درخشش زمان در پهنه بيكران درياي پارس

درخشش زمان در پهنه بيكران درياي پارس

در پهنه بسياري از درياها آشوبگريها ، لشگر كشيها ، جنگها ، تاراژگريها(تاراجگريها) يا جهانگرديها انجام پزيرفته است. همه درياها رازهايي شنيدني سرشار از اندوه و هراس و يا شادخواري و برخورداري دارند ، با اين همه بي گمان بر * درياي پارس * بيش از همه درياها رخدادها و پيشامدها آشيان داشته اند.

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۳۴۷

بازدید دیروز

۲۸۸۶

بازدید ماه

۲۱۸۵۶

بازدید کل

۹۰۳۸۶۷۸

افراد آنلاین

۱۷۹

درخشش زمان در پهنه بيكران درياي پارس

تاریخ:۱۳۸۸/۰۳/۰۵


درخشش زمان در پهنه بيكران درياي هماره پارس

دانلود کامل پژوهش


نگارنده : سورن یوسفی
درياها هم مانند مردمان سرنوشت و سرگزشتي دارند. برخي درياها در گريز سده ها ، آرام و دور از غوغا بوده اند ، چنانكه برخي كسان در سراسر زندگي خويش از بد و نيك رخدادها بركنار مانده اند.
در پهنه بسياري از درياها آشوبگريها ، لشگر كشيها ، جنگها ، تاراژگريها(تاراجگريها) يا جهانگرديها انجام پزيرفته است. همه درياها رازهايي شنيدني سرشار از اندوه و هراس و يا شادخواري و برخورداري دارند ، با اين همه بي گمان بر * درياي پارس * بيش از همه درياها رخدادها و پيشامدها آشيان داشته اند. اگر اين دريا زبان داشت پيشينه و سرگزشتها ، اپسانه هاي(افسانه هاي) شگفت انگيز و پند آپَرين(آفرين) ، دردهاي سر به مهر و پريادهاي(فريادهاي) بلندش را مي گفت ، زيرا از دورترين زمانها گزرگاه دريانوردان آشنا و بيگانه بوده است و آنان كه با دست مهر يا با دست كين ، مهرورزي و كين ورزي را به اين خاموش هماره بيدار هديه داده اند. خاموشي ، كه گوياتر از هر گويايي است.
گفتني و باور كردني است كه دريانوردي با زندگي مشيا(آدمي) هم زمان بوده و اگر چه در زمان هاي باستان ، با اپزار(وسايل، افزار) آن روزي بيمناك بوده ولي مردمان هرگز از گزند نهراسيده و دل به نيلي دريا زده اند. دريانوردان روزگاران كهن ، براي پرهيز از گمگشتگي و سرگرداني ، هميشه از نزديك و در راستاي كناره ها راه مي پيموده اند. روزها سوي راه خود را از برآمدن و فروشد(غروب) خورشيد و راستاي گردش آن ، باز مي شناختند و شبها از ستارگان ره به خواستگاه(مقصد) مي جستند. پس از اين كه به دريا و بادهاي دريايي بيشتر آشنا شدند بيمشان كمتر گشت و گاه چندان در پهنه دريا پيش مي رفتند كه كناره آن از ديدشان ناپيدا مي گشت. گزشته بر زبان دارد كه پيش از پديد آمدن شاهنشاهي ايران ، ايلامي ها(ننويسيم عيلام) ، سومري ها ، آكادي ها و بابلي ها ، در كار دريانوردي داناتر و دليرتر بوده اند.

بابلي ها در بيش از2600 سال پيش ، با در نگر داشتن پنداري كه درباره نماي زمين و درياي پارس در گمان خويش داشته اند ، از همگي خشكي ها و آب هايي كه مي شناختند رهياب هايي(نقشه هايي) كشيده بودند. يكي از اين رهياب ها بر سنگ نگاره اي كه در آن نماي زمين ، نشان داده شده در كاوش ها به دست آمده است. شور كشيدن رهياب از درياها و خشكي هاي شناخته شده آن زمان اندك اندك در جهانگردان و گيتادانان(جغرافي دانان) كهن بيشتر شد. همچون اراتوستنس ستاره شناس و گيتاشناس يوناني رهيابي از زمين كشيده و در آن خشكي ها و درياهاي شناخته شده آن زمان را آورده است.


نشانه ها گوياست كه گروه پارسيان بر (( اَنشان ))(در خوزستان امروزين) كه وابسته به ايلام بود چيرگي يافتند. از آنجا كه ** كوروش بزرگ ** پاژنام(عنوان) * پادشاه اَنشان * را بكار مي برد و نوشتار ايلامي در نوشته هاي پارسه(تخت جمشيد) و سنگ نبشته هاي بيستون به كار گرفته شده است ، مي توان پنداشت كه نيرو و توان هخامنشيان بنابر دو پايه پارسي و ايلامي بود و اين پايه ها بدست هخامنشيان استوارتر و سترگتر گشت. از آن هنگام بود كه ايرانشهر يا كشور ايران ، چهره اي جهاني تر پيدا كرد.
پادشاهي باستاني ايران ، نگاه گيتايي(جغرافيايي) خود را بيشتر به بخش باختر جهان نشانه رفت. ** كوروش بزرگ و داريوش بزرگ ** با گسترش نيرو در پيرامون مديترانه به خواستهايي دست يافتند كه دودمانهاي پس از آنان نتوانستند آنگونه به آنها دست يابند.
پارسه ، شوش و هگمتانه(نام كهن همدان) ، سه پايتخت هخامنشيان بودند و تا دوران صفوي ، ميانرودان(بين النهرين) پيوسته بخشي از فرمانرواييهاي ايراني شمرده مي شد و اين در هنگامي بود كه بيشتر مردم به زبانهاي سامي آكادي ، آرامي و تازي سخن مي گفتند. جاي گرفتن مرزهاي ايرانشهر ، ميان رودهاي آمودريا(جيهون) در خاور ، پالاد(به چم؛ اسب يدك به تازي؛ فرات) در باختر ، كوكاس(قفقاز) در اَپاختر(شمال) ، و ديلمون(بحرين) كرانه اي در نيمروچ(جنوب) ، از دوران هخامنشي به گونه يك پديده گيتايي آرتشی خودنمايي كرد و تا روزگار ساساني به گونه يك آيين پايداري يافته گيتايي آرتشی درآمد.

پديداري ناوهاي هخامنشي
از زماني كه پادشاهي پارس برپا گشت رخدادها و پيشآمدهاي سرزمينمان همگي و با ريزبيني بسيار به دست ايرانيان نوشته شده بود ، ولي ، از زمان خيزش تازيان بيابانگرد ، نوشته هاي ايراني اين سيزده سده بدست تازيان از ميان رفت. و آنچه از نوشته هاي دوره هخامنشي مانده بود ، همراه با همه آنچه كه در دوره پارتيان و ساسانيان به درياي پرهنگ(فرهنگ) و شكوه ايران اپزوده(افزوده) شده بود ،به هنگام خيزش تازيان نابود شد. آگاهي ما از دوران پيش از تازيان و بويژه درياي پارس ، تنها از گفته هاي يهوديان ، يونانيان ، روميان و تازيان بود و بايد در نگر داشت بيشتر اينان از ايران و ايرانيان ، به نام دشمن سخن گفته اند. و آنچه كه ما درباره سرگزشت درياي پارس در دوره هخامنشيان مي دانيم بسيار اندك است. آنچه اميد بخش است ، كاوشهاييست كه بدست پژوهندگان ايراني آغاز شده و دست آوردهاي آنها بي گمان در آينده اي نزديك بازتاب گسترده اي خواهد داشت. روشن است كه در نبود نوشته هاي ايرانيان ، نياز به كمك گرفتن از نوشته هاي ديگران بود ، پس آشكارا گاه نويسان(تاريخ نويسان) همدوره ، همگي نوشته هاي يوناني و رومي را بر داوري گزيده اند و در اين راستا دچار نادرست گويي شده اند. براي نمونه آرنولد ويلسن مي نويسد؛
( به هنگام سروري ايرانيان ، به نگر مي رسد كه راههاي دريايي ميان درياي پارس و هندوستان از ياد برده شده و يا به آنها ارزشي داده نشد )

ادامه در دانلود...



دیدگاه خود را بیان کنید