ژئوپولیتیک دسترسی ایران، هند و افغانستان

ژئوپولیتیک دسترسی ایران، هند و افغانستان

امضای قرارداد ارتباطی سه جانبه میان ایران و هندوستان و افغانستان در تهران خبر پر اهمیتی است که نوید دهنده آغاز عملی شدن ژئوپولیتیک دسترسی است که امضای قراردادهای مربوطه می تواند ایران را در محور زندگی ژئوپولیتیکی ممتازی در باختر آسیا قرار دهد. عملی شدن این قراردادها نه تنها از نظر بازرگانی و اقتصادی تحول بزرگی شمرده خواهد شد بلکه از نظر ژئوپولیتیکی پاکستان را که به شعبده بازی ضد ایرانی آل سعود در استانبول رای داد منزوی کرده و اتحاد بسیار مخرب پاکستان و عربستان سعودی را تحت الشعاع قرار خواهد داد.

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۲۹۳

بازدید دیروز

۱۰۹۶

بازدید ماه

۸۰۷۵

بازدید کل

۹۰۸۹۸۳۰

افراد آنلاین

۲۰۲

ژئوپولیتیک دسترسی ایران، هند و افغانستان

تاریخ:۱۳۹۵/۰۳/۰۵

ژئوپولیتیک دسترسی؛ نگاهی به قرارداد ارتباطی ایران هند افغانستان

دکتر پیروز مجتهدزاده


امضای قرارداد ارتباطی ایران و هند و افغانستان
نوید دهنده گشایش ژئوپولیتیکی پر اهمیتی بوده است در روابط خارجی ایران
در تاریخ 4 خرداد 1395 آل سعود اعلام کرد که قصد دارد همه داد ستد تجاری بین کرانه های عربی خلیج فارس با کرانه های ایرانی را متوقف کند..... طرح این تهدید قطعا واکنشی خشم الود است به عقد قرارداد ارتباطی سه جانبه ایران و هند و افغانستان که روز سوم خرداد در تهران اتفاق افتاد و این خشم نشان دهنده میزان اهمیت قرارداد یاد شده است و ترس آل سعود از اجرایی شدن ژئوپولیتیک دسترسی آسیای مرکزی به خلیج فارس و دریای مکران - در قبال این تهدید ها واضح است که عمل متقابل ضرورت پیدا می کند. یعنی اگر آل سعود واقعا ماجراجویی را در این سطح بخواهد پی گیری کند دولت ایران باید از هم اکنون سر و صدای بین المللی گسترده ای را شروع کند تا مشروعیت بین المللی اقدامات آینده خود را از حالا به دست آورد. بدیهی است که عملی کردن این تهدیدات از طرف آل سعود حالت استراتژیکی فوق العاده ای به خود خواهد گرفت که اقدام متقابل ایران را مشروع خواهد کرد. یعنی اگر آنها بخواهند توقف داد و ستد در کرانه های ایران را عملی کنند ایران را وادار به جلوگیری کردن از داد و ستد تجاری عربستان و همصدا هایش با دنیای خارج از طریق تنگه هرمز خواهند ساخت بر اساس همان تهدید ژانویه 2012 در بستن تنگه هرمز که در مقابل تهدید اتحادیه اروپا برای جلوگیری از صدور نفت از سواحل ایران کاری شد و اتحادیه اروپا را وادار کرد آن تهدید خود را فراموش کند. (برای آشنایی با عملی بودن تهدید به بستن تنگه هرمر از سوی ایران در شرایط امنیتی اضطراری نگاه کنید به مصاحبه مفصل بی بی سی جهانی با نگارنده در ژانویه 2012). 



ژئوپولیتیک قرارداد ارتباطی سه جانبه
امضای قرارداد ارتباطی سه جانبه میان ایران و هندوستان و افغانستان در تهران خبر پر اهمیتی است که نوید دهنده آغاز عملی شدن ژئوپولیتیک دسترسی است که امضای قراردادهای مربوطه می تواند ایران را در محور زندگی ژئوپولیتیکی ممتازی در باختر آسیا قرار دهد. عملی شدن این قراردادها نه تنها از نظر بازرگانی و اقتصادی تحول بزرگی شمرده خواهد شد بلکه از نظر ژئوپولیتیکی پاکستان را که به شعبده بازی ضد ایرانی آل سعود در استانبول رای داد منزوی کرده و اتحاد بسیار مخرب پاکستان و عربستان سعودی را تحت الشعاع قرار خواهد داد و ادامه یافتن این توافق ها در ارتباط دادن همه کشورهای محاصره شده در خشکی آسیای مرکزی به خلیج فارس (فرضیه ای که در زیر تحت عنوان "ژئوپولیتیک دسترسی" تقدیم می شود)، علاوه بر سود آوری های تجاری و اقتصادی کلان برای همگان، می تواند همه پنج کشور آسیای مرکزی را با وابستگی تام و تمام به امنیت ایرانی وارد خلیج فارس کرده و شمار کشورهای غیر عربی خلیج فارس را با شمار کشورهای عربی یک سان کرده و آل سعود و فرمان بردارانش در قطر و ابوظبی را تحت الشعاع کامل موقعیت برتر ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی ایران قرار دهد. من این طرح یا فرضیه را چند سال پیش در ایران مطرح کردم ولی نبودن ثبات سیاسی و نداشتن دورنمایی ژئوپولیتیکی در روابط خارجی کشور مانع از توجه رسمی دولت های ایران بدان شده است. اما عقد قرارداد ارتباطی و ترانزیت سه جانبه ایران و افغانستان و هندوستان نوید دهنده توجه به بالقوه های بسیار گسترده ژئوپولیتیکی موقعیت جغرافیایی ایران میان آسیای مرکزی و خلیج فارس است. و اینک اصل این فرضیه:

ژئوپولیتیک دسترسی: هارتلند ژئوپولیتیکی جدید جهان از راه پیوند دادن آسیای مرکزی به خلیج فارس و کرانه های مکران واقعیت می پذیرد


چکیده
کمتر از یک سال از فروپاشی نظام ژئوپولیتیکی جهان دو قطبی در نتیجه فروپاشی شوروی در سال 1991 گذشته بود که نخستین بررسی ژئوپولیتیک جهان دگرگون شونده را به زبان انگلیسی منتشر کردم و جایگاه جدید ژئوپولیتیکی ایران را در آن تحولات شگرف به عنوان پل سرزمینی ارتباط دهنده منطقه خزر – آسیای مرکزی به شاهراه های بازرگانی دریایی بین المللی در اقیانوس هند ترسیم نمودم (1). این ترسیم جدید جغرافیای سیاسی منطقه آسیای جنوب باختری که بعد از آن تاریخ در چند نوبت در کتاب ها و مقالات و سخنرانی های فارسی و انگلیسی نگارنده منعکس شد (2) در مجموع، به صورت "نظریه ای" ژئوپولیتیکی در آمد که اجرای عملی آن می توانست ایران را در مقام حلقه واسطه ارتباطات گسترده جاده ای و راه آهن و راه های دریایی میان آسیای مرکزی و اقیانوس هند، به هارتلند پر اهمیتی در ژئوپولیتیک فرا مدرن یا ژئوپولیتیک دنیای قرن بیست و یکم و پس از آن تبدیل کند. این چشم انداز ژئوپولیتیکی فوق العاده مهم در سطحی جهانی مورد توجه قرار گرفت ولی، علیرغم اقتباس های غیر مجاز که از آن زیر عنوان "کوریدور شمال و جنوب" به فارسی منعکس شد، متاسفانه تا کنون مورد توجه جدی دولت های ایران قرار نگرفته است. در شرح این فرضیه ژئوپولیتیکی کرانه های دریای مکران (دریای عمان) میان دو منطقه جاسک و چاه بهار محور کرانه ای را در ترسیم جغرافیای سیاسی منطقه مجسم می سازد که اگرچه هنوز توسعه ضروری را در قیاس الزامات ژئوپولیتیکی فراهم آمده در نتیجه تحولات جغرافیایی – سیاسی بعد از فروپاشی جهان دو قطبی در دهه 1990 و 2000 حاصل نکرده است ولی کرانه های مکران در چشم انداز دگرگونی های سریع در جهان ژئوپولیتیکی اوایل قرن بیست و یکم در منطقه آسیای باختری می تواند شاهد توسعه چشمگیری باشد در مقام یکی از مهمترین نقاط کرانه ای ایران برای توسعه بازرگانی دریایی خاور جهان و در مقام پیش بندری برای کشورهای محاصره شده در خشکی آسیای مرکزی معضل بزرگ "ژئوپولیتیک دسترسی" آسیای باختری را حل کند. 
ايران براي دوراني دراز از سوي ابرقدرت همسايه در جناح شمالي خود به عنوان مانع سرزميني تلقي مي شد كه از دسترسيش به “آبهاي گرم” جنوب – خليج فارس و اقيانوس هند – جلوگيري مي كند و بايد برآن چيره شد (3). ولی در دوران پس از فرو پاشی شوروی و جهان دو قطبی این کشور در مقام دارنده پتنسیال یک پل سرزمینی ارتباط دهنده پر اهمیتی سر برآورد که می تواند کوتاه ترین، امن ترین و با صرفه ترین راه ارتباط دادن منطقه خزر – آسیای مرکزی به راه های بازرگانی بین المللی از طریق اقیانوس هند را در اختیار گذارد.

 

مقدمه
آسيای باختری در بر گيرنده منطقه ژئوپوليتيک اوراسيا است و از سرآغاز قرن بيستم که سرهارلفورد مکيندرSir Harlford Mackinder انگليسی فرضیه "هارتلند - heartland" جهان ژئوپوليتيک سنتی را در نقطه ای واقع در باختر آسيا و خاور اروپا تعيين کرد، مفهوم "هارتلند" در مرکز اندیشه های ژئوپولیتیکی جهان قرار گرفت. اما از هنگامى که پس از تجربه شکست در جنگ جهانى دوم، آلمان و ژاپن فتح بازارهاى بين المللى را آغاز كردند و از هنگامى كه شوروى پيشين اندكى پس از پايان همان جنگ توانست بر فراز موانع جغرافيايى پلى ژئو - استراتژيك بسته و حضور نيرومندى را در اقيانوس هاى پهناور گيتى اعلام كند، فرضیه هارتلند مکیندر كارآيى خود را از دست داد. 
برخلاف مكيندر كه به اتكاى چيره بودن كشورش (بريتانيا) بر جهان نيمه نخست قرن بيستم، دنيا را «محيط سياسى يكپارچه»اى مى ديد، انديشمندان ژئوپوليتيك نيمه دوم قرن بيستم جهان را «محيط سياسى ازهم گسيخته»اى فرض كردند كه ميان چند ساختار منطقه اى تقسيم مى شود. افزون بر آن، فروپاشی ساختار سیاسی جهانی توازن یافته میان دو اردوگاه شرق و غرب در دهه واپسین قرن بیستم همزمان بود با فرا آمدن دنیایی سرشار از نو شدن های ساختار ژئوپولیتیکی جهان در نتیجه انفجار در تکنولوژی اطلاع رسانی که اقتصاد بازار آزاد را در ماورای مرزها و حاکمیت های ملی، یعنی در سطحی جهانی مطرح کرد. دگرگون شدن سریع ساختار سلسله مراتبی قدرت در نتیجه این تحول بزرگ در دیده نسل تازه ای از جهانی اندیشان باخترزمین "دوران پسا مدرن = the age of post-modern" نام گرفت. اما از آنجا که دوران مدرن همان دوران زمان حال است و پسامدرن علی الاصول باید شامل دوران پس از دوران حال باشد که هنوز نیامده است، در این نوشته ترجیح بر آن نهاده می شود که از آن مفهوم به صورت "دوران فرامدرن = ultra-modern" (فراتر از شرایط زمان حال = خیلی مدرن، نه پس از آن) یاد شود.
يکی از آخرين اجتماعاتی که در عصر تحولات سریع در نظام ژئوپولیتیکی جهان تشکيل شد، کنفرانس "پل سرزمينی اوراسيا – The Eurasian Land-bridge" بود که در 16 سپتامبر 2007 با شرکت نگارنده، از سوی انستيتيو شيلرSchiller Institute در کيدريچ Kiedrich آلمان برگزار شد (4). در آن کنفرانس پروفسور منشيکف Menshikov Stanislav از روسيه خطاب به برگزار کنندگان اعلام کرد که بحث در باره اوراسيا بحثی اقتصادی است و بايد در چارچوب مباحث اقتصادی پی گيری شود. در پاسخ اين ادعا نگارنده اعلام کرد که بحث در باره "پل سرزمينی اوراسيا" نمی تواند تنها يک برنامه توسعه اقتصادی برای منطقه اوراسيا باشد، بلکه اين بحث سنگ زير بنای برنامه ای محسوب می شود برای بازسازی جهان سياسی که می تواند گزينه جديدی محسوب شود برای جهان بشری در برابر و برای جانشين شدن نظام جهانی تک قطبی که نومحافظه کاران امريکایی می کوشند زير عنوان "نظام نوين جهانی – New World Order" به خانواده بشری تحميل کنند.

 

جهانی شدن و ژئوپولیتیک قرن بیست و یکم
اين دگرگونى اساسى در برداشت ژئوپوليتيكی نسبت به جهان معاصر هم زمان بوده است با آغاز جهانى شدن منافع و خواست هاى ملى تقريباً همه قدرت هاى كوچك و بزرگ در مقیاس هایی کاملا نو و جهان گیر. این گونه بوده است که جهانى شدن نظام اقتصادى بازار آزاد كه از دهه 1980 خودنمايى مى كرد، با فروپاشى شوروى و سقوط نظام جهانى توازن يافته ميان دو قطب ايدئولوژيك در دهه 1990، اوج گرفت. به گفته ديگر، دو تحول ياد شده راه را پيش پاى دگرگوني هاى سريع در جهان ژئوپوليتيك كنونى هموار ساخته است. منظور از «جهانى شدن» گسترش يا انتشار پديده يا پديده هايى در سطح جهان است كه در شيوه زندگى اقتصادی بشر کنونی سخت موثر است. در اين رابطه، آنچه در سطح جهان گسترش يافته و منتشر مى شود، نظام اقتصاد بازار آزاد است كه همراه با گسترش سريع تكنولوژى اطلاع رسانى شيوه هاى موجود زندگى سياسى - اقتصادى بشر را دچار دگرگونی ژرفى مى سازد. جهانى شدن منافع و خواست هاى اقتصادی ملت ها كه اصطلاحاً «گلوباليزيشن» خوانده مى شود، با پيوستن همه ملت ها به «قرارداد عمومى بازرگانى و گمرك = General Agreement on Trade and Tariffs (GATT)» كه «سازمان بازرگانى جهانى World Trade Organization = WTO» را واقعيت بخشيده است، نه تنها شيوه زندگى اقتصادى همه ملت ها را دگرگونساخته است، بلكه بر نقش آفرينى حاكميت اقتصادى دولت ها و نقش آفرينى اقتصادى مرزهاى سياسى – جغرافيايى سخت مؤثر افتاده و این نقش را کمرنگ ساخته است. سرعت اين دگرگونى، توأم با سرعت رشد تكنولوژى اطلاع رسانى برخى صاحب نظران را بر این باور واداشته است كه جهان ژئوپوليتيك جدید را باید در وراى «ملت» بودن ها و حكومت هاى ملتى و در وراى مرزهاى جغرافيايى - سياسى دید و باید تبدیل جامعه بشری به یک «دهكده جهانى global village» را در دهه هاى نخستين قرن بيست و يكم یک واقعیت دانست.

 

پیدایش جهان شهرها و رونق گرفتن بازرگانی ماورای اقیانوس ها 
امروزه شمارى از شهرهاى بزرگ در باختر ايالات متحده، اروپاى باخترى و خاور دور روابط اقتصادى و مبادلات بازرگانی گسترده و مستقلى نسبت به دولت های خود را با بخش هاى گوناگون جهان آغاز كرده اند. اين گونه ويژه از بازرگانی دريايی جهانی به این شهر های بزرگ واقع شده بر کرانه های اقیانوس ها امکان آن را داده است تا در ورای تصميم گيری ها و کنترل های دولتی به مبادله های بازرگانی عمده و جهانی با يکديگر بپردازند. این نقش آفرینی جدید که مستقیما حاصل دو تحول بزرگ و همزمان در عصر حاضر، یعنی جهانی شدن اقتصاد بازار آزاد و انقلاب در تکنولوژی اطلاع رسانی است شهر های بزرگ کرانه ای با وِژگی های یاد شده را به صورت «جهان شهر = world city» یا شهرهای برخوردار از امکان بازرگانی در حجم عظیم جهانی و فراتر از محدوده های قانونی و مالیاتی دولت ها در آورده است.یک شهر هنگامی می تواند «جهان شهر» شناخته شود که از عوامل و امکانات ویژه زیر برخوردار باشد (5):


- واقع شدن بر کرانه های دریاهای باز یا اقیانوس ها که بازرگانی دریایی گسترده را آسان می کند.
- برخوردار بودن از تسهیلات بندرگاهی گسترده برای تسهیل مبادلات بازرگانی در سطح جهانی.
- برخوردار بودن از امکانات حقوقی – اقتصادی لازم به عنوان "بندر آزاد" که جهان شهر مربوطه را از محدوده های حقوقی - اقتصادی حکومت های ملت پایه مستثنی سازد.
- در اختیار داشتن مناطق پهناوری وابسته جغرافیایی به جهان شهر در داخل یا خارج از محدوده های سرزمینی کشور مربوطه که بتواند ظرفیت جمع آوری کالا برای بازرگانی گسترده دریایی و توزیع کالاهای دریافت شده بازرگانی در داخل کشور و خارج از کشور در صورت لزوم. 
- علاوه بر داشتن تسهیلات گسترده بندری، برخورداری از ارتباطات گسترده هوایی و زمینی برای انتقال کالاهای تولید شده در منطق دور و نزدیک به کرانه های یاد شده و توضیع کالاهای دریافت شونده.
- برخوردار بودن از ظرفیت نامحدود استفاده از فضای سایبری (ارتباطات الکترونیکی) برای تسهیل بازرگانی نامحدود در فضای مجازی (ماورای مرزی و ماورای سرزمینی).

تلاشهاى مستقل بازرگانى شهر بزرگى مانند سانفرانسيسكو در مبادلات با ژاپن و آسياى جنوب خاورى، چهارچوب حاكميت سياسى - اقتصادى كشور ايالات متحده امريكا را در نورديده است و اثرگذارى فرهنگى متقابل و جداگانه اى را براى كاليفرنيا و بخش پهناورى از باختر ايالات متحده و آسياى جنوب خاورى تدارك مى بيند. اين وضع که در مورد ابرشهرهایی چند در آسيا، اروپا، و امريکا صدق دارد، تأييد ديگرى بر اين حقيقت است كه اقتصادى شدن نظام جهانى و جهانى شدن نظام اقتصادى بازار آزاد جنبه هاى زيادى از حاكميت اقتصادى كشورها (حكومتهاى ملت پایه) را از ميان خواهد برد و نقش آفرينى فضای مجازی را در مناسبات جهانی گسترش خواهد داد. پيتر تيلور Peter J. Taylor و پل ناكسPaul Knox در كنفرانسى كه در سال 1993 در پلى تكنيك ويرجينياى ايالات متحده براى مطالعه گسترش اينگونه شهرها برگزار شد، از اصطلاح "شهرهاى جهانى = world cities" در مفهومی برابر با مفهوم "جهان شهر = global cities" در اين مورد استفاده كردند و كتابى را كه از مجموعه دستاوردهاى آن كنفرانس در سال 1995 تهيه كردند، "شهرهاى جهانى در اقتصادى جهانى" نام دادند.

 

ژئوپولیتیک ایران و اقیانوس هند
آنچه تردیدی در بحث باقی نمی گذارد تاثیر گسترده پدیده جهانی شدن، دست در دست پدیده های چون شهرهای جهانی و مجازی، است بر فزونی گرفتن چشمگیر بازرگانی ماورای اقیانوسی که از اواخر قرن بیستم بازرگانی جهانی را در فضای مجازی به مقیاس های باورنکردنی گسترش داد جهان مطالعات ژئوپولیتیکی را به ژئوپولیتیک فضای مجازی وارد کرد. آشکار است که اقیانوس آرام و اقیانوس هند به عنوان عرصه یا مسیر اصلی واقعیت دهنده مبادلات بازرگانی فضای مجازی میان جهان شهرهای واقع در کرانه های شرقی و غربی قاره امریکا و کرانه های جنوبی اروپا از یک طرف، و جهان شهرهای واقع در کرانه های شرقی و غربی قاره های آسیا و اقیانوسیه، در ژئوپولیتیک جهان فرامدرن اهمیت ویژه ای حاصل کرده اند و اقیانوس هند به عنوان عرصه مبادلات بازرگانی دو قدرت بزرگ آسیا، یعنی هند و چین با کرانه های جنوب غربی آسیا و کرانه های باختری آفریقا حساسیت های ژئو-استراتژیکی ویژه ای را دامن می زند. همزمان، توسعه بی ثابتی در کرانه های خاوری آفریقا در دهه نخستین قرن بیست و یکم پدیده قرون وسطایی "دزدی دریایی" را دوباره زنده کرد و همین پدیده سبب افزایش نا امنی دریایی و تهدید علیه بازرگانی بین المللی ماورای اقیانوس هند گردید. این وضعیت ایجاب می کند تا کشورهای عمده درگیر در بازرگانی بین المللی ماورای اقیانوس هند مساله امنیت این پهنه بزرگ آبی را نیز مورد توجه ویژه قرار دهند. 
در این برخورد، کشوری مانند ایران که در اندیشه ایجاد ارتباطاتات گسترده بازرگانی و اقتصادی میان کرانه هایش در اقیانوس هند و کشورهای محاصره شده در خشکی، در ماورای سرزمین های شمالیش است، می تواند با به کار گیری هوشیاری در شناخت دقیق موقعیت ممتاز جغرافیایی خود و با به کار گرفتن اندکی دلیری این جغرافیا را به "قدرت" تبدیل کرده و این موقعیت را به یک هارتلند جدید در ژئوپولیتیک نیمکره خاوری جهان مبدل سازد. در این معادلات، بدیهی است که مساله گسترش نقش نیروی دریایی هم برای واقعیت دادن به مهفوم "قدرت دریای" ایران و هم برای تامین امنیت دریاهای جنوب (اقیانوس هند) در اولویت اول قرار می گیرد. 
پیشینه توجه ویژه ایران به ژئوپولیتیک اقیانوس هند به سال های دهه 1970 باز می گردد: به هنگامی که تهران تشکیل سازمان کشورهای حاشیه اقیانوس هند را مطرح کرده و تاسیس بزرگترین پایگاه استراتژیکی سه منظوره (دریایی – هوایی - زمینی) اقیانوس هند را در چابهار آغاز کرد. در آن دوران تهران به درستی اعلام کرد:

«... هرکسی که با جغرافیا و ظرفیت های استراتژیکی، به ویژه با ظرفیت های هوایی و دریایی جهان آشنایی داشته باشد، می داند که مرزهای امنیتی ما تا چه اندازه از چابهار فراتر می رود .... (6).

پس از انقلاب اسلامی، رهبر جمهوری اسلامی ایران در تایید استراتژی بالا کرانه های ایرانی اقیانوس هند را یک منطقه راهبردی اعلام کرده و با "راهبردی" اعلام کردن نیروی دریایی جمهوری اسلامی، در حقیقت ماموریت ویژه این نیرو در کرانه های یاد شده را به توجه ایران و جهان رساند. ایران به عنوان یکی از اعضای اصلی، به عضویت اجلاس امنیت منطقه دریایی اقیانوس هند Indian Ocean Naval Symposium در آمد که در سال 2010 در ابوظبی شکل گرفت و در چهارمین نشست این تشکیلات که با شرکت 30 کشور جهان در تاریخ 20 فروردین 1393در استرالیا تشکیل شد، قرار گذاشته شد که ایران میهماندار نشست این اجلاس در سال 2018 باشد (7).
در دهه نخستین قرن بیست و یکم میلادی هنگامی که دزدی دریایی در اقیانوس هند، به ویژه در اطراف تنگه مندب «باب المندب» که محل عبور نفت کش های بزرگ از خلیج فارس به غرب است، فزونی گرفت ایران از جمله کشورهای مهم دنیا بود که (در تاریخ در 20 دسامبر 2008) اعلام کرد ناو جنگی خود را به منظور گشت زنی در آب های خلیج عدن و حفاظت از کشتی های ایرانی به این منطقه اعزام نموده است. در این عملیات نیروی دریایی ایران موفق به وارد کردن ضربات موثری به پدیده گسترش یابنده دزدی دریایی شد (8).

 

هارتلند جديد در آسياي باختری
بلافاصله پس از فروپاشی شوروی پيشين، ايالات متحده در حرکتی حيرت انگيز مدعی وجود منابع انرژی بسيار گسترده ای در خزر شد و حتی ارقام فريبنده ای مانند 200 ميليارد بشکه نفت را اعلام کرد. بر اساس اين ادعا ها بود که استنباط تبديل خزر به يکی از دو منبع اصلی توليد انرژی در قرن بيست و يکم را پيش آورد و بر اساس همين استنباط بود که فرض شد دو منطقه خليج فارس و خزر- آسياي مركزي مي روند كه به عنوان دو انبار اصلي تامين كننده انرژي چند دهه نخستين قرن بيست و يكم، در نظام جهاني فرا آينده نقش به هم پيوسته ژئوپوليتيك و ژئواستراتژيك پراهميتي را ايفا نمايند. به اين ترتيب، هر مساله اي امنيتي در اين دو منطقه توجه نقش آفرينان عمده جهاني و منطقه اي را به يكسان جلب كرد، و از چنين توجه و نگراني هاي استراتژيكی بود كه دورنماي تازه اي از مفهوم "هارتلند"، از به هم آميخته اين دو منطقه در نظام ژئوپوليتيكی شكل گيرنده، ترسيم شد (9).

 

ژئوپولیتیک شمال و جنوب ایران در ایجاد شبکه بازرگانی دوسویه
در شکل دهی عجولانه امریکایی ها به يک هارتلند جديد در منطقه اورآسيا، ايران خود به خود در مقام پلي سرزميني ميان دو منطقه خليج فارس و خزر- آسياي مركزي قرار گرفت و وضعیت جدید در فرضیه نگاری های بها از داده جفری کمپ Jeffry Kemp (با کسره ک) در اواخر دهه 1990 به ترسیم ژئوپولیتیکی نوین در امد. به گفته ديگر، فکر می شد که اگر قرار باشد خاور ميانه و خليج فارس با منطقه خزر-آسياي مركزي ارتباطي جغرافيايي برقرار كنند، چنين ارتباطي تنها از راه ايران واقعيت پذير است، چراكه ايران تنها كشور خاور ميانه و خليج فارس است كه در منطقه خزر-آسياي مركزي نیز حضور جغرافيايي واقعي دارد. در همان حال، ايالات متحده آمريكا پذيرفتن موقعيت جغرافيايي جديد ايران و در نظر گرفتنش در طرح هاي امنيتي مربوط به نظام نوين جهاني مورد نظر خود را دشوار ديد. اين وضعيت جغرافيايي بستري ژئوپوليتيك و ژئواستراتژيك را شالوده ريخت كه مفاهيم امنيتي متفاوت ايراني و امريكايي رو در روي هم قرار گرفته و بر روابط دو جانبه ميان آن دو سايه افكند. همين وضع، دست كم از ديد تئوري، منبع عمده اي از تهديد براي امنيت آسياي باختري شمرده شد. 
ايران براي دوراني دراز از سوي ابرقدرت همسايه در جناح شمالي خود به عنوان مانع سرزميني تلقي مي شد كه چون از دسترسيش به "آبهاي گرم" جنوب – خليج فارس و اقيانوس هند – جلوگيري مي كرد، می بايستی برآن چيره شد (10). از آغاز این تهاجم ژئوپولیتیکی امریکا به محور سرزمینی خزر – قفقاز – آسیای مرکزی و منطقه خلیج فارس پیدا بود که توجه ویژه جهان را به پوتانسیل های ژئوپولیتیکی این مجموعه سرزمین های به هم پیوسته جلب خواهد کرد و به ایران این امکان را خواهد داد تا بتواند در یک برنامه ریزی حساب شده مبتنی بر جهان بینی و جهانی اندیشی ژئوپولیتیکی آزاد ژرفای ژئوپولیتیکی شمالی (خزر – قفقاز آسیای مرکزیز) را به ژرفای ژئوپولیتیکی جنوبی (خلیج فارس – تنگه هرمز – دریای مکران = بخش ایرانی دریای عمان) را در یک شبکه گسترده از ارتباطات دو سویه به هم وصل کند و سرزمین های واسطه این دو منطقه را به "هارتلند" چدید جهان تبدیل نماید.

 

در ژرفای ژئوپولیتیکی شمال ایران
در ژرفاي ژئوپوليتيك شمالي، ايران با عرصه پهناوري رويارويي دارد كه از قفقاز در جهت باختر تا آسياي مركزي در جهت خاور گسترده است. درياي خزر دو پيكر جغرافيايي ياد شده اين عرصه پهناور را در آن واحد، از هم جدا، و به هم مربوط مي سازد. به گفته ديگر، به خاطر نقش آفريني منطقه اي خود است كه ايران آميخته اي از قفقاز، خزر و آسياي مركزي را در چارچوب يك منطقه ژئوپوليتيكی واحد مي گنجاند با در نظرگرفتن همه تعاريف مربوط به مفهوم “منطقه“: آميخته اي كه مي تواند منطقه “خزر – آسياي مركزي“ نام گيرد. شماري از عوامل جغرافيايي منطقه اي و محيط انساني اين روش و اين برخورد را تاييد مي كند، روشي كه در همان حال، مي تواند عنوان جغرافيايي زنده اي را در ناميدن آن منطقه در اختيار گذارد كه براي مطالعه مسائل منطقه اي مشترك در عرصه پهناور ياد شده سخت مورد نياز است. 
فروپاشي نظام ژئوپوليتيكی جهان دو قطبي در اوایل در دهه 1990 در نتيجه فروپاشيدن شوروي و پيدايش شماري از کشور هاي جديد به ويژه در منطقه ای مرکب از آسیای مرکزی و دریای خزر در آسیای باختری که از این پس "منطقه خزر-آسياي مركزي" خوانده می شود، توجه ژئوپولیتیکی ايالات متحده و يارانش را به جغرافیای سیاسی دو منطقه خليج فارس و خزر-آسياي مركزي جلب کرد و همين روي آوردن ناگهاني مساله امنيت ارتباطات بازرگانی و دسترسی کشورهای محاصره شده در خشکی آن منطقه با راه های دریایی بین المللی را به صورت موضوع عمده اي در آورده و به توجه همگان در منطقه و جهان رساند.
کشور ایران در مقام پلی سرزميني ميان دو منطقه خليج فارس و خزر-آسياي مركزی واقع است. به گفته ديگر، اگر قرار باشد خاور ميانه و خليج فارس با منطقه خزر-آسياي مركزي ارتباطي مستقیم جغرافيايي برقرار كنند، چنين ارتباطي تنها از راه ايران واقعيت پذير است، چراكه ايران شامل کوتاه ترین مسافت سرزمینی میان كشور های خاور ميانه و خليج فارس است و در هر دو منطقه خلیج فارس و خزر-آسياي مركزي حضور جغرافيايی واقعي دارد. اين وضعيت جغرافيايی بی همتا در قیاس طرح های ژئوپولیتیکی امریکایی برای تعریف جهان پس از فروپاشی نظام دو قطبی زیر عنوان "نظام نوین جهانی"، بستري ژئوپوليتيكی و ژئواستراتژيكی را شالوده ریخت كه مفاهيم امنيتي متفاوت ايراني و امريكايي رو در روي هم قرار گرفته و بر روابط دو جانبه ميان آن دو و دیگر صاحبان منافع دراین دو منطقه سايه افكند. 
از سوی دیگر شایان توچه است که همه كشورهاي جدا شده از اتحاد شوروي در منطقه خزر – آسياي مركزي كشورهاي محاصره شده در خشكي هستند و بي بهره از دست رسي مستقيم يا آسان به بازرگاني بين المللي دريايي. قزاقستان، تركمنستان، جمهوري آذربايجان همراه با روسيه و ايران در درياي خزر همكرانه اند. اين جغرافياي ويژه تشويق كننده بازرگاني دريايي ميان پنج كشور كرانه اي ياد شده است. ولي، چنين پيشرفتي نمي تواند مشكل عدم دست رسي مستقيم دريايي آنان به بازارهاي بين المللي را حل كند. تنها راه حل عملي بر اين مشكل را مي توان در ارتباط دادن اين جمهوري ها و افغانستان به خلیج فارس و درياي عمان جست و جو كرد از راه ايجاد شبكه هاي گوناگون راه شوسه، راه آهن و لوله هاي نفتي و گازي.
در دسامبر 1991 قزاقستان و ايران موا فقت نامه اي را امضا كردند كه به جمهوري هاي آسياي مركزي اجازه مي داد شبكه راه آهن خود را از راه ايران به دریاهای جنوب امتداد دهند (11). موافقت نامه ديگري كه در ماه ژوئن 1995 ميان ايران، تركمنستان و ارمنستان امضا شد گسترش بازرگاني ازراه هاي خشكي ميان سه كشور را عملي مي ساخت (12). ماه مارس همان سال شاهد ارتباط شبكه راه آهن آسياسي مركزي با شبكه راه آهن ايران بود. اين دو شبكه راه آهن در ماه مارس 1996 به هم وصل شدند. رهبران شماري از كشورهاي منطقه در مراسم افتتاح اين شبكه هاي ارتباط يابنده، موقعيت جغرافيايي ايران را “پل اصلي“ ارتباطي ميان خزر – آسياي مركزي و دنياي خارج اعلام كردند (13). 
از ديد اقتصادي، لوله كشي نفت و گاز خزر – آسياي مركزي به بازارهاي بين المللي از راه ايران، بدون ترديد، عملي ترين راه اقتصادي ساختن نفت و گاز صادراتي اين منطقه در بازارهاي جهاني است. اين مسير كوتاه ترين، امن ترين و ارزان ترين گزينه را براي صدور كالاهاي انرژي اين منطقه در اختيار مي گذارد، به ويژه هنگامي كه صدور نفت و گاز خزر به بازارهاي گسترنده شبه قاره هند، آفريقا و خاور دور مورد نظر باشد. فراتر، امكانات گسترده ايران در زمينه نيروي انساني كارآمد در صنايع نفتي، امكانات گسترده در زمينه حمل و نقل خشكي و دريايي، پالايشگاه ها و امكانات بندريش در امر نفت و گاز، و شبكه لوله هاي نفتي و گازي موجودش امتيازات فني و لجيستيك چشم گيري را در اختيار مي گذارد كه هيچ گزينه ديگري را كه براي صدور نفت و گاز خزر - آسياي مركزي بخواهد مورد توجه قرار گيرد، ياراي هماوردي با آن نيست. 
امتيازهاي همه جانبه مسير ايراني براي صدور نفت و گاز از خزر- آسياسي مركزي بر همگان روشن است. شماري از قراردادها جهت بهره گيري از اين مسير براي صدور نفت و گاز اين منطقه به شبه قاره هند، چين، خاور دور، اروپا و استراليا از راه ايران به امضا رسيده است. حتي انتقال از راه زميني بخشي از نفت تركمنستان از راه ايران و تركيه به مديترانه آغاز گرديد، و هنگامي كه ژئوپوليتيك امريكايي خنثي ساختن اين بالقوه هاي جغرافيايي ايران در بازرگاني انرژي خزر- آسياي مركزي استفاده از اين طبيعي ترين راه را متوقف كرد، تركمنستان و قزاقستان صدوربخشي از نفت خام خود را از راه معاوضه توسط ايران آغازكرده بودند. با اين حال، رويارويي مستقيم با نقش آفريني ايران در منطقه خزر – آسياي مركزي كه به گونه اي آشكار و قاطع در دهه 2000 از سوي ايالات متحده اعلام و پي گيري مي شد، تكيه براين انديشه داشت كه ايده درگيري ايران در امور خزر – منطقه اي كه ايران در آن حضور جغرافيايي دارد – مورد علاقه آن قدرت و متحدينش نبوده است (14). 
حدود بیست سال پيش از اين نگارنده طرحي را براي ايجاد ارتباط ژئوپوليتيك ميان دو ژرفاي ژئوپوليتيك جنوبي و شمالي ايران مطرح نمود كه به دليل شرايط ژئوپوليتيك و ژئواستراتژيك دشوار پيش آمده در نتيجه اجراي طرح هاي امريكايي محاصره اقتصادي - استراتژيك ايران نتوانست مورد توجه قرار گيرد، حال آن كه توجه به اين طرح مي تواند همان برنامه امريكايي محاصره ايران را خنثي سازد. شايد پانوراماي ژئوپوليتيك دگرگون شونده كنوني ايران در، موقعيتي كاملا ممتاز، دورنماي اصلي ژئوپوليتيك جهان قرن بيست و يكم را شكل دهد كه استفاده درست از آن مي تواند ايران را به قلب ارتباطات عمده اقتصادي -استراتژيك جهان قرن بيست و يكم مبدل كند. پس از فروپاشي شوروي، نه تنها ايران آزاد شده است كه از حقوق و موقعيت خود در درياي خزر استفاده نمايد، بلكه شماري از كشورهاي تحت استعمار شوروي پيشين در همسايگي ايران استقلال يافته و به صورت ملت هاي مستقلي در آمدند كه نيازمند ارتباطات بازرگاني آزاد با دنياي خارج هستند. ولي همه اين كشورها در خشكي محاصره اند و از دست رسي مستقيم به بازارهاي بين المللي از طريق راه هاي دريايي آسان محروم. ايران در اين ميان، با داشتن حدود ده همسايه در قفقاز، خزر، و آسياي مركزي از بيشترين شمار همسايگان محاصره شده در خشكي در جهان برخوردار شد، در حالي كه موقعيت بي نظير ايران ميان خزر و خليج فارس مي تواند همه اين كشورها را به جهان خارج ارتباط دهد. پيشنهاد طرح شده اين بود كه با دادن هريك از شمار فراوان از بنادر و جزاير استفاده نشده ايران در خليج فارس و درياي عمان به هريك از كشورهاي محاصره شده در خشكي در قفقاز، خزر، و آسياي مركزي براي استفاده انحصاري و خود مختارانه اين كشورها جهت ارتباط بازرگاني با بازارهاي جهاني، هم مي تواند اين كشورها را از محاصره خشكي نجات داده و در ارتباط مستقيم با بازارهاي جهاني قرار دهد، و هم مي تواند ايران را به قلب ارتباطات اقتصادي جهان ژئوپوليتيك قرن بيست و يكم منتقل سازد. اين وضعيت شباهت زيادي به وضعيت مربوط به مناطق آزاد ايران در جنوب دارد با اين تفاوت كه هر يك از اين مناطق آزاد بازرگاني در انحصار عملیاتی يكي از همسايگان شمالي ولی در چارچوب حاکمیت ملی ايران خواهد بود. گسترش شبكه راه هاي زميني و راه آهن ايران مي تواند اين ارتباطات گسترده را تسهيل كند. لازم به اشاره نيست كه استفاده انحصاري و خودمختارانه كشورهاي محاصره شده در خشكي شمال از بنادر و جزاير ايران در جنوب بايد در چارچوب حاكميت و قوانين ايراني صورت گيرد. در آن صورت نه تنها طرح امريكايي محاصره اقتصادي و استراتژيك ايران خنثي مي شود، بلكه ايران، در قلب ارتباطات بازرگاني در ژئوپوليتيك جهان قرن بيست و يكم، از مقام و موقعيت ژئوپوليتيك بي همتايي برخودار خواهد شد كه هيچ قدرتي را ياراي خصومت با آن نمي ماند.
در همان دوران (اواخر دهه 1990) گزارش شد دولت قرقيزستان ابراز علاقه كرده است كه با جزيره قشم در تنگه هرمز و خليج فارس ارتباط ويژه برقرار نمايد. اين پيشنهاد مي تواند باب تازه اي در راستاي پيشنهاد ياد شده باز كند، ولي موضوع بايد با دقت، ظرافت، و ممارست فراوان و بدور از احساسات قرن نوزدهمي كه امروز موردي ندارد، پي گيري شود. اين موضوع بايد دور از عجله و هيجان زدگي از يك طرف و احتياط ها و بد بيني هاي بي دليل مورد مطالعه قرار گرفته و به اجرا در آيد. شايد قشم جاي مناسبي براي قرقيزستان نباشد، ولي مسلما اگر اين مورد به درستي و موفقيت در جایی مانند جاسک عملي شود مي تواند الگويي باشد كه ديگر كشورهاي محاصره شده در خشكي شمال را نيز به دست رسي مشابه به بازارهاي بين المللي از راه ايران تشويق نمايد. ضمنا نبايد فراموش كرد كه اين طرح مي تواند تاثير مضاعف داشته باشد و آن اين كه مي توان هر يك از همسايگان عرب ايران در خليج فارس را از استفاده بازرگاني انحصاري و خودمختارانه از يكي از بنادر فراوان ايران در درياي خزر بهرمند ساخت. يك چنين وضعيتي اقتصاد و بازرگاني در غرب آسيا را رونقي باورنكردني مي دهد و بهره اقتصادي فرواني را نصيب همه اين كشورها خواهد ساخت و ايران را به قلب تپنده اقتصاد و ارتباطات بازرگاني غرب آسيا تبديل كرده و از موقعيتي بسيار والا در ژئوپوليتيك قرن بيست و يكم برخوردار خواهد ساخت. بدخواهان ايران نيز، به جاي تحريك شدن براي خرابكاري در اين راستا، توجه خواهند كرد كه عملي شدن چنين طرحي مسؤليت هاي منطقه اي تازه و گسترده اي را متوجه ايران خواهد ساخت و منافع ملي ايران را آنچنان بالا برده و حساسيت خواهد داد كه در مقام يك عامل بازدارنده بسيار نيرومند، سياست هاي داخلي و خارجي ايران را در چارچوب تازه اي نظم داده و در ديالوگي مثبت با بقيه جهان قرار خواهد داد.

 

ژرفای ژئوپولیتیکی جنوبی ایران و تجارت از جنوب به شمال 
در جنوب، نقش آفريني ايران براي دوراني دراز دستخوش اثرگذاري اختلافات گسترده سياسي و جغرافيايي با همسايگان عربش بوده است كه از آن ميان اختلافات سرزميني و مرزي دراز مدت با عراق و مساله ادعاهاي امارات متحده عربي نسبت به جزيره هاي ايراني تنب و ابوموسي مهمترين بوده است.
امنیت در خلیج فارس از آغاز قرن نوزدهم به صورت یک مسؤلیت انگلیسی در آمد که به صورت یک استراتژی حساب شده، قبایل تابع ایران و سرزمین های آنان را به امارات عربی تحت الحمایه بریتانیا تبدیل کرد. بدیهی است که به سرانجام رساندن این پروسه مستلزم ایجاد اختلافات سرزمینی و مرزی میان ایران و همسایگان عربش بود تا امکان پیشرفت سیاست "تفرقه بیانداز و حکومت کن" فراهم شود. پس از اعلام ژانویه 1968 سیاست انگلیسی خروج از خلیج فارس تا انتهای سال 1971، دوران امنیت ایرانی در خلیج فارس آغاز گردید. در این دوران ده ساله که در سال 1981 با ورود و استقرار نظامی ایالات متحده امریکا در این منطقه پایان گرفت، ایران توانست همه مسائل و اختلافات سرزمینی و مرزی میان خود و کشورهای عربی همسایه را حل و فصل نماید و توانست به حل مسائل و اختلافات سرزمسینی و مرزی میان همسایگان عربی در خلیج فارس کمک کند. در این راستا مرزهای دریایی ایران و عربستان سعودی در سال 1968، ایران و قطر در سال 1969، ایران و بحرین در سال 1972، ایران و عمان در سال 1975 تبیین و تعیین شدند. مرزهای ایران و عراق در شط العرب در سال 1975 تبیین و تثبیت شدند در حالی که طی قرارداد 1971 مرز ایران و شارجه (امارات متحده عربی) در اطراف جزایذ تنب و ابوموسی مشخص شد. همچنین مرزهای دریایی عربستان سعودی و بحرین در سال 1959، قطر و ابوظبی در سال 1969 تعیین شده به اضافه توافق های رسمیت نیافته مرزی دریایی میان ایران و کویت از سال 1960 و ایران و دوبی و ایران و ابوظبی در سال 1974 و توافق های حاصله میان بحرین و قطر در نتیجه رای 2001 دادگاه بین الملل (15).

 

ارتباط جنوب به شمال
در همـان حال، ايران مي تواند راه ايجاد ارتباطي مستقيم به خزر – آسياي مركزي را براي كشورهاي عربي توليد كننده نفت در خليج فارس و درياي عمان هموار سازد: كشورهايي كه ممكن است به درستي تصميم گيرند منافع ملي خود را درمنطقه اي همسايه پي گيري كنند كه گمان مي رفت در بازار هاي جهاني گسترنده، رقيب منطقه آنان شود. کشور عمان درحال حاضر سرگرم توسعه سریع و گسترده بندر صحار، پایتخت باستانی آن کشور است که در دوران اقتدار ایران "اومانا" خوانده می شد و نام کشور کنونی عمان از آن آمده است. توسعه صنایع فولاد و آهن در این بندر آزاد بر اساس برنامه های پیش بینی شده عمان را از راه بندر جاسک به بازار های آسیای مرکزی خواهد رساند (16). همین پس کرانه ها ایرانی مکران در دریای عمان مي تواند به عنوان پل سرزميني ارتباط دهنده آسياي مركزي به اقيانوس هند، در گسترش تلاش هاي بازرگاني هندوستان در آن منطقه نقشي محوري داشته باشد. بازرگاني درياي هندوستان، در حال حاضر، از بندرهاي گرجستان و اوكراين استفاده مي كند به اضافه پيمودن صدها كيلومتر راه خشكي در روسيه تا بتواند به آسياي مركزي دست رسي يابد. ايران پيشنهاد كرده بود كه هندوستان هزينه تاسيس هفتصد كيلومتر راه آهن ارتباط دهنده بافق به مشهد را، براي دست رسي مستقيم به آسياي مركزي، تامين نمايد (17). دست رسي مستقيمي كه مي تواند مسير آسياي مركزي - اقيانوس هند را صدها كيلومتر كوتاه تر سازد. اين اقدام مي توانست شبه قاره هند را در آسياي مركزي از امتياز ويژه اي نسبت به رقيبانش برخوردار سازد. نمايندگان هندوستان و تركمنستان در تاريخ 22 فوريه 1997 يك قرارداد ترانزيت سه جانبه را با ايران امضاء كردند، اين قرارداد استفاده هندوستان از امكانات جغرافيايي ايران براي دست رسي به آسياي مركزي را آسان ساخت. كنفرانس سران اكو (سازمان همكاري اقتصادي) در اطلاعيه پاياني خود در تاريخ 14 مي 1997نيز احتمال تاسيس لوله هاي نفتي از راه ايران را مورد توجه قرار داد.

 

تهدید بستن تنگه هرمز ضربه کاری بود برای شکست تحریم های جدید
در آخرین منزلگاه تهدید های ژئواستراتژیکی غرب در خلیج فارس، مسؤل روابط خارجی اتحادیه اروپا، خانم کاترین اشتاون با اعلام اعمال تحریم فروش نفت ایران از سواحل این کشور در خلیج فارس، خواست که آخرین ضربه محلک را برای فلج کردن اقتصاد ایران وارد کند. در دوران اخطار در زمینه اعمال این تحریم ها بود که فرمانده نیروی دریایی جمهوری اسلامی اعلام کرد که در صورت اعمال این تحریم های مهلک نیروی دریایی ایران تنگه هرمز را خواهد بست؟ در آن دوران همه کارشناسان جغرافیای سیاسی و استراتژیک از جمله در کشور خود ما فریاد برآوردند که این کار عملی نیست و هر گونه اقدامی از سوی در ایران در آن راستا منجر به بروز چنگ جهانی سوم خواهد شد. ولی این متخصص جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک ایرانی (نگارنده) در رسانه های داخلی و بین المللی عملی بودن طرح مورخ ژانویه 2012 (1390) نیروی دریایی جمهوری اسلامی در بستن تنگه هرمز را تایید کرد. در تشریح علل این اعلام، به ویژه در شبکه سرویس جهانی بی بی سی (بهمن 1390) خاطر نشان کردم که: تحریم فروش نفت صاداتی ایران از کرانه های ایرانی خلیج فارس به معنی اقدام به قطح شریان حیاتی ملت ایران است و ملت ایران این اقدام را "اعلان جنگ" علیه خود خواهد دانست و ایران مانند هرکشوری در حالت جنگی به خود اجازه خواهد داد عبور و مرور نفت از تنگه هرمز را به شلیک یک موشک به یک تانکر نفت کش قطع کند. و علاوه بر آن به خود اجازه خواهد داد در شرایط جنگی همه پایانه های نفتی عربستان و امارات را که بخواهند نفت فروخته شده خود به جای نفت تحریم شده سازند مورد حملات موشکی قرار دهند.
این یک "بلوف" علمی حساب شده بود، چون بر اساس آشنایی که با روحیه برنامه ریزی های ژئوپولیتیکی و ژئو – استراتژیکی اروپا و امریکا داشتم، می دانستم غرب هرگز حاضر نخواهد شد تا تحریم های عملی نفتی علیه ایران را تا سرحد بروز در گیری های واقعی نظامی در منطقه ای گسترش دهد که جغرافیا و شرایط استراتژیک تماما به سود ایران است. همگان شاهد بودند که این بلوف حساب شده ایرانی در مقابل بلوف استراتژیکی اروپایی تا آن اندازه کارساز بود که خانم اشتاون و یارانش در اتحادیه اروپا از فردای آن روز تهدید به تحریم صدور نفت از سواحل ایرانی خلیج فارس را در اعماق خاطره بلوف زدن های استراتزیکی غرب علیه ایران مدفون کردند. در جبهه های دیگر ژئوپولیتیکی و ژئو – استراتژیکی دیگر، به ویژه در عراق و سوریه نیز گردش امور غرب را به سوی ایجاد موازنه های ژئوپولیتیکی با ایران هدایت کرد. نتیجه کار این بوده است که بعد از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری ایران (خرداد سال جاری) و آشکار شدن خواست ملی ایران برای حل مسالمت آمیز بحران ها فضای جذاب تازه ای را برای غرب ترسیم نماید که تشویق شود خود را تا حدودی از اسارت توطئه های اسرائیلی و صهیونیستی رهایی دهد و برای نخستین بار در تاریخ اخیر تلاش کند منافع ملی و مصالح استراتژیک و ژئوپولیتیکی خود را بر امیال اسرائیلی ترجیح نهد و وارد تلاش هایی شود برای رسیدن به توازنی شرافتمندانه با ایران.

 

مسائل امنيتي در خزر – آسياي مركزي
همان گونه که مسائل جغرافيايي منبع اصلي تهديه نسبت به امنيت منطقه اي در خليج فارس شمرده مي شود، مسائل جغرافيائی مانند ژئوپوليتيك دست رسي به دنياي خارج و ژئوپوليتيك لوله هاي نفتي و گازي می توانند از منابع اصلی نا امنی در منطقه خزر- آسيای مرکزی شمرده شوند. 
در بررسی های ژئوپوليتيک جهان پس از فروپاشی نظام دو قطبی، نگارنده در نوشته های مفصل خود در سال های ميانی دهه 1990 در نظر گرفتن يک منطقه ژئوپوليتيک بر اساس مدل سول کهن Saul Cohen را از به هم آميخته ای از سه منطقه مستقل قفقاز، خزر و آسيای مرکزی پيشنهاد داد: بر اساس اين فرض آميخته ای از سه منطقه قفقاز، خزر و آسيای مرکزی می تواند در مقام يك گستره ژئوپوليتيک پهناور در آن واحد، توسط درياي خزر، از هم جدا شده و به هم پيوند يابد. به گفته ديگر، براي آسان ساختن زيربناي جغرافيايي اين گونه بررسي ها، مي توان از جمع آوردن سه بخش ياد شده منطقه ژئوپوليتيک يگانه اي را فرض نمود و آن را منطقه "خزر- 
آسياي مركزي" نام داد. عوامل چندگانه جغرافيايي و محيط انساني اين روش ويژه تشخيص، تعيين و تعريف "منطقه" را ياري مي دهد كه در همان حال، مي تواند رفرانس منطقه اي معقولي را در اختيار گذارد كه براي مطالعه مسائل منطقه اي متمرکز در باره اين گستره پهناور سخت مورد نيازاست.

 

ژئوپوليتيك دست رسي
"ژئوپوليتيک دسترسی" اصطلاحی است ژئوپوليتيکی بر گرفته از وضعيت جغرافيائی و استراتژيک منطقه اوراسيا در تحولات پس از فروپاشی شوروی پيشين. نگارنده برای اولين بار به فارسی در کتاب "جغرافيای سياسی و سياست جغرافيائی" (انتشارات سمت – تهران 1381) و به انگليسی زير عنوان The Geopolitics of Accessدر کتاب Bridging A Gap (انتشارIB Tauris- لندن و نيويورک- 2003) مورد استفاده قرار داد. منظور از اين اصطلاح شرح اين واقعيت بوده است که همه كشورهاي جدا شده از اتحاد شوروي پيشين در قفقاز، خزر و آسياي مركزي كشورهاي محاصره شده در خشكي هستند و بي بهره از دست رسي مستقيم يا آسان به راه هاي دريايي بازرگاني بين المللي. قزاقستان، تركمنستان، و جمهوري آذربايجان همراه با روسيه و ايران در درياي خزر هم كرانه اند. اين جغرافياي ويژه مي تواند بازرگاني دريايي ميان پنج كشور كرانه اي را تشويق نمايد. ولي چنين پيشرفتي نمي تواند مساله عدم دست رسي دريايي به بازارهاي جهاني را حل كند. در چارچوب پيشنهاد تعاريف منطقه "خزر – آسيای مرکزی بود که نگارنده تنها راه عملی حل مشکل جغرافيائی "دست رسی" را در ايده ارتباط دادن همه اين جمهوري های آن منطقه و افغانستان به خليج فارس و درياي عمان از راه گسترش شبكه هايي از راه و راه آهن و لوله هاي نفتی و گازی پيشنهاد داد. يکی از چشمگيرترين جنبه اين پيشنهاد واگذار کردن يک بندر کوچک از بنادر فراوان ايران در خليج فارس و دريای عمان به هر يک از کشورهای محاصره شده در خشکی ژرفای ژئوپوليتيک شمالی ايران بود. با آنکه برخی از کشورهای منطقه از اين پيشنهاد استقبال کرده بودند و قرقيزستان حتی رسما آمادگی خود را در استقبال از اين طرح عظيم که به آسانی می توانست جغرافيا را به بزرگترين امکان ژئوپوليتيکی ايران در منطقه تبديل کند آنچنان که هيچ قدرت منطقه ای يا فرامنطقه ای نتواند انديشه "انزوای ايران" را در خزر – آسيای مرکزی واقعيت دهد، متاسفانه ضعف عمومی چيره بر دولت وقت مانع از بهره برداری ايران از اين امکان بزرگ ژئوپوليتيک شد. 
برخی از تحولات در دهه 1990 و پس از آن در رابطه با تسهيل دست رسی منطقه خزر – آسيای مرکزی به خليج فارس از راه ايران اميدوار کننده بود. در دسامبر 1991 قزاقستان و ايران قراردادي را امضاء كردند كه جمهوري هاي آسياي مركزي را از امكان ارتباط دادن شبكه راه آهن خود به خليج فارس از راه ايران برخوردار مي ساخت (18). قرارداد ديگري كه در همان سال ميان ايران و اتحاد از ميان رونده شوروي امضاء شد، عبور اقوام تركمن، ارمني و آذري از مرزهاي دو كشور تا ژرفاي 45 مايل در ايران و جمهوري آذربايجان، ايران و ارمنستان، و ايران و تركمنستان را مجاز ساخت. در ژوئن 1995 ايران، تركمنستان و ارمنستان قرارداد سه جانبه اي را براي گسترش بازرگاني زميني ميان سه كشور امضاء كردند (19). ماه مارس آن سال شاهد به هم پيوستن شبكه راه آهن آسياي مركزي به شبكه راه آهن ايران بود. اين دو شبكه راه آهن در ماه مارس 1996 در حضور شماري زيادي از سران دول منطقه يا نمايندگان آنان، به هم وصل شدند. سران كشورهاي شركت كننده در اين مراسم موقعيت جغرافيايي ايران را، به عنوان پل اصلي براي دست رسي كشورهاي خزر-آسياي مركزي به دنياي خارج تعريف كردند (20). فرضيه پيشنهادی ارتباط ژرفای ژئوپوليتيک شمالی ايران به ژرفای ژئوپوليتيک جنوبيش شامل اين بحث بود که چنين ارتباطی می تواند دست رسي مستقيم كشورهاي عربي توليد كننده نفت خليج فارس به منطقه خزر- آسياي مركزي را تسهيل كند: كشورهايي كه ممكن است خواهان درگير كردن منافع ملي خود در فعاليت هاي اقتصادي منطقه اي باشند كه مي رود در بازارهاي بين المللي انرژي رقيب منطقه خليج فارس شود. همين گونه، به عنوان يك پل سرزميني ارتباط دهنده خزر- آسياي مركزي به اقيانوس هند، ايران مي تواند نقشي محوري را در روابط بازرگاني هندوستان با آن منطقه عهده گيرد. كشتي هاي بازرگاني هندوستان در حال حاضر از بندر هاي گرجستان و اوكراين استفاده مي كنند به اضافه صدها كيلومتر راه خشكي كه از سرزمين هاي روسي مي گذرد تا به آسياي مركزي رسد. ايران پيشنهاد كرده است كه هندوستان هزينه تاسيس هفتصد كيلومتر راه آهن وصل كننده بافـق به مشهد را تامين نمايد (21)، تا راه دست رسي خليج فارس به آسياي مركزي را صدها كيلومتر كوتاه تر سازد. چنين كاري می توانست هندوستان را در آسياي مركزي از برتري رقابتي آشكاري نسبت به ديگران در شبه قاره برخوردار سازد و بر اساس درك همين موقعيت ممتاز بود كه هندوستان و تركمنستان در تاريخ 22 فوريه 1997 با ايران قراردادي براي گسترش ارتباطات ترانزيتي امضاءكردند، ولی اغواگری های مالی و اقتصادی ايالات متحده، به ويژه در زمينه همکاری هسته ای و گسترش بازار داخلی امريکا به روی تجارت هندی، سرانجام توانست هندوستان را از درگير شدن در بازی ژئوپوليتيک جديد و رقابت با ديگران در منطقه خزر – آسيای مرکزی باز دارد. امريکا سخت کوشيده و هنوز می کوشد حتی در کار واقعيت يافتن لوله های گازرسانی ايران به پاکستان و هندوستان اخلال کند. 
در دسامبر 1991 قزاقستان و ايران قراردادي را امضاء كردند كه جمهوري هاي آسياي مركزي را از امكان ارتباط دادن شبكه راه آهن خود به خليج فارس از راه ايران برخوردار مي سازد (22). قرارداد ديگري كه در همان سال ميان ايران و اتحاد از ميان رونده شوروي امضاء شد، عبور اقوام تركمن، ارمني و آذري از مرزهاي دو كشور تا ژرفاي 45 مايل در ايران و جمهوري آذربايجان، ايران و ارمنستان، و ايران و تركمنستان را مجاز ساخت. در ژوئن 1995 ايران، تركمنستان و ارمنستان قرارداد سه جانبه اي را براي گسترش بازرگاني زميني ميان سه كشور امضاء كردند (23). ماه مارس آن سال شاهد به هم پيوستن شبكه راه آهن آسياي مركزي به شبكه راه آهن ايران بود. اين دو شبكه راه آهن در ماه مارس 1996در حضور شماري زيادي از سران كشورهاي منطقه يا نمايندگان آنان، به هم وصل شدند. سران كشورهاي شركت كننده در اين مراسم موقعيت جغرافيايي ايران را، به عنوان پل اصلي براي دست رسي كشورهاي خزر-آسياي مركزي به دنياي خارج تعريف كردند (24). در همان حال، ايران مي تواند دست رسي مستقيم كشورهاي عربي توليد كننده نفت خليج فارس به منطقه خزر- آسياي مركزي را تسهيل كند. كشورهايي كه ممكن است خواهان درگير كردن منافع ملي خود در فعاليت هاي اقتصادي منطقه اي باشند كه مي رود در بازارهاي بين المللي انرژي رقيب منطقه خليج فارس شود. همين گونه، به عنوان يك پل سرزميني ارتباط دهنده خزر- آسياي مركزي به اقيانوس هند، ايران مي تواند نقشي محوري را در روابط بازرگاني هندوستان با آن منطقه عهده گيرد. كشتي هاي بازرگاني هندوستان در حال حاضر از بندر هاي گرجستان و اوكراين استفاده مي كنند به اضافه صدها كيلومتر راه خشكي كه از سرزمين هاي روسي مي گذرد تا به آسياي مركزي رسد. ايران پيشنهاد كرده است كه هندوستان هزينه تاسيس هفتصد كيلومتر راه آهن وصل كننده بافـق به مشهد را تامين نمايد (25)، تا راه دست رسي خليج فارس به آسياي مركزي را صدها كيلومتر كوتاه تر سازد. چنين كاري هندوستان را در آسياي مركزي از برتري رقابتي آشكاري نسبت به ديگران در شبه قاره برخوردار خواهد ساخت. بر اساس درك اين موقعيت ممتاز بود كه هندوستان و تركمنستان در تاريخ 22 فوريه 1997 با ايران قراردادي براي گسترش ارتباطات ترانزيتي امضاءكردند. بدون ترديد امضاي چنين قراردادهايي مي تواند مقدمه اي باشد براي رسيدن به سرمنزل بهره برداري كامل از امتيازات جغرافيايي استثنايي ايران.

 

ژئوپوليتيك لوله هاي نفتي
منظور از اصطلاح "ژئوپوليتيک لوله های نفتی" ارائه راهنمائی هایی بود برای جلب توجه به امکاناتی که جغرافيای ایران در ایجاد ارتباط انرژی جهانی در اختيار می گذارد برای اعتلای قدرت سياسی ايران و توجه دادن به موانعی بود که مخالفان ژئوپوليتيک هارتلند ايرانی در برابر آن امکانات به وجود می آوردند. نگارنده برای اولين بار به فارسی اين اصطلاح را در کتاب "جغرافيای سياسی و سياست جغرافيائی" (انتشارات سمت – تهران 1381) و به انگليسی زير عنوانThe Geopolitics of Accessدر کتاب "Bridging A Gap" (انتشارIB Tauris- لندن و نيويورک - 2003) مورد استفاده قرار داد. 
به طور خلاصه اين که: از ديدگاه اقتصادي، لوله كشي كردن نفت و گاز منطقه خزر – آسياي مركزي به دنياي خاور و بازارهای جديد مصرف در هند و چين و همچنين به دنيای باختر از راه سرزمين هاي ايراني، بدون ترديد، عملي ترين راه قابل رقابت ساختن بهاي نفت و گاز صادراتي اين منطقه است. به ويژه هنگامی که صدور گاز از منابع عظيم گاز ايران در خليج فارس به اروپا مورد نظر قرار گيرد. راه ايران به اروپا و امريکا كوتاه ترين، امن ترين، و ارزان ترين گزينه را ميان راه هاي صادراتي گوناگون براي صادر كردن كالاي انرژي زاي منطقه در اختيار مي گذارد. فراتر، امكانات ايران در زمينه كارگر فني ماهر در صنايع نفتي، تسهيلات بندري و حمل و نقل، پلايش و الايشگاه هاي موجود و شبكه موجود لوله هاي نفتي و گازي امتيازات فني و لجيستيك چشم گيري را در اختيار مي گذارد كه هيچ گزينه ديگري از راه هاي صدور نفت و گاز خزر-آسياي مركزي را ياراي هماوردي با آن نخواهد بود. شبكه لوله هاي گازي ايران به جمهوري آذربايجان وصل است و در نزديكي تركمنستان قرار دارد. خط لوله اي كه قزاقستان و تركمنستان را به اين شبكه وصل كند، دست كم، چهار برابر كوتاه تر و ارزان تر از هر گزينه ديگري است كه بخواهد از راه سرزمين هاي سخت و ناامن به درياي سياه يا مديترانه كشيده شود. 
امتياز همه جانبه يك شبكه از خطوط لوله عبور كننده از راه ايران براي صدور نفت و گاز خزر-آسياي مركزي بر همه آنان كه دست اندر كار هستند آشكار است. چند قرارداد جهت بهره برداري از اين مسير به امضاء رسيده است براي صادر كردن نفت و گار خزر به شبه قاره هند، چين، خاور دور، اروپا و استراليا از راه ايران (26). حتي صدور بخشي از نفت تركمنستان، از طريق راه هاي زميني، از مسير ايران و تركيه به مديترانه آغاز شده و هنگامي كه ژئوپوليتيك امريكايي خنثي ساختن موقعيت جغرافيايي ايران در بازرگاني انرژي خزر-آسياي مركزي از بهره گرفتن از اين عملي ترين راه جلوگيري كرد، قزاقستان و تركمنستان صدور قسمتي از نفت خام خود از راه مبادله با ايران را آغاز كردند. اعلاميه پاياني كنفرانس سران اكو (سازمان همكاري اقتصادي) در عشق آباد در 14 مي 1997 احتمال سرمايه گذاري مشترك براي تاسيس لوله هاي نفتي از راه ايران را مورد توجه قرار داد.
به هنگام اوج گیری بحث های مربوط به ژئوپولیتیک لوله های نفتی اعلام شد که ایران در نظر دارد یک خط لوله نفت رسانی از منطقه گوره در خوزستان به جاسک در کرانه های مکران تاسیس خواهد کرد. همان هنگام در نوشته هایی در نشریات ایرانی یاد آوری کردم که اگر می بینیم کشورهای عربی خلیج فارس بخش از نفت صادراتی خود را از طریق لوله به کرانه هایی جز کرانه های خلیج فارس منتقل می کنند علت از حساسیت استراتژیکی انداختن تنگه هرمز است که زیر کنترل استراتژیک ایران حساسیت فوق العاده ای دارد، ایران به چه دلیل می خواهد بخشی از نفت صادراتی خود را از راه لوله های دور زننده تنگاه هرمز صادر کند؟ ظاهرا این تذکر موثر بوده و لوله های احداص شده تبدیل به لوله های آب رسانی شدند. ولی در طرح های جدید ژئوپولیتیک لوله های نفتی می توان همان لوله گوره – جاسک را تبدیل به لوله های صادر کننده بخش از نفت عراق از راه ایران به اقیانوس نمود.
علبرغم همه اين احوال، وضعيت ايالات متحده امريكا در قبال نقش ايران در اين منطقه ناشي از اين پيش داوري قاطع است كه هيچ گونه نقش آفريني ايراني در امور خزر-آسياي مركزي مورد علاقه ايالات متحده امريكا و متحدان تركي و اسرائيليش نبوده و نيست (27). افزون بر اين، ژئوپوليتيك امريكايي منحرف ساختن راه هاي صدور نفت و گاز خزر-آسياي مركزي از راه هاي طبيعي آن، نه تنها از ايده سود رساندن به متحد تركي ديكته مي شود تا از اين طريق گونه اي كنترل استراتژيك نيز روي خطوط لوله برقرار شود، بلكه از اين ايده نيز ناشي مي شود كه بالقوه هاي جغرافيايي ايران به عنوان تنها كشور ارتباط دهنده دو منطقه پر اهميت خليج فارس و خزر-آسياي مركزي، امكان به دست آوردن نقش عمده اي در ژئوپوليتيك جهاني قرن بيست و يكم را در اختيار ايران مي گذارد، و اين امكان بايد خنثي شود تا امنيت منطقه اي و جهاني مورد تفسير ويژه ايالات متحده حفظ بماند (28). اين ژئوپوليتيك امريكايي آشكارا ضد ايراني در منطقه پي گيري مي شود بي اعتنا به روند دموكراتيك شدن در ايران و برخلاف اين حقيقت كه "منافع ملي" به تدريج جانشين مصالح ايدئولوژيك در سياست خارجي ايران منطقه شده و مي شود.
فراتر، آنچه در وراي ژئوپوليتيك نفت و گاز خزر-آسياي مركزي روي داده است امضاي شمار زيادي قرارداد سرمايه گذاري در منطقه است كه بر اساس آن ايالات متحده توانسته است ادعاي داشتن "منافع" واقعي را در منطقه پيش كشد و اين ادعا، به جاي خود، تلاش واشينگتن را براي پر كردن خلاء ژئوپوليتيك برجاي مانده از شوروي پيشين ياري دهد تا بتواند حرف آخر در امور منطقه را از آن خود سازد. در همين راستا بود که ايالات متحده کوشيد ايران را در ژئوپوليتيک جديد غرب آسيا منزوی کند. آشکار است که عدم موفقيت ايران در ايجاد هماهنگی با ديگر کشورهای خزر برای سر و سامان دادن به رژيم حقوقی دريای خزر حالت سکوت و سکونی را در نقش آفرينی ايران در ژرفای ژئوپوليتيک شماليش داد. از فراز چنين سكويي ژئوپوليتيك بوده است كه ايالات متحده کوشيد تا از راه گسترش ناتو به سوی خزر – آسيای مرکزی آرام - آرام به سوي ايجاد ترتيباتي امنيتي ويژه خود براي منطقه حركت كند (29).
شايان توجه است كه ايالات متحده در اواخر دهه 1999 چند مانورهاي نظامي مشترك را در آسياي مركزي به صحنه آورد با شركت همه كشورهاي خزر-اسياي مركزي به جز ايران، عليرغم حضور جغرافيايي و نفوذ فرهنگی پرتوان ايران در آن منطقه، ولي با شركت دادن تركيه كه از اعضاي ناتو است اما بدون هرگونه ارتباط جغرافيايي با منطقه خزر-آسياي مركزي. اين صف آرايي ژئو-استراتژيك سينه خيز رونده در منطقه، توام با اعلام ژانويه 1999 ايالات متحده در زمينه انتقال دادن پايگاه امريكايي انچرليك در تركيه به باكو در جمهوري آذربايجان، همراه با اعلام 20 فوريه 1999 از سوي رئيس جمهوري آذربايجان كه كشورش آماده پيوستن به ناتو است، ترديدي برجاي نگذارده است كه ايالات متحده در انديشه نظامي كردن آسيای باختری بود بی آنكه دليلـی حقيقی برای نظامي كردن منطقه وجود داشته باشد، و يا موفقيت زيادی کسب کرده باشد (30). پيشنهاد ترکيه در سال 2000 جهت شکل دادن به يک ترتيبات امنيتی برای قفقاز، به بهانه جنگ داخلي چچن، موفقيتی حاصل نکرد. پيشنهاد تركيه در زمينه ايجاد ترتيباتي امنيتي در منطقه با شركت دادن اعضاي ناتو و بدون حضور بازي گران منطقه اي چون ايران، تنها مي توانست سوء ظن مربوط به گسترش سينه خيز ناتو به سوي خزر-آسياي مركزي را واقعي جلوه دهد (31)؛ و اين سرانجامي است كه مي تواند موازنه هاي كنوني را در منطقه سرنگون سازد و نا امني را در آن بخش از جهان فزوني بخشد.

 

نتيجـه
آنچه از دید مطالعات ژئوپولیتیکی مسلم می نماید این حقیقت است که موقعيت جغرافيايي بی همتای ايران ميان خليج فارس – دریای عمان (دریای مکران) و منطقه خزر – آسیای مرکزی در دگرگونی های ژئوپولیتیکی شگرف ناشی از سر آمدن دوران جنگ سرد و فروپاشی نظام ژئوپولیتیکی جهان دو قطبی در سرآغاز دهه 1990 شکوفایی چشمگیری پیدا کرد و در عمل تعاریف نوینی که از موقعیت جغرافیایی جدید ایران جلوگر شد ایران را در مقام پلی سرزمینی میان سرزمین های ورای شمال و جنوبش قرار داد و با این جلوگری ژوپولیتیکی جدید ظرفيت ارتباط دادن ژرفاي ژئوپوليتيك شمالی ایران به ژرفاي ژئوپوليتيك جنوبيش را به نمایش گذارد. در این دگرگون شدن چشمگیر نقش آفرینی ژئوپولیتیکی، سرزمین ایران توان آن را یافته است تا از راه اختصاص دادن بندري از بنادر فراوانش در کرانه های مکران به هريك از كشورهاي محاصره شده درخشكي خزر-آسياي مركزي براي استفاده اختصاصي و خود مختار آنها در چارچوب حاكميت ملی و حكومت قوانين خود، تبدیل به هارتلند جدیدی در جهان ژئوپولیتیک کنونی شود که شبکه ای از راه های هوایی و زمینی و راه آهن دسترسی ژئواکونومیکی کشورهای محاصره شده در خشکی خزر - آسیای مرکزی به راه های بازرگانی بین المللی اقیانوس هند را واقعیت بخشد. نه تنها اين كار موقعيت جغرافيايي کم مانند ايران را به يك موقعيت ژئوپوليتيك بي همتا در نظام جهاني تبديل خواهد كرد، بلكه كشورهاي منطقه خزر-آسياي مركزي را از امكان دست رسي مستقيم به راه هاي بازرگاني بين المللي برخوردار ساخته و كشورهاي خليج فارس را نيز از امكان دست رسي آسان براي به دست آوردن نقشي در بازرگاني انرژي منطقه خزر-آسياي مركزي برخوردار خواهد كرد و این گونه خواهد بود که جغرافیای ایران تبدیل به قدرت والای ژئوپولیتیک ایرانی خواهد شد (32).
با اين که برخی از محافل دانشگاهی ايران اين پيشنهاد را پذيرفته و در غالب "طرح شمال – جنوب" مطرح کردند و با اين که يکی – دو کشور منطقه آسيای مرکزی علاقه خود را به شرکت در اين طرح اعلام کردند، با آن که فرضيه ارتباط ژرفای ژئوپوليتيک شمالی ايران به ژرفای ژئوپوليتيک جنوبيش از راه های ياد شده مورد استقبال کشورهای منطقه آسيای مرکزی قرار گرفت و يکی – دو کشور از آن ميان رسما اعلام آمادگی کردند که با استفاده خودمختارانه از بنادری در جنوب ايران اين ژئوپوليتيک ممتاز را عملی سازند و با آنکه برخی محافل دانشگاهی اجرای اين فرضيه را در چارچوب اصطلاح "شمال و جنوب" به دولت پيشنهاد دادند، جمهوری اسلامی ايران در اين راستا گامی برنداشته است. با این حال، نباید همه فرصت ها را از بین رفته تلقی کرد و اگرچه دولت ايران عملا و رسما وارد مرحله اجرائی اين طرح نشده و از فرصت های موجود استفاده نکرده است، می تواند پس از حل مشکلات موجود در روابط خارجی و بین المللی خود، به ویژه با دنیای غرب، آغازی تازه را بنا نهد برای به عمل در آوردن بالقوه های ژئوپولیتیکی یاد شده چون از این دیگاه ویژه هيچ گاه برای آغاز اين کار دير نخواهد بود.

 

ياد داشت ها
1- Mojtahed-Zadeh, Pirouz (1992),The Changing World Order and the Geopolitical Regions of The Persian Gulf and Caspian - Central Asia, Urosevic Research Foundation Publication, London
2- برای نمونه نگاه کنید به آثار زیر از نگارنده به زبان های فارسی و انگلیسی:
2004 – The Caspian between Conflict and Cooperation,in Michael Intriligator et al ed. "Eurasia: A New Peace Agenda", Elsevier, Amsterdam, Boston, Heidelberg, London, New York, Oxford…., PP. 179-194.
2003 – Territorial Disputes and Security of West Asia,in Majid Tehranian ed., “Bridging A Gulf:Peace Building in West Asia”,I. B. Tauris, London, PP. 69-86.
2000 – The Geo-Politics of the Caspian Region,in Hooshang Amirahmadi ed., “The Caspian Region at a Crossroad”, St. Martin’s Press, New York.
1997– Arab-Iranian Territorial Disputes = Cooperation in the Region not Confrontation,in Khair el-Din Haseeb, ed.,“Arab-Iranian Relations”, Centre for Arab Unity Studies,Beirut.
1996 – The Iranian Perspective on the Caspian Sea and Central Asia,in Prof. Iwao Kobori and Michael H. Glantz ed., “Central Eurasian Water Crisis”,UN University Publication, Tokyo,New York, Paris.
1379 – رژيم حقوقي درياي خزر= تصويري ژئوپوليتيك از مانعي در راه همكاري هاي منطقه اي، ماهنامه اطلاعات سياسي - اقتصادي، سال پانزدهم، شماره پنجم و ششم (156-155)، بهمن و اسفند 1379، تهران.
1379- ایده های ژئوپولیتیک و واقیت های ایرانی: مطالعه روابط جغرافیا و سیاست در جهان دگرگون شونده، نشر نی، تهران. 
3-Khrushchev Remembers-The last Testament, Translated into English and Edited by Strobe Talbot, London 1974, P. 297 f
4-New Republics - Problems of Recognition , Report in,The Echo of Iran, No. 12 (47),December 1991, P. 6.
5- مجتهدزاده، پیروز (1392)، فلسفه و کارکرد ژئوپولیتیک، انتشارات سمت، تهران.
6-Cottrell, Alvin J., Iran’s Armed Forces Under the Pahlavi Dynasty, Chapter 11 of George Lenczowski (editor), Iran Under the Pahlavis, Hoover Institution Press, Stamford University, Stanford 1978, p. 406
7-isna.ir/…/news/.../ایران-میزبان-اجلاس-امنیت-دریایی-اقیانو….
8-news.irib.ir/NewsPage.aspx?newsid=43568
9- Iranian Port Welcomes Indian Traffic to Central Asia, in Ettelaat International(London), No. 216, Tuesday, March 28, 1995, p. 8
10- PirouzMojtahed-Zadeh, Pirouz (1998), Iranian Perspective on theCaspian Sea and CentralAsia,In Iwao Kobori and Michael H. Glantz ed. Central Eurasian Water Crisis, United Nations University Press, Tokyo, Paris, New York, Pp. 105 – 124
11- از گفته هاي گلن ريس Glen Raceاز وزارت خارجه ايالات متحده در سمينار “درياي خزر“ ، لندن، 24 فوريه 1995 آن گونه كه در مقاله زير منعكس گرديد: 
Iran Most LogicalRoute to Export Caspian Oil, in Ettelaat International (London), No. 200, Monday, February 27, 1995.
12- از گفته هاي جان وولفنماينده ويژه انرژي ايالات متحده در خزر در سمينار ديدگاه هاي سياسي واقتصادي منطقه درياي خزر، كه از 6 تا 9 مارس 2000 در محل زير برگذار شد: 
13- The Political and Economic Prospects in the Caspian Sea Region, London, Wilton ParkConference Centre.
New Republics – Problems of Recognition,Report in the Echo of Iran, No.13-12 -(47), December 1991, P. 6
14- Iran signs Trilateral Agreement With Turkmenistan and Armenia, Ettelaat International (London), No. 246, Tuesday June 6, 1995, P. 10
15- مجتهدزاده، پیروز (1389)، سیاست های مرزی و مرزهای بین المللی ایران، ترجمه دکتر حمید رضا ملک محمدی، انتشارات سمت (سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها)، فصل شانزدهم: مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس، تهران، صص 392 – 420. 
en.wikipedia.org/wiki/SOHARPortandFreezone16
Iranian Port Welcomes Indian Traffic to Central Asia, Ettelaat International, 17-
No.216, Tuesday March 28, 1995, P. 8.
18-Iran signs Trilateral Agreement With Turkmenistan and ArmeniaEttelaat, International (London), No. 246, Tuesday June 6, 1995, P. 10
19- متن انگليسی سخنرانی نگارنده در کنفرانس سپتامبر 2007، همان هنگام زير عنوانIranian Nuclear Energy program an excuse for US Neo-Cons to wage war on the people of Iranدر نشريات مربوط به موسسه ليندن لاروش Lyndon La Rucheبرگزار کننده آن کنفرانس، منعکس گرديد و ترجمه فارسی آن زير عنوان "نومحافظه کاران امريکايي به دنبال بهانه" در روزنامه اعتماد، شماره 1506، مورخ 10 شهريور 1386 منتشر شد.
20- Mojtahed-Zadeh, Pirouz (1999),The Greater Middle East in the Twenty First Century; Paper presented to the international seminar on the “The Emerging Security Environment in the Mediterranean and greater Middle East”, Halki, Greece, 12-16 September 1999, and as appeared in “The Persian Heritage”, Vol. 4, No. 16, New Jersey, US, Pp. 16-20
21-Cohen B., Saul, Geography and Politics in a World Divided, 2nd edition, Oxford U.P., New York 1976
22-- Geoffrey Kemp,The Energy Superbowl; Politics and the Persian Gulf and Caspian Basin, Published by Nixon Centre for Peace and Freedom, Washington DC, 1997, PP. 14-16.
23- نگاه کنيد به:
Graham E. Fuller,The Center of the Universe: The Geopolitics of Iran,Westview Press, Bouler US 1991.
24-Ibid.
25-Ettelaat International, Iranian Port Welcomes Indian Traffic to Central Asia, No. 216, Tuesday March 28, 1995, P. 8
26- براي جزئيات بيشتر، نگاه كنيد به: 
Pirouz Mojtahed-Zadeh, An Iranian Perspective on the Caspian Sea and Central Asia,in Iwao Kobori and Michael H. Glantz eds., Central Eurasian Water Crisis, United Nations University Press, Tokyo, New York, Paris 1998, PP. 105-124
27- از گفته هاي گلن ريس Glen Race ، از وزارت خارجه ايالات متحده در سميناري در باره درياي خزر، لندن، 24 فوريه 1995، چنان كه در نشريه زير منعكس شد: 
Ettelaat International, Iran most logical route to export Caspian oil,London, No 200, Monday, February 27, 1995
28- از گفته هاي جان وولفJohn Woolf، نماينده انرژي ايالات متحده در منطقه خزر، در سمينار آينده سياسي و اقتصادي منطقه درياي خزر،
London Wilton Park Conferences, 6-9 March 2000.
29- از گفته هاي پيروز مجتهدزاده در نهمين سمينار بين المللي هالكي، يونان در باره فرا آمدنمحيط امنيتيدرياي مديترانه و خاور ميانه بزرگ
The Emerging Security Environment in the Mediterranean and Greater Middle East, Halki Island, Greece,12-16September 1999.
30- پيروز مجتهدزاده در مصاحبه با بخش فارسي راديو بين المللي فرانسه ، چهارشنبه 20 ژانويه 1999. 
31- US Plans to Dominate Caspian Region Through NATO, Iran News, interview with Pirouz Mojtahed-Zadeh, Tehran, Vol. VI, No. 1495, January 22, 2000
32- از گفته هاي پيروز مجتهدزاده در سمينار بين المللي "نقش ايران در آستانه قرن بيست و يكم"، لندن، 1998:
Iran’s Prospective at the threshold of the twenty first Century Studies, London, 5-6 October 1998, Organized by Centre for Global Energy Studies.

 


ساسان ۱۳۹۵/۰۹/۰۳
بسیار هم جالب وجذاب... امیدوارم همینطور بشه و ایران به ابر قدرت نه تنها در منطقه که در جهان بشود. وامیدوارم که ازاین موقعیت ژیوپولوتیکش استفاده کند... به امید ایرانی سر افراز.

دیدگاه خود را بیان کنید