودخانه اي مانند اروند رود وارد كند،زيرا اين رود جزر و مدي است و،بدين سبب،ورود و خروج كشتي ها فقط دوبار در ماه ميسر است.حتي امكان دارد كه بتوان رودخانه را با قراردادن يك يا دو اژدر يا غرق كردن يك يا دو كشتي قديمي در تنگه فاو حفاظت كرد.اما موقعيت كويت نه مانند فاو،بلكه بندر بسيار مهمي است كه كشتي هاي بزرگ در آنجا پناه مي گيرند؛به طوري كه اگر سپاهيان دشمن بدان جا وارد شوند،مي توانند بصره را ازسمت جنوب در ظرف چند ساعت محاصره و اشغال، وارتباط بين نجد وبصره را قطع كنند.هشدارهاي مشابهي نيز درگزارشي به تاريخ نوامبر1890م / 1308ه ق آمده است كه يكي از بزرگان بصره به نام احمد پاشا درباره منطقه ظهيري زاده،از اعضاي شوراي ايالات،نوشته است.{14}نگراني عمده احمد پاشا درباره منطقه نجد ونياز به برداشتن گام هاي عملي براي تقويت حاكميت عثماني ها در آن ناحيه بود.او پيش بيني كرده بود كه شكست اجراي اين برنامه درها را به روي بريتانيا باز خواهد كرد،وبديهي است كه بازسازي و تحت كنترل درآوردن منطقه زير سلطه عثماني بسيار مهم است واقدامات لازم را در اين مورد فقط اكنون مي توان انجام داد؛ درغير اين صورت،مسائل جبران ناپذيري پيش خواهد آمد.اگر اين برنامه بيشتر از اين به تعويق بيفتد، دقيقا ً شاهد وضع دفعه پيش خواهيم بود كه،در نتيجه توطئه هاي بريتانيا درعربستان،امام مسقط عليه حاكم نجد وآل سعود شورش كرد.بنابراين،دوباره اين بريتانيا بود كه مبالغ هنگفتي را با ميانجي گري امام مسقط فرستاد.البته،اقدامات بريتانيا درجلوگيري از پيوستن هيئت اعزامي عثماني به نجد وتحت حمايت خود قرار دادن بحرين هنوز به ياد آورده مي شود.همچنين،مطالبي كه سليمان پاشا به عنوان بخشي از گزارش كلي اش درمورد بازسازي عراق به تاريخ آوريل 1892م /1310ه ق بيان كرده است،ارزش چنداني ندارد.{15}سليمان پاشا نگراني خود را در مورد قاچاق اسلحه در خليج فارس بيان وپيشنهاد مي كند كه براي كنترل دقيق تر وضعيت در كويت اقداماتي شود :
" با هفت تيرها وتفنگ هاي بريتانيايي كه از طريق كويت به عراق ونجد وارد مي شود،اكثر قبايل بدوي اين مسير خود را مسلح مي كنند.متوقف گردن اين تجارت (اسلحه) با ارسال نيرويي از راه دريا به كويت و تحت كنترل درآوردن ساحل آن با ناو محافظ بسيار آسان وممكن است."
مسئله سياستي پيشرو در خليج فارس را نصرت پاشا،مفتش لشكر ششم،در دوگزارش مفصل به كاخ سلطنتي مطرح مي كند.در گزارش اولي،به تاريخ آوريل 1893 م / 133 ه ق،وي هشدار مي دهد :
"امروزه بارفتن هر افسر بريتانيايي دونفر جايگزين وبه اطراف ايالات موصل،ارزروم و وان فرستاده مي شوند تا از ميزان اطلاعات دريافتي خود و آشوب هايي كه قادرند ايجاد كنند به فرمانده كل گزارش دهند.به علاوه،به جواناني كه در داخل بندر بصره و درطول ساحل اروندرود وفرات زندگي مي كنند زبان انگليسي مي آموزند.اثبات تمام اينها گواهي برغفلت وكوتاهي والي وافسران دولت عثماني است."{16}
وي همچنين انگليسي ها را به استفاده از روش توزيع اسلحه وپول در منطقه براي گسترش نفوذشان متهم مي كند : به جز كتاب هاي فتنه برانگيز و اسلحه گرم،هداياي فريبنده اي نيز براي شيخ هاي ساحلي وداخلي ارسال مي كردند.{17} بريتانيا با كشتي هاي جنگي دائم درحال احاطه سواحل درياي سرخ،اقيانوس هند و خليج فارس است.مأموران انگليسي هم،از طريق رشوه دادن به شيوخ اهل طريقت ودراويش،به سرتاسر منطقه تسلط يافته و،با استفاده از نفوذ آنها،اصلاحات محلي واقدامات سياسي امپراطوري عثماني در ارتباط با ايران و عربستان راخنثي مي كنند. درگزارش دوم كه مفصل تر بود،{18) نصرت پاشا بار ديگر توجه سلطان را به تراكم نيروها جلب و استدلال مي كند كه نيروها به طور مداوم از طريق كويت و بنادر ديگر وارد مي شوند؛ به طوري كه اخيرا ً تعدادي تفنگ براي ابن رشيدآورده اند وبيشتر از اين هم آورده خواهد شد.اوهشدار مي دهد كه ابن رشيد آشوبگري است كه قصد دارد دولتي عرب با كمك قدرت هاي خارجي مستقر كند.مشكلات بي وقفه كنوني،ابن رشيد را به فكر استقرار يك دولت عربي در عربستان انداخته است،وعلت بسياري از كمك هاي مادي و معنوي خارجيان نيز همين است.{19} سياست محلي بريتانيا اين بود كه هدفي كه براي تصرف مصر داشت،با تشكيل يك دولت عربي در عربستان ودولت سوداني درافريقا دنبال كند؛ يعني جداكردن اين مناطق از"دستگاه خلافت" وتحت فرمان كامل درآوردن آنان همانند هندوستان،به ويژه نصرت پاشا هشدار مي دهدكه نمايندگان بريتانيا در بندر بوشهر وبغداد از لحاظ معنوي بسيار نفوذ كرده اند كه ناشي از بي ارادگي واهمال دولت عثماني در منطقه است.{20} در نتيجه حمايت نكردن از كشتي هاي بازرگاني وكمبود كشتي هاي جنگي،حتي برقراري نظم به كشتي هاي خارجي وتجارت به شركت هاي بيگانه واگذار شد.ناتواني امپراطوري عثماني در كمك رساني مادي ومعنوي به مقاومت دراين منطقه آشكارا به نفع سياست جاه طلبانه بريتانيا بود؛به اين معنا كه عثماني ها به واگذاري منطقه به امپراطوري بريتانيا رضايت دادند.وي همچنين به سياست هاي جاري دولت نيز اعتراض مي كند و،بعد از گزارش فعاليت هاي نظامي وتجاري بريتانيا درخليج فارس،به اين واقعيت كه "درمقابل،حتي يك قايق كوچك هم باپرچم عثماني حركت نمي كند"،انتقاد مي كند.وي،در ادامه،مي گويد كه مقامات محلي عثماني چنان عمل مي كنند كه گويي منطقه قبلا ً به بريتانيا واگذارشده است: آنها مانند ناظران بي تفاوتي مي مانند كه گويي تمام مراكز اجرايي منطقه به بريتانيا تسليم شده است.{21} نصرت پاشا، سپس،به پيشنهادهاي كاربردي اشاره مي كند: كشتي هاي پاسباني منظم عثماني درطول سواحل خليج فارس،پايين تر از بصره،مستقر شوند؛ يك شبكه ارتباطي از افسران سياسي عثماني (مأموران سياسي)،به تقليد از بريتانيا،راه اندازي شود؛نظام ولايتي در نجد ونواحي اطراف آن،كه بي كفايتي ادارات محلي مردم را از دولت عثماني روي گردان ساخته است،به درستي معرفي شود.او به اين نتيجه مي رسد كه بايد اقدامات فوري براي پيشرفت منطقه،بهترشدن تشكيلات اجرايي آن و تقويت ارتش ششم صورت گيرد؛درغير اين صورت، درطول چندسال عراق وعربستان از دست خواهد رفت.{22}
گزارش مشابهي نيز در اين باره خليل خالد،قائم مقام كنسول سفارت عثماني در لندن،درآوريل 1897 و ارائه كرده است.{23} وي، بعد از تمجيد از آنچه درعراق از زمان روي كارآمدن عبدالحميد انجام شده است،مي پرسد كه آيا اقدامات كنوني كافي است؟ وخود پاسخ مي دهد كه اقدامات كنوني به هيچ وجه درخور عزت خلافت و شئونات سلطنت نيست.وي مي گويد كه،دربين ملل اروپايي،انگليسي ها بيشتراز ساير كشورها،عراق،فرات ونواحي بصره را،با تحقيقات سياسي،تجاري و علمي،احاطه كرده اند.و،به طور مختصر،فعاليت هاي ادارات بريتانيا را بيان واشاره مي كند كه انگليسي ها سياست خودشان را در مقابل امپراطوري عثماني،كه حمايت كردن از تماميت ارضي آن كشور بود،تغيير داده وخواستار انقراض آن هستند.وي، بعد از شرح دادن مطالب مورد بحث خود تحت چندين عنوان،چنين نتيجه گيري مي كند كه،بنا به دلايلي كه برشمردم،انگلستان خواستار امحاي دولت عثماني است نه بقاي آن.بعد از رويارويي انگلستان وامپراطوري عثماني براي دستيابي به كويت(1896 – 1902 م)، {24} روند خصمانه سياست انگلستان درمنطقه،با نزاع هاي هم زمان در درياي سرخ وخليج عدن،آشكارترشد وبه مقامات ارشد عثماني فرصت فكركردن بيشتري داد.{25} در اوت 1903 م / 1321 ه ق، صالح منيرپاشا،سفيرعثماني درپاريس،گزارشي طولاني درباره سياست خارجي بريتانيا درقبال امپراطوري عثماني به دربار(باب عالي) مي فرستد.{26} بادرنظرگرفتن "تجارت" ومسئله " هندوستان" كه موضوعات مهم بحث هاي بعدي او بود،وي چنين استدلال مي كند كه دليل اين تغيير سياست بريتانيا را درقبال امپراطوري عثماني،كه موضعي خصمانه داشت،بايد دراشغال مصر توسط بريتانيا درسال 1872 م جست و جو كرد؛زماني كه انگلستان پشتوانه محكمي درمصر به دست آورد،كاهش قدرت عثماني را در جهت منافع خويش يافت – اما با اين شرط كه تصرف اين منطقه به ايالت آناطولي و عراق صدمه اي وارد نكند.واضح است كه،بعد از مطالعه اي كوتاه درشرايط منطقه،مشخص گرديد كه انگليسي ها مي توانند با اجراي توطئه هايي ماهرانه،عربستان ونجد و حجاز را به تدريج از مالكيت عثماني درآورند ومركز خلافت اسلامي را به شريف مكه،كه از دور تحت نفوذ بريتانيا خواهد بود،منتقل كنندو،سپس،عربستان ونجدو عراق را تحت سلطه خود(بريتانيا) درآورده وآنها را مانند عدن ونواحي ديگر مستعمره خويش سازند.به علاوه،طبق استدلال صالح منيرپاشا،بريتانيا باور داشت كه اگر اين مناطق تحت كنترل بريتانيا درآيد،زمينه براي بهترشده كشاورزي،ارتباطات و،به طور كلي،اوضاع اقتصادي فراهم خواهد شد؛درنتيجه،نجد و عربستان وعراق،مانند مصر،منبع پايدار ثروت براي امپراطوري بريتانيا خواهد گشت.وي،بعد از ذكر مطالب مختصري درباره وضعيت ارمني ها كه دراين سياست جديد نقش داشتند،اظهارمي كند كه هيچ اقدامي درجهت تأمين منافع بريتانيا غيرقانوني يا ناروا نخواهد بود.{27}
اين نگراني ها حتي از سوي نخست وزير كامل پاشا نيز،كه بسيار دوستدار انگلستان بود،انعكاس داده مي شد.وي درگزارش ارائه شده به عبدالحميد در دسامبر 1904 م / 1322 ه ق براهميت فزاينده"مسئله غرب" تأكيد مي كند.{28} انگلستان هدف خاصي را با توجه به اين منطقه وسيع دنبال مي كرد : دقيقا ً در زماني كه ارتباطات درحضرموت ومسقط با امپراطوري عثماني قطع شد،باگسترش نفوذش درجنوب صنعا – پايتخت يمن – وحمايت ازآن شروع به توسعه طلبي كرد.دراين زمان،با تصرف منطقه كويت درخليج فارس،شيخ مبارك،شيخ كل منطقه،را تحت حمايت ونفوذ خود درآورد.بازگوكردن اين مسئله دردناك است كه انگلستان تلاش مي كند به تدريج ميليون ها صحرانشين را كه در اين منطقه وسيع زندگي مي كنند،مانند سودان تحت سلطه خود درآورد وآنهايي را كه اكثرا ً صحرانشين هستند به تدريج با تمدن آشنا سازد.با توجه بيشتر به گزارش روزنامه ها درباره جاه طلبي هاي انگلستان،كه قصد دارد سرزمين هاي امپراطوري عثماني را تحت نفوذ خود درآورد،شكي باقي نمي ماند كه آينده عربستان دليلي براي نگراني است.جالب است كه در همان زمان سفير انگلستان دراستانبول تلاش مي كند تا نسخه اي از گزارش ارسالي سيد طالب پاشا،پسر منفوذ،نقيب بصره به نخست وزير را به دست آورد.{29} اين گزارش نيز مانند گزارش هاي صالح منيرپاشا وكامل پاشا تصوير بدبينانه اي از نيات بريتانيايي ها درخليج فارس وعراق،وآينده عراق ارائه مي دهد : آينده عراق با ابري تيره پوشيده شده است.توطئه هاي خارجيان درآن منطقه سال به سال افزايش مي يابد؛بنابراين،ساكنان آن بيش از پيش بي توجه اند كه اين امر خارجي ها را براي توطئه مشتاق تر مي كند.حتي در مناطقي كه كنسولي وجود ندارد،با استفاده از جاسوساني در لباس تاجر بذر آشوب پاشيده مي شود.اگر دستگاه سلطنتي اين شرايط واوضاع را ملاحظه كند،مناسب ترين اقدامات را براي بهتر شدن شرايط پيشنهاد مي دهد وقادر به تشخيص خوب و بد از ميان دستورالعمل هاي بسيار مي گردد.شكي ندارم كه درطي بيست يا سي سال،شايد در حدفاصل زمان كمتري،تمام مناطق وبخش هاي خليج فارس ودجله تحت نفوذ انگلستان،كه سياستمداراني ماهرترو زيرك تر از همه دولت هاي اروپايي دارد،درخواهد آمد.وي سپس درباره موقعيت وخواسته هاي بريتانيا در منطقه توضيحاتي مي دهد.انگلستان از اهميت راه آهن بغداد به حجاز براي امپراطوري عثماني آگاه است و مي داند كه تجار عثماني به اين راه آهن نياز فراواني دارند.بريتانيا سياست هاي مهمي در يمن،حجاز وعراق دنبال مي كند.كشتي هاي انگليسي درقاچاق اسلحه ومهمات نيز در منطقه به كار گرفته مي شوند.درمجموع،دولت عثماني بايد گام هايي بردارد درجهت خنثي كردن اين تلاش ها كه نتايجش براي مصالح آن زيان بار نخواهد بود.{30}گزارش ارائه شده درباره عملكرد دولت عثماني ضروري است : اگر دولت عثماني چشم هايش را نبسته واعراب را به حال خود رها نكرده بود،تجزيه افريقا رخ نمي داد واعراب به انگلستان وساير دولت هاي خارجي جايي براي نفوذ كردن نمي دادند.به عنوان اولين گام،مي توان بريتانيا را از پايگاهش دركويت،كه با عزل شيخ مبارك وقرار دادن كويت تحت كنترل مستقيم عثماني به دست آورده بود،محروم كرد.تا زماني كه امتيازهاي كنوني كويت لغو نشود وآنجا با فاو و به ويژه ولايت بصره ادغام نگردد،در مقابل برنامه خصمانه انگلستان نمي تواند ايمن باشد.{31} كه اين گزارش،سپس،بيش از سي شيوه مالي واداري لازم را براي جلب پشتيباني اعراب وخنثي سازي نقشه هاي بيگانگان شرح مي دهد.درپايان،چنين نتيجه گرفته مي شود{32} اجراي اين عمل موجب تحريك احساسات اعراب گشته ودرنتيجه،از خدعه ها ونيرنگ ها جلوگيري مي گردد.اما وابستگي شبه جزيره عرب به امپراطوري عثماني نه تنها افتخاري باور نكردني براي مسلمانان به وجود خواهد آورد،بلكه خارجي ها به ويژه انگليسي ها – سمج ترين رقيب امپراطوري عثماني در عراق و عربستان – ديگر قادرنخواهند بود تا دسيسه هايشان را مانند حال پيش ببرند.سرانجام،پيمان نامه انگلستان – روسيه دراوت 1907 م / 1325 ه ق زنگ خطري براي دولت عثماني بود.گرچه دراين پيمان نامه هيچ اشاره صريحي به خليج فارس نشده بود،ولي عبدالحميد به طور قطع از آن هراس داشت كه آنها به تفاهم محرمانه اي رسيده باشند.وي از سفراي كبير روسيه و انگلستان بازخواست مي كند كه آيا اين توافق شامل مناطقي از تركيه در مجاورت خليج فارس نيز خواهد شد.{33}
پي نوشت ها ؛
1 . Anderson, M. S., The Eastern Question, 1774 – 1923 , London: Macmillan, 1966: N. Sousa, The Capitulatory Regime of Turkey; Its History orion ,and Nature, Baltimore., MD: The johns Hopkins University, (1933): C. Lssaw, The Economic History of the Middle East, 1800 – 1914, Chicago IL; University of Chicago Press, 1966.
2.Kelly, J.B., Britain and the Persian Gulf, 1975 – 1880 , Oxford ; Clarendon press, 1968; M.Yapp, "British Policy in the Persian Gulf in The Nineteenth and Twentieth Centuries" , in A.J.Cottrell (ed), The Persian Gulf
States : A General Survey , Baltimore , MD : Johns Hopkins University Press, 1980,pp. 70 – 100, 41 – 69
همچنين
Foreign Office Great Britain, Mesopotomia , London: HMSO 1920.
3. در مورد مشكلات شيعيان در عراق در دوره عثماني
Cetinsaya, G., "Ottoman Administration of Iraq" , 1890 – 1908, Unpublished ph. D Thesis, University of Manchester, 1994, pp. 222 – 80 .CF. Selim Deringil, "The Struggle Against Shiism in Hamidian Iraq: A Study in Ottoman Counter Propaganda" , Die Welt Des Islams, vo1.30 (1990) . pp. 45 – 62; Yitzhak Nakash, The shiism of Iraq, Princeton, NJ: Princeton University Press, 1994.
4 . Anscombe , F.F ., The Ottoman Gulf: The creation of Kuwait, Saudi Arabia and Qatar , New York : Colombia University Press, 1977" : Zkursun, Necid ve Ahsa da osmanli Hakimiyeti, Ankara: TTK, 1998.
5. Lee, Dwight E., Great Britain and the Cyprus Convention Policy of 1878, Cambridge, MA: Harvard University Press, 1934 , W.N Medlicott, The Congeress Of Berlin and After : A Diplomatic History of the Near Eastern Settlement 1878 – 1880 London : Methuen , 1938 : idem , Bismarck, Gladstone, and the Concert of Europe London : University of London, 1956.
6. Yasamee , F . A . K ., Ottoman Diplomacy: Abdulhamid II and the Great Powers, 1878 – 1888, Istanbul: ISIS.1996
7.Buzpinar , Tufan S., " Opposition to the Ottoman Caliphate in the Early Years of Abdulhamid II , 1878 – 1882" , Die Welt des Islams, No1.36 (1996) pp. 59 – 89.
8.14 1399, 126 / 1 , 8 Kanun – yildis Esas Evrakil YEE Bashbakanlik osmani Arsivi {8.BOA 1SANI 1304.
9.Ibid
10.Ibid
11.Ibid
12.Ibid
13.Ibid
14. BOA, YEE , 14/ 256/ 126/8. "Necid Kitvasina dair Ahmed Zuheyr Pabanin arizasi" , dated 21 Rebiyulevvel 1308.
15. BOA , YEE , 14/1188/ 126/9, "Irak in islahina dair Bagdad da Ikamete Memur Suleyman Pasa Layihasi" , dated g Ramazan 1309. For Seleyman Pasa.
16. Devereux, R., Suleyman Pasa,s "The Feeling og the Revolution" , Middle Eastern Studies, vo1. 15 (1979). Pp. 5 – 10
17. Ibid
18. BOA, YEE, 14/2256/126/11, "Irak,a dair Musir Nusret Pasa nin mufassal bir Layihasi" ,no date {c. 1308}
19. Ibid
20. Ibid
21. Ibid
22. Ibid
23. BOA, YEE, 14/255/126/8, "Basra korfezi ve Hukumet – I Seniyye ile ingiltere nin munasebeti hakkinda bir Iayiha – I bendegane" , dated 21 Subat 1313 . For Halil Halid, see S.Tanvir Wasti, "Halil Halid: Anti imperialist6 Muslim Intellectual" , Middle Eastern Studies, vo1. 29(1993) pp. 559 – 79.
24. Anscombe,The Ottoman Gulf, chs. 5And 6.cf. Cetinsaya, "Ottoman Administration of Iraq" , pp.304 – 13
25. In the light of these reports and ongoing events, it comes as no surprise that Sultan Abdulhamid appeared to be very much convinced by this time of the British threat in the region. For his remarks in Pensees at souvenirs de 1,ex – Sultan abdulhamid II ,dated as early as 1901, see Siyasi Hathratim, Istanbul: Dergah, 1984, pp. 149 – 51 , 161.
26. "Hayri mutlucag Tarihimizde Salih Munir Pasa Raporu : Ingilterenin ortadogu ve Turkie Hakkinda Gizli Emelleri Belgelerle Turk Tarihi Dergisi" , vo1. 26 (Kasim 1960), pp.51 – 5, The report dated 8 Cemaziyelevvel 1321 – 22 , Temmoz 1319
For Salih Munir Pasa, Ibrahim Alaettin Govsa, Turk meshurlari Ansiklopesis, I Istanbul: Yedigun Nesriyati, 1946.pp. 167 – 8 .
27. Ibid
28.Aydin Valise Mehmet Pasa nin arizasi, dated 11Sevval 1322 – 5
Kanun – 1 evvel 1320, in Asef Tugay, saray Dedikodulari Ve Bazi Maruzat. Istanbul Ersan,
درمورد كمال پاشا،
1964,pp. 66 – 72; Govsa, Turk meshurlari, p.204.
29. "Report on Arabia by Nakip zade Talib Bey" (Translation), dated the 20 jemazi – el – evvel, 1322,i.e, 3 Aug. 1904, enclosed in Pro { Public Record office} of {foreign office} 416/20 No,27O,Conor to Lansdowne, No. 648, Very confidential , Therapia, 26 Aug. 1904.
گزارش را، به طرز محرمانه،سفارت بريتانيا در استانبول تهيه كرده است وافراد آنها در بندر بصره آن را به طور جدي ملاحظه كرده اند.او مانند كونور فكر مي كند كه ديدگاه هاي طالب بيگ از بعضي از علائق او ناشي مي شود؛ به اين دليل كه از خانواده مهمي است وآرزوهاي سياسي اش او را براي واليگري بصره در سال هاي بعدي نامزد احتمالي خواهد كرد. در مورد سيد طالب ،
Tauber, E., "Sayyid Talib and the Young Turls in Basra" , Middle Eastern Studies, vo1. 25 (1989)pp. 3 – 22.
30.Ibid
31.Ibid
32.Ibid
33. Ignatyev , A.V., Vnyeshnyaya Politika Rossii 1905 – 1907 gg, Moscow, 1986, pp. 289 – 22
Temperley, H.and Gooch, (eds) British Documents on the Origins of the War, 1898 – 1914. London : Hmsa , 1926 – 38.
IV ,no 268, O,Conor to Grey, Constantinople, 30 April 1907.