پساب‌هاي صنعتي در خليج فارس

گزارشي از فاجعه زيست محيطي در خلیج فارس

گزارشي از فاجعه زيست محيطي در خلیج فارس

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۱۵۷

بازدید دیروز

۲۳۴۰

بازدید ماه

۸۶۱۵

بازدید کل

۹۱۶۸۳۶۲

افراد آنلاین

۶۴

پساب‌هاي صنعتي در خليج فارس
گزارشي از فاجعه زيست محيطي در خلیج فارس


خليج فارس، داراي متنوع‌ترين اکوسيستم‌هاي جهان بوده که از نظر تنوع رويشگاه‌هاي گرمسيري، گونه‌هاي مختلف جانداران آبزي و... داراي شرايط بسيار ويژه ايست. متأسفانه در چند سال اخير احداث مجتمع‌هاي متعدد نفت، گاز و پتروشيمي در کنار آن باعث ايجاد پسابهاي نفتي و شيميايي، جمع شدن مواد زائد، دفع زباله، آلودگي صوتي، سوزاندن گازهاي تفکيکي و... شده که اين امر محيط زيست و اکوسيستم منطقه را به چالش کشيده است.

متاسفانه تخريب مرجان‌هاي طبيعي در عسلويه و خليج فارس نايابند به منظور احداث واحدهاي جديد، تخريب اکوسيستم خليج فارس و تبديل‌شدن خور موسي به مرداب به ‌دليل رعايت نکردن اصول صحيح جايگيري مجتمع‌هاي پتروشيمي، از بين رفتن صدف‌هاي مرواريدساز خليج فارس به دليل آلوده شدن آب‌ها به مواد شيميايي مختلف و مضر غيرقابل تجزيه، هيدروليز شدن تخم موجودات آبزي، بارور نشدن و از بين رفتن آبزيان در مرحله نوزادي و از بين رفتن امنيت شغلي صيادان و در نتيجه تلاش براي صيد در نقاط عميق و دور دست از جمله اثرات منفي زيست محيطي اين آلودگي‌ها بر خليج فارس است. حادثه‌اي تکان دهنده که چندي پيش نيز در همسايگي استان بوشهر اتفاق افتاده و بر زندگي مردمان آن منطقه اثرات بسيار مخربي داشته است. ساکنان ماهشهر که به قول خودشان روزگاري ۷ روز هفته را ماهي و ميگو مي‌خوردند ديگر اطميناني به سلامت صيدشان ندارند. محمد جعفر سادات موسوي، رئيس فراکسيون محيط زيست مجلس مي‌گويد: به دنيا آمدن نوزادان ناقص‌الخلقه در حواشي خليج فارس از اثرات زيان‌بار ورود فاضلاب پتروشيمي‌هاي ماهشهر به بدن آبزيان خليج فارس بوده است. حال سئوالي که ذهن‌ها را متوجه خود مي‌سازد اينکه با وجود استقرار بزرگترين‌هاي پتروشيمي دنيا در منطقه عسلويه چه مشکلاتي در آينده گريبان گير مردم اين نواحي خواهد شد؟ و چه راه کارهايي براي حل اين مشکل بزرگ وجود دارد؟

هفته گذشته به هنگام بازديد از فاز يک پتروشيمي واقع در عسلويه با صحنه اسفباري روبرو شديم. آنچه را که ديديم باور نمي‌کرديم، منطقه‌اي بسيار گسترده از دريا که آغشته به مواد نفتي و پساب‌هاي آلوده پتروشيمي بود و سکوت مسئولان که شرايط را براي سوء استفاده از وضع موجود فراهم آورده بود.
البته در فاصله چند مايلي از اين منطقه ماهيگيران در حال ماهيگيري و تلاش براي بدست آوردن روزي حلال خود از دريا بودند، غافل از اين که آنچه آنان به عنوان دسترنج و عرق جبين بر سر سفره مردم مي‌برند ارمغاني آلوده به انواع پساب‌هاي صنعتي پتروشيمي است.

با پيگيري‌هاي به عمل آمده مشخص گرديد که اين پساب‌ها از جانب واحد تصفيه پساب‌هاي صنعتي شرکت «م» به دريا هدايت مي‌شوند! که اين نيز از عجايب مديريتي کشور ماست.
واحدي که خود وظيفه تصفيه پساب‌هاي صنعتي را بر عهده دارد بزرگترين آلوده کننده دريا در اين منطقه مي‌باشد.
مشاهده اين صحنه اسف بار ما را بر آن داشت تا مصاحبه‌اي با برخي از کارمندان واحد تصفيه پساب‌هاي صنعتي پتروشيمي «م» انجام دهيم.
شايان ذکر است کارمندان شرکت مذکور انجام هر گونه مصاحبه‌اي را منوط به عدم ارايه مشخصات خود دانستند. ما نيز با قبول خواسته آنان، شرايط گفتگويي دوستانه را فراهم آورده ايم که جهت تنوير افکار عمومي در سايت درج مي‌گردد.

- براي آشنايي خوانندگان در خصوص نحوه تصفيه پساب‌ها در اين واحد توضيحاتي بفرماييد؟
• اين واحد با هدف تصفيه ۶ هزار متر مکعب در شبانه روز و ۳۰۰ متر مکعب در ساعت طراحي و ساخته شده است. پساب‌هاي صنعتي آلوده به اين واحد به دو شيوه فيزيکي و شيميايي تصفيه شده و سپس جهت تصفيه نهايي به حوضچه بيولوژيک فرستاده مي‌شوند.
در اين حوضچه توسط باکتري‌ها پساب آلوده، تصفيه شده و سپس به منظور آب سرويس واحد‌ها مورد استفاده قرار مي‌گيرد. در حال حاضر درصد قابل توجهي* از پساب ورودي به اين واحد بدون کمترين تصفيه‌اي وارد دريا مي‌شود و باقي مانده نيز به دليل ضعف در طراحي، بدون تصفيه فيزيکي به طور مستقيم جهت تصفيه شيميايي به حوضچه تصفيه شيميايي(DAF) فرستاده مي‌شود.

در بسياري از موارد با توجه به نرمال نبودن خروجي حوضچه تصفيه شيميايي به حوضچه تصفيه بيولوژيک فرستاده نمي‌شود و روانه دريا مي‌گردد.
شايان ذکر است که جهت تغذيه حوضچه تصفيه بيولوژيک «Aeration» از فاضلاب انساني نيز استفاده مي‌کنند.

- آيا نظارتي توسط کارشناسان سازمان محيط زيست بر روند تصفيه پساب‌هاي صنعتي در اين واحد صورت مي‌گيرد؟
• متأسفانه نظارت بسيار ضعيفي از جانب سازمان‌ها و ارگان‌هاي مسئول بر اين واحد اعمال مي‌شود. نمي‌توان گفت کليه سازمان‌هاي مسئول از فجايعي که در اين واحد روي مي‌دهد بي اطلاع هستند.
البته تا کنون مسئولان اين واحد و ناظران مربوطه نهايت تلاش خود را جهت مسکوت ماندن اين فجايع به کار گرفته‌اند.
علاوه بر سازمان محيط زيست، HSE مستقر در پتروشيمي که به منزله بازوي سازمان محيط زيست در اين وزارت خانه (نفت) است وظيفه حفاظت و کنترل بر روند تصفيه در اين واحد را بر عهده دارد که با فشارهاي مديريت اين پتروشيمي تمامي اين فجايع را چشم سازمان محيط زيست، مردم و مسئولين پنهان نگه داشته مي‌شود.

به عنوان مثال در اين مدت بيش از چند صد سرويس لجن صنعتي بسيار خطرناک که حاصل فرآيند تصفيه ناقص اين واحد بوده به صورت غير قانوني در مکان‌هاي نامشخصي تخليه گرديد، چه بسا اين لجن‌هاي صنعتي بسيار خطرناک توسط پيمانکار مربوطه وارد دريا شده باشد زيرا هيچ گونه نظارتي بر نحوه تخليه و دفع اين زباله‌هاي بسيار سمي و خطرناک وجود ندارد در حالي که HSE از نحوه دفع لجن‌ها و روغن‌هاي صنعتي حاصل فرآيند تصفيه آگاهي کامل داشته و موظف است تا زمان تکميل واحد زباله سوز، اين لجن‌هاي فوق العاده سمي را در مکاني خاص و با رعايت ضوابط و مقررات زيست محيطي دفن نمايد به گونه‌اي که امکان نشت اين مواد به محيط پيراموني و آلودگي محيط زيست به حداقل برسد.

- آيا مي‌توان گفت با وجود دفع تعداد بسياري زيادي سرويس از لجن‌هاي صنعتي، سازمان‌هاي مسئول از اين جريان آگاهي ندارند؟! در صورت عدم اطلاع اين سازمان ها، پس چگونه مي‌خواهند نقش نظارتي خود را بر واحد‌هاي صنعتي ايفا کنند؟ و چگونه کوتاهي خود را در اين زمينه توجيه مي‌کنند؟
• با پيگيري‌هاي انجام شده دريافتيم که مديريت شرکت «م» براي فرار از اقدامات غير قانوني خود، از امضا قرارداد با پيمانکار اوليه حمل اين مواد خودداري نموده و تنها با تفاهم شفاهي بدين کار مبادرت ورزيده است.

- آيا مدير پتروشيمي «م» از وقوع چنين فجايعي بي اطلاع است؟
• به نظر نمي‌رسد مديريت اين مجتمع پتروشيمي از اين فجايع بي اطلاع باشد، موضوعي که اکثر شاغلين در اين مجتمع بدان صحه گذاشته‌اند.
مديرعامل و رئيس مجتمع و رئيس واحد تصفيه پساب صنعتي فردي غير بومي اند و از اين بابت کمترين توجهي به وضعيت موجود ندارند که اين رفتار غير مسئولانه آنها در آينده‌اي بسيار نزديک تبعات ناگواري بر زندگي مردم بومي خواهد داشت.
آنان سعي در مخفي کاري وضعيت موجود دارند. البته بعضي وقت‌ها کنترل اوضاع از دستشان خارج مي‌شود.

به عنوان مثال هم اکنون اگر خروجي واحد را مشاهده کنيد خواهيد ديد که به علت Over flow (سرريز) از مخازن ذخيره، خروجي واحد کاملا تيره بوده و صد در صد مواد خروجي بدون تصفيه روانه دريا مي‌شود و چون در حال حاضر کارمندان استخدامي در اين واحد به صورت قراردادي مشغول به کار هستند حتي نيروهاي بومي و متعهد نيز از بازگو کردن حوادث و شرايط اسفبار حاکم بر اين واحد خود داري مي‌کنند. آنان از اين که مبادا شغل خود را از دست بدهند، از بازگو کردن حقايق واهمه دارند.
در قراردادهاي داخلي مجتمع نيز بندي را گنجانده‌اند که کارمندان شاغل در واحد‌هاي اين پتروشيمي مي‌بايست از انتقال اخبار به بيرون خودداري کنند.
سياست‌هاي کلي اين مجتمع مبني بر عدم خروج اطلاعات از بعد امنيتي مورد قبول مي‌باشد اما موضوع مهم اين که آنان با گنجاندن اين بند به قراردادهاي کارکنان خود درصدد پنهان کاري و سوء استفاده از آن، براي مقاصد غير قانوني خود هستند.

- چه موادي جهت تصفيه به اين واحد وارد مي‌شوند و به طور کلي آيا در حال حاضر اين واحد از نظر کيفي توانايي تصفيه اين پساب‌ها را دارد يا خير؟
• اين واحد در فاز يک پتروشيمي واقع شده و با توجه به استقرار پتروشيمي‌هاي الفين جم، آروماتيک برزويه، متانول زاگرس، اوره و آمونياک غدير، الفين آريا ساسول و پتروشيمي پارس در اين فاز، جهت تصفيه انواع پساب‌هاي صنعتي پتروشيمي طراحي شده است، ولي در حال حاضر با توجه به عدم نصب آناليزورهاي دقيق و انجام دستي فرايند تصفيه (البته در صورت تصفيه) تصفيه اين پساب‌ها به سختي صورت مي‌پذيرد.

- يعني در صورت نصب آناليزور و ابزار دقيق واحد، توانايي تصفيه همه پساب‌هاي ورودي را داريد؟
• خير، در صورتي که پساب ورودي به اين واحد غيراستاندارد باشد، اگر تمامي قسمت‌هاي اين واحد نيز وارد سرويس شوند باز هم در خصوص تصفيه اين پساب‌ها دچار مشکل مي‌شويم.
در اينجا مي‌توان دو دليل براي اين ادعا بيان کرد. يکي ضعف در طراحي سيستم و نبود نظارت دقيق بر اجراي پروژه و دوم اينکه متأسفانه پساب خروجي بسياري از پتروشيمي‌هاي منطقه، خارج از محدوده تعيين شده و استاندارد مي‌باشد که اين مهم سبب مي‌شود تصفيه اين مواد با مشکل مواجه گردد.

- آيا بر خروجي اين پتروشيمي‌ها نظارتي صورت مي‌گيرد يا خير ؟
• همانطور که گفتم اين نظارت بسيار ضعيف بوده بطوري که مي‌توان گفت اين ناظران کمترين الزامي براي حرکت آنها در محدوده قانوني ايجاد نکرده‌اند. متأسفانه کساني که وظيفه نظارت بر عملکرد اين واحد را دارند هنوز نسبت به حساسيت کار خود توجيه نشده‌اند و به علت پايين بودن سوابق کاري آنها در زمينه پساب، مي‌توان براحتي آنها را گمراه کرد. کما اينکه در مورد بسياري از ناظران اين اتفاق روي داده است.

در بازديد اخير خانم جوادي، رئيس محترم سازمان محيط زيست کشور که به طور سرزده از منطقه بازديد نمود نيز اين ماجرا تکرار شد. در آن بازديد مديران واحد نيم ساعت پيش از حضور رئيس سازمان محيط زيست، از حضور وي در منطقه با خبر شدند. در آن لحظه به علت کمبود مواد شيميايي (که البته ناشي از ضعف مديريت در سفارش دهي بموقع مواد اوليه فرايند تصفيه بوده است) واحد در حالت Shut down (خاموش) بوده که با دستور مدير واحد و مدير مجتمع با ته مانده موادي که داشته‌اند واحد را راه‌اندازي کرده و سعي در عادي نشان دادن شرايط کردند. خانم جوادي نيز در زمان بازديد وقتي به انتهاي واحد مي‌رسند از رئيس واحد مي‌پرسند آيا خروجي به سمت دريا هم داريد؟ که مدير با خونسردي تمام پاسخ مي‌دهند «خير». رئيس سازمان محيط زيست مي‌پرسد با پساب خروجي حاصل فرآيند تصفيه چه مي‌کنيد؟ اگر اين پساب‌ها به دريا نمي‌ريزيد پس آن‌ها را چه مي‌کنيد؟ مدير مربوطه پاسخ مي‌دهد «با استفاده از آن ها، تعداد ۱۸۰۰ درختي را که درون واحد کاشته ايم، آبياري مي‌کنيم. جالب اين که ورودي واحد به طور متوسط ۱۵۰ متر مکعب در ساعت بوده که در صورت تصفيه !! مي‌توان يک جنگل با چند ده هزار اصله نهال را آبياري کرد. و يا اين که با آن مي‌توان منطقه‌اي به وسعت چند ده هزار متر مربع را در سال به زير آب برد.

اين که رئيس سازمان محيط زيست سخنان اين مدير جسور را باور کرده يا نه را به عهده افکار عمومي مي‌گذارم.
البته باور من اين است که خانم جوادي مترصد دستيابي به فرصتي مناسب براي پاسخگويي به جسارت اين مدير است، مديري که با بيان پاسخي بي اساس و غيرمسئولانه سعي در گمراه کردن وي و هيأت همراه را داشته است.

- آيا بعد از بازديد ايشان و هيأت همراه تغييري در وضعيت واحد به وجود آمد؟
• با قاطعيت تمام مي‌گويم خير. نبود نظارت دقيق از طرف سازمان محيط زيست باعث شده در مواردي حتي با وجود فراهم بودن همه شرايط جهت تصفيه پساب‌هاي صنعتي نيز اين واحد فقط به منزله يک ايستگاه ذخيره و پمپاژ اين مواد سمي به دريا عمل کند و پساب‌هاي سمي را بدون کمترين عملياتي روانه دريا مي‌کند. البته با توجه به دستور مديريت و براي سرپوش گذاشتن بر اقدامات فاجعه بار اين واحد، دفع و پمپاژ اين مواد سمي به صورت شبانه صورت مي‌گيرد.
بايد متذکر شوم عمق دريا و گاهي اوقات هم جزر و مد باعث مي‌شود در محل تخليه اين مواد اثري بر جاي نماند.
البته بعضي مواقع آلودگي پساب‌هاي دفع شده چنان بالا مي‌باشد که حتي جريان‌هاي شديد دريايي هم توان پوشش اين فجايع را ندارد. در اين موارد باز هم شاهد سکوت سازمان محيط زيست هستيم که جاي بسي تعجب است.

- به هنگام بازديد از ساحل دريا موفق به فيلم برداري از لاين خروجي پساب بسيار آلوده اين واحد شديم. ظاهرا اين واحد در حال حاضر از انجام امور محوله ناتوان بوده و توانايي تصفيه پساب‌هاي صنعتي ورودي به اين واحد را ندارد. آيا به طور کلي تا کنون اين واحد به بهره برداري رسيده است يا خير؟
• بهره برداري و تکميل اين واحد بارها يه تعويق افتاده است. قرار بود تيرماه ۱۳۸۶ به صورت کامل به بهره برداري برسد که تا کنون اين وعده‌ها عملي نشده است. در حال حاضر اين واحد به صورت دستي به فعاليت‌هاي خود مي‌پردازد. به گفته مسئولان ارشد پتروشيمي بهره برداري از آن به ابتداي آبان ماه موکول شده است.

- به نظر شما دلايل مديران اين مجتمع براي تأخير در راه‌اندازي اين واحد چيست؟
• اگر از مدير اين واحد و رئيس مجتمع سئوال کنيد پاسخي جز نيمه کار رها شدن پروژه توسط پيمانکار، تخصيص نيافتن به موقع اعتبارات و... نخواهيد يافت. اما پاسخ دقيق تر اين است که اين گفته‌ها فقط بهانه‌اي براي توجيه رفتارهاي غيرقانوني شان است.
آنان مي‌توانند با انجام تعميرات جزيي، تلاش بيشتر و آگاه نمودن کارمندان و بهربرداران واحد نسبت به حساسيت موضوع، تا حد زيادي جلوي اين فاجعه زيست محيطي را بگيرند.
اما متأسفانه نبود نظارت دقيق بر عملکرد اين واحد، عدم توجه مطبوعات و نهادهاي مربوط به اين فجايع سبب شده که آنها در سايه ناآگاهي مردم و مسئولين به اقدامات غير قانوني خود ادامه دهند.

*** *** ***
حال بايد پرسيد چرا تا کنون اين واحد به بهره برداري کامل نرسيده است در حالي که نقش زيرساخت را براي ساير واحد‌هاي پتروشيمي ايفا مي‌کند؟
علت عملي نشدن وعده‌هاي مسئولين در خصوص بهره برداري از اين واحد چيست؟
چرا خبرنگاران رسانه‌هاي استان تا کنون نسبت به اين موضوع هيچ واکنشي از خود نشان نداده‌اند؟

چرا با توجه به تأکيد مديران ارشد پتروشيمي مبني بر به بهره برداري رساندن دستي اين واحد، باز هم شاهد ورود اين مواد آلوده و سمي به دريا هستيم؟
چه کسي پاسخگوي شهروندان و کودکاني است که درچند صد متري اين واحد، با استفاده از آب دريا زندگي مي‌گذرانند؟

آيا ورود اين مواد به دريا سبب آلوده کردن آبي نيست که به وسيله آب شيرين کن‌ها به خورد مردم مي‌دهند؟
آيا اين آب شيرين کن‌ها توان تصفيه آب‌هاي آلوده صنعتي و پتروشيمي را دارند؟
چرا با وجود توانايي مالي اين مجتمع براي دفن لجن‌هاي صنعتي حاصل فرايند تصفيه تا کنون هيچ مکان استاندارد خاصي براي دفن اين مواد در نظر گرفته نشده اشت؟

چرا و چگونه مواد مذکور بدون هيچ گونه نظارتي از جانب کارشناسان پتروشيمي «م» و کارشناسان سازمان محيط زيست، دفع شده است؟
چگونه با هزينه مبالغ هنگفت، اين واحد هنوز به بهره‌رداري کامل نرسيده و تنها به ايستگاهي براي پمپاژ پساب آلوده به دريا تبديل شده است؟

با قبول نقش و جايگاه بخش انرژي در اقتصاد کشور در فرآيند توسعه، بايد به اين موضوع اشاره کرد که توسعه غير اصولي صنعت پتروشيمي در حاشيه خليج نايبند و طرح کنگان در منطقه عسلويه، دريا را به نابودي خواهد کشاند و در آينده‌اي نزديک اين مناطق با معضل زيست محيطي بزرگي از جمله نابودي ذخاير آبزيان مواجه و مردم استان‌هاي همجوار نيز از اثرات اسفبار توسعه ناپايدار اين مناطق در امان نخواهند ماند.

حفظ محيط زيست با توسعه صنعتي مخالف نيست اما صنعت بايد با فناوريهاي برتر و روزآمد شکل گيرد که علاوه بر مقرون به صرفه بودن اثرات زيست محيطي کمتري ايجاد کند.

ديار نيوز