موانع استقرار نظام امنيتي مناسب در منطقة خليج فارس
تاریخ:۱۳۹۰/۱۲/۱۰
موانع استقرار نظام امنيتي مناسب در منطقة خليج فارس
سياوش دانيالي
مقدمه
بى ترديد اساس هر اتحاد در هر دو گروه بندى منطقهاى و بين المللى بين كشورها وجود منافع مشترك ميان آنهاست. لذا مقدمترين انگيزهاى كه كشورها را به گردآمدن در پيمان ها و اتحاديهها اعم از سياسى، نظامى و امنيتى و اقتصادى ترغيب مىكند حفظ بهتر منافع در شرايط اتحاد و همبستگى و نيز كسب توان دستيابى به منافع بيشتر است. حال اين منافع مىتواند به وابستگى متقابل منتهى شود يا وابستگى يك طرفه و يا وقتي در تضاد و تعارض است منجر به واگرايى خواهد شد.
يكي از مهم ترين مناطقي كه تقريبا در طول صد سال اخير بحران ها و تنش هاي فراواني را پشت سر گذاشته است منطقة خليج فارس است. منطقه اي كه مطمح نظر تمامي بازيگران بين المللي قدرت است . از آن جا كه خليج فارس منطقهاى است متعلق به كشورهاى ساحلى آن ، طبعاً فقط آنها حق دارند نسبت به كم و كيف نظام امنيتى آن تصميم بگيرند و آن را به مرحله اجرا بگذارند. لذا اين منطقه بايد عارى از هرگونه حضور قلدرمابانه قدرت هاى بيگانه باشد و بايد به يك منطقه صلح واقعى تبديل شود.
آيندة خليج فارس بايد بر ايجاد يك نظام امنيتى جديد كه شالوده آن را صرفاً همكارى و تفاهم كشورهاى حاشيهاى با يكديگر تشكيل مي دهند، استوار باشد. بنابراين تشكيل يك نظام امنيتى جمعى با خواست منطقه و با شركت تمامى كشورهاى ساحلى آن به نحوى كه بتواند صلح و ثبات منطقهاى را به شكل موثرى تامين نمايد؛ مىتواند جايگزين مناسبى براى نظام امنيتى تك قطبى موجود به رهبرى و محوريت امريكا باشد .
اين نظام پيشنهادى كه هيچ قدرت خارجى در آن شركت نخواهد داشت چهار چوبى را فراهم مىآورد كه به وسيله آن امنيت به عنوان يك عامل غيرقابل تفكيك برمبناى اعتماد و همكاري هاى متقابل در ميان كشورهاى مربوط شكل مىگيرد. تنها از طريق چنين نظامى است كه كشورهاى منطقه مىتوانند به امنيت غير قابل تفكيكى دست يابند . بي شك در روند استقرار چنين نظام امنيتياي موانعي وجود دارد كه شناخت اين موانع چه بسا مهمتر از شناخت راه هاي دستيابي به آن باشد.
موانع استقرار نظام امنيتي مناسب در منطقة خليج فارس
1) حضور نظامي نيروهاي بيگانه به دليل وجود منافع بي حد و حصر آنان در منطقه
اين جمله معروف است: کسى که برتنگه هرمز مسلط باشد ، بر مهم ترين منابع انرژي جهان مسلط است و کسى که بر منابع انرژي مسلط باشد بر جهان مسلط است. كه اين خود منشا نظريه و تئوري مورد توجه قدرتهاي مختلف جهان است و از اين جا مى توان رمز و راز حضور نيروهاي بيگانه در خليج فارس را دريافت .
آنها نيامده اند که از امنيت و استقلال كشورهاي منطقه دفاع کنند ؛ بلكه آمده اند تا پشتوانه سلطه نابحق جهانى خود را تامين کنند. آنها براي رفع بحران و از بين بردن تهديدات به اين سونيامده اند ؛ بلکه وجود آنها در اين سرزمين و در اين منطقه حساس با بحران آفرينى ، با دامن زدن به اختلافات ، باتقويت بهانه هاي حضور فزون طلبانه خود در منطقه همراه است . آنها پاسدار منافع خويش هستندو نوعا منافع آنها با منافع ملت ها و دولت هاي منطقه در تضاد است.
حضور نيروهاى غربي و به ويژة امريكايى در خليج فارس به مفهوم تزلزل و بى ثباتى در منطقه ژئوپوليتيك خليج فارس است.امريكا در ژئوپوليتيك خليج فارس جايى ندارد و فقط به دنبال منافع استراتژيك خود است ، او مىخواهد، جايگزين نيروهاى منطقهاى شود و البته كشورهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس و همچنين خود اين نهاد خواستار حضور امريكا در منطقه هستند و اين امر در طولانى مدت عواقب مطلوبى در منطقه نخواهد داشت .1
"حضور نظامي قدرتهاي خارجي در منطقه نميتواند صلح و امنيت پايدار در پي داشته باشد زيرا اين مفاهيم با فلسفه حضور آنها ناسازگار است. وانگهي حضور اين قدرتها نهتنها راه حل به شمار نميرود بلكه شالوده مشكلات را تشكيل ميدهد و اهانتي تاريخي به بلوغ سياسي و تمدن و فرهنگ دورانساز اين منطقه است. پيامدهاي تاريخ استعمار در منطقه و نقش آنها در پيدايي و استمرار بحرانهاي جاري گواه بارز اين تجربه تلخ تاريخي است." 2
2)عدم نيل به تعريفي مشترك از امنيت منطقه اي توسط كشورهاي منطقه و اعتقاد به لزوم استقرار آن "نيل به نظام امنيتي باثبات در خليج فارس مستلزم توجه به مواردي از قبيل شكلگيري ديدگاه و فهم مشترك و همسان درباره مفهوم امنيت نزد كشورهاي منطقه، ارائه تعريفي مناسب از جايگاه و اهداف نظام جديد امنيتي در منطقه و همسويي آن با نظام كلي امنيت بينالمللي، تداوم سياست اعتمادسازي در ميان كليه كشورهاي منطقه، شناسايي و رفع موانع بوميسازي سازوكار امنيتي از سوي كشورهاي منطقه، احساس امنيت و مشاركت فعال كليه كشورهاي منطقه در اين نظام امنيتي با ثبات فارغ از وزن جغرافيايي، جمعيتي و اقتصادي، گره خوردن امنيت انفرادي كشورها با امنيت جمعي آنها و تضمين متقابل استمرار جريان آزادي انرژي و تسهيل مبادلات تجاري است كه تاكنون به انجام نرسيده است.
رها شدن منطقه در خلاء امنيتي نيز زمينه را براي اقدامات مداخلهجويانه و ماجراجويانه قدرتهاي فرامنطقهاي و جريانهاي افراطي تامينكننده منافع آنها مساعد كرده است. لذا همکاري ميان کشورهاي حوزه خليج فارس در حفظ صلح و ثبات منطقه اي ، ايجاد يک نظام امنيتى و همکاري در منطقه خيلج فارس ، راهى مطمئن براي دفاع از منافع و مصالح مشترک همه کشورها و ملتهاست. بنابر اين در منطقه حساس و مهم خليج فارس نيز بايد خود کشورهاي منطقه عهده دار حفظ امنيت و صلح باشند." 3
3)دنباله روي بي چون و چراي كشورهاي منطقه از قدرتهاي خارجي به دليل وابستگي بيش از حد درهمة امور به آنها فروپاشي امپراتوري عثماني كه خود دسيسة صددرصد روباه پير استعمار يعني انگليس و نيز ناشي از ضعف دروني اين امپراتوري بود باعث شد تا كشورهايي در اين منطقه به دست بريتانيا به وجود بيايند كه هر يك از آنها به تنهايي ، نه تنها هيچ جايگاه تاريخي ، تمدني و جغرافيايي با تكيه بر عناصر نژادي و انواع ديگر ايسم هاي متداول شدة پس از جنگ جهاني اول و بعد از آن نداشته اند ؛ بلكه زاييدة توطئهاي بودهاند كه از الزامات آن وجود اختلافات مرزي ، فرقه اي ، عقيدتي ، قبيله اي و دهها مورد ديگر است .
لاجرم وجود اين اختلافها خود عاملي بوده است تا اين كشورهاي نوپا و براي حل مقطعي آنها در مقاطع مختلف دوران اخير دست به دامان قدرتهاي خارجي شوند. مضاف بر اين كه اين كشورها تقريبا در همة امور خود وابستگي تام به صاحبان فرامرزي خود دارند و از حل كوچكترين مشكل داخلي خود نيز عاجزند از آن جمله ميتوان به اختلافات مرزي موجود ميان اكثر كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس و ديگر موارد مشابه اشاره كرد.
4)وجود اختلافات مرزي و درگيريهاي فرقه اي و مذهبي با منشا خارجي در منطقه
"قدرتهاي فرامنطقهاي براي حفظ نفوذ خود بر معادلات استراتژيك منطقه، حفظ تفوق سياسي جهاني و تضمين دسترسي به انرژي ارزان در خليج فارس تلاش كردهاند تا با دامن زدن به برخي مسائل موجود (كه در چارچوب روابط دوجانبه يا بين منطقهاي قابل حل و فصل است)پارهاي از مسائل درون منطقهاي را به سمت بحرانها و تنشهاي دامنهدار سوق دهند و زمينه استمرار نفوذ و حضور خود را فراهم كنند. همين امر چشمانداز تحقق نظام امنيتي پايدار و فراگير منطقهاي در حوزه خليج فارس را با ابهام روبهرو نموده است.
در اين ميان عملكرد قدرتهاي مزبور در عراق و ديگر كشورهاي منطقه نه تنها نتوانسته است ثبات و امنيت را براي مردم اين كشورها در پي داشته باشد؛ بلكه تشديد خشونتها و نابودي زيرساختهاي اين كشورها حاصل سياستها و عملكردهاي آنان است، ضمن آن كه خليج فارس را در معرض تهديد و بيثباتي دايمي قرار داده است. تكاپوي گسترده جاري قدرتهاي مزبور در دامن زدن به اختلاف، تشتت و شكاف بين مسلمانان از ديگر نمودهاي سياستهاي يادشده محسوب ميشود." 4
از سوي ديگر مسايلي مانند بحث پان عربيسم و اختلافات مذهبى، تضادهاي تاريخى را در منطقه احيا مىكند ، البته بايد خاطر نشان كرد كه اين تضادها دستمايهاى تاريخى براى استعمارگران بوده است تا به وسيله آن حضور خود را در منطقه توجيه كنند. به هر حال در دوران موجود شرايط محيطى و منطقهاى براى تنش زدايى، ايجاد شده است و مىتوان با اراده و تصميم كشورهاى حوزه خليج فارس به امنيت متقابل دست پيدا كرد .5 اختلافات مرزي ناشي از ابهام در تعيين دقيق خطوط مرزي بين كشورهاي منطقه كه يادگار دوران استعمار بريتانياست نيز از ديگر عوامل ايجاد بحران در منطقه است كه هنوز پس از دهها سال حل نشده است. اين اختلافات همچون مسئله جزاير سه گانه بين ايران و امارات متحده عربى ، مرزهاى برون ساحلى ايران, منطقه بيطرف (بين عربستان سعودى و كويت) ، مرزهاى برون ساحلى ايران و كويت در منطقه شمالى خليج فارس ، مرزهاى برون ساحلى ايران وعراق در شمال خليج فارس ، مرزهاى آبى عربستان سعودى و منطقه بيطرف (بين كويت و عربستان سعودى) ، مرزهاى آبى كويت و عراق ، مرزهاى آبى عجمان و شارجه ، شارجه و امّالقوين ورأسالخيمه از جملة اين اختلافات حل نشده ميباشد كه سبب ناهمگونى در رفتار و معادلات امنيتى منطقهاى خليج فارس شده است.
5) ناكارآمد بودن الگوهاي امنيتي ارايه شده فرا منطقهاي
طرحهاي امنيتي مختلف طراحيشده از سوي قدرتهاي برونمنطقهاي نتوانسته است به استقرار ثبات و امنيت در منطقه كمك كنند. در نتيجه امروز امنيت منطقه دستخوش دگرگونيهاي فراواني شده است.سواي طرح هاي مختلفي كه در برهه هاي مختلف زماني توسط كشورهاي متفاوت به ويژه در مورد منطقة خليج فارس مطرح شده است ؛ مانند سياست دوستوني Twin Pillar موازنه قوا Balance of power مهار دو جانبه Dual contaninmentو.... ؛ مي توان مشابه آن به طرح هاي پي در پي در مورد صلح اعراب و اسراييل كه ناكارآمدي آنها به عينه به اثبات رسيده اشاره كرد و "با وجود تلاشهاي مكرر برخي قدرتهاي فرامنطقهاي در ارايه طرحهاي ناهمگون با واقعيات موجود منطقه اي واقعيات و شرايط منطقه همواره مبين آن بوده است كه بدون حضور موثر ايران ، پيشبرد ترتيبات امنيتي ميسر نيست. جمهوري اسلامي ايران همواره از همكاري سازنده و دستهجمعي همسايگان خود در اين حوزه استقبال نموده و آمادگي خود را براي تشكيل يك پيمان دستهجمعي با هدف حفظ امنيت و صلح مورد تاكيد قرار داده است." 6
تلاش براي منزوي كردن ايران ناشي از ترس از افزايش قدرت او در همة ابعاد به عنوان هژمون منطقه اي "ايران كشورى است كه تأثير به سزايى در بازى قدرتهاى بزرگى مانند انگلستان و روسيه داشت و با وجود سياستهاى استعمارى اين دو قدرت هرگز تسليم آنها نشده به دنبال تغييرات ژرفى كه پس از انقلاب اسلامى در ايران به وجود آمد، در زمينه سياست خارجى نيز دچار تحوّلات بنيادين شد. شعار "نه شرقى، نه غربى" ، تغييرات سياسى وآرمانهاى منبعث از انقلاب اسلامى ايران، نمونههاى برجسته پيوند سياست خارجى وداخلى ايران است..
سياست ايران به عنوان بازى پنهان با قدرتهاى سياسى بزرگ، به يك امر اجتنابناپذير تبديل شده است. سهم اصول و ارزشهاى ملى و اسلامى و تأثير به سزاى آن در سياستهاى خارجى، بدون ترديد وضعيت جمهورى اسلامى ايران را در جامعه بينالملل وضعيتى كامل منحصر به فرد، پيچيده و غير قابل مقايسه بخشيده است.
ايران با داشتن جمعيت و نيروى انسانى كيفى, ذخاير عظيم هيدروكربنى, موقعيت خاص ژئوپلتيك, موقعيت ژئواستراتژى جهانى, نفوذ فرهنگى و تمدن غنى ايرانى و اسلامى, برخورداري از حوزه نفوذ فرهنگى و تمدنى ايرانى و اسلامى و استقلالطلبى جدى، در كنار ساير عناصر قدرت ملى ايران (توانايى سياسى، اقتصادى، نظامى، منابع طبيعىو ...)، علاوه بر سطح منطقهاى، در ابعاد جهانى نيز از جايگاه ويژهاى برخوردار استكه قادر خواهد بود علاوه بر تأثيرگذارى در منطقه، در نظام تك قطبى (احتمالي) جهان (آينده) نيز مؤثرواقع شود."7
7) عدم حضور ايران و عراق در طرح هاي امنيتي موجود
اعراب و به طور كلى كشورهاى عرب حوزه خليج فارس، ايران را به عنوان يك عضو خودى منطقه نمىدانند و هميشه در مقابل آن حساسيت نشان دادهاند. براى مثال ايران زمان پهلوى دوم يك قدرت نظامى مهم در منطقه بود و علاوه بر آن روابط حسنهاى با شيخنشينهاى خليج فارس داشت. با وجود اين نه تنها حاضر نشدند در ترتيبات امنيتى كه رژيم گذشته ايران پيشنهاد داده بود، شركت كنند بلكه با تشكيل شوراى همكارى خليج فارس، ايران و عراق را از ترتيبات امنيتى منطقه كنار زدند.
در صورتى كه بيش از نيمى از سواحل خليج فارس به ايران تعلق دارد و اين كشور بيشترين ساحل و همچنين قسمت شمالى تنگه هرمز را در اختيار دارد. عراق نيز به عنوان يك قدرت منطقهاى محسوب مىگردد. البته سياستهاى توسعهطلبانهاش در گذشته سبب شده است تا اعراب حاشيه جنوبى خليج فارس به اين كشور بدبين شوند و صحنة كنوني عراق كه محل تنازع تعدادي از كشورهاي عربي و غربي است براي نا امن كردن آن و جلوگيري از حضور موثر اين كشور در ترتيبات امنيتي آيندة منطقة خليج فارس, مويد اين مطلب ميباشد.
البته بايد خاطر نشان كرد تا زماني كه حضور اشغالگران در عراق ادامه داشته باشد ؛ نمي توان به آينده عراق به عنوان قدرتي موثر در نظام امنيتي مطلوب منطقة خليج فارس اميدوار بود و اين امر مگر با خروج اشغالگران و به دست گرفتن كامل قدرت توسط آحاد مردم عراق ممكن نخواهد شد.
لذا امنيت متقابل مىتواند درجه حساسيتها و بدبينى را كم نمايد. بنابراين اگر ايران و عراق در ترتيبات امنيتى خليج فارس قرار گيرند، شفافسازى نظامى صورت مىگيرد و دولتها متعهد مىشوند كه توازن قوا حفظ شود و از تنش و بحران ميان دولتها كاسته مىگردد.
8)اتكا بيش از حد به نيروى نظامى براى ضمانت حفظ امنيت منطقه
شوراى همكارى خليج فارس در ابتدا با اهداف اقتصادى پا به عرصه گذاشت. اما به دليل جنگ ايران و عراق و بىثباتى و ناامنى در منطقه، اهداف امنيتى در رئوس اهداف شورا قرار گرفت. امنيتى كه رو به امنيت نظامى و بعد امنيت سختافزارى رفت.
نظامىگرى شاه در منطقه و صدام حسين سبب شد تا كشورهاى حاشيه جنوبى خليج فارس طى سالهاى اخير روند نظامىگرى را ادامه دهند. اما ناكامى عراق در شكست ايران و ناتوانى شوراى همكارى خليج فارس در مقابله با عراق در جريان اشغال كويت، همه نشان داد كه اتكاى امنيت به نيروى نظامى به عنوان عامل ثبات و امنيت انديشهاى كاملاً نادرست است.
همكارىهاى اقتصادى براساس يك نظام امنيتى تنها راه حل توسعه و ثبات منطقه است. البته نظام بازدارندگى و امنيت دسته جمعى نظامى هم نبايد كامل كنار گذاشته شود؛ ولى به عنوان رئوس اهداف امنيتى نبايد قرار گيرد. اين به شرطى است كه مداخلات نيروهاى فرامنطقهاى باعث بروز عكسالعملهاى سختافزارى نشود.
ضعف نظامى دولتهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس، آنها را بيش از آن وابسته به تضمينهاى امنيتى غرب ساخته است كه بتوانند يك راهحل منطقهاى براى مسائل امنيتى بپذيرند.حضور ايران به عنوان يك قدرت منطقهاى از نظر نظامى و اقتصادى مىتواند اين همگرايى را بيشتر نمايد. براى ايران، امنيت و ثبات خليج فارس از همه مهمتر است؛ چرا كه منافع متقابلى را مىتواند با كشورهاى حاشيه جنوبى خليج فارس داشته باشد.
امضاي قراردادهاي مختلف نظامي ميان برخي از كشورهاي اين حوزه با قدرتهاي خارج از منطقه نيز خليج فارس را به بازار فروش تسليحات تبديل كرده و نيز حضور نيروها و ناوگانهاي بيگانه در اين منطقه حساس ، علاوه بر اين که خود عامل تنش و منشاء ناامنى است ، توهينى است به ملتهاي منطقه ، چرا که ملتهاي منطقه خود قادر هستند امنيت و آرامش منطقه را حفظ کنند.
9)فقدان ارتباط نزديكتر بين مقامات سياسى كشورهاى منطقه
آنچه روحيه همكارى و درك متقابل كشورهاى منطقه را در لايهاى از ابهام قرار داده فقدان گفت و شنود غير رسمى در ميان رهبران كشورهاى منطقه است. رهبران اين كشورها در پرده آهنين ارتباطات رسمى و تشريفاتى محصورند و نشستهاى آنها در چهارچوب تعريف شده و خشك سياسى و از طريق كانالهاى معمول ديپلماتيكى صورت مىپذيرد. تجزيه و تحليل مسايل و تصميمگيرى در مورد آنها، هميشه درك و نيت واقعى تصميمگيرى را در اين ارتباطات رسمى و ديپلماتيك در بر نمىگيرد.
عموما پيامهاي سياسي ، كانالهاى رسمى را كه معمولاً مسيرهاى طولانى در پى دارد طى مىكنند تا به مخاطب برسند. سپس پاسخ از طريق رسمى ارسال مىشود. در اين روند گاه مواردى هر چند جزئى نقش مهمى را در تصميمگيرىها بازى مىكنند كه :
1) يا حذف مىگردند.
2) يا كمرنگ جلوه مىكنند.
3) يا پررنگتر از رنگ واقعى خود ظاهر مىشوند.
اين مسئله باعث مىشود كه نيات و مقاصد رهبران در تصميمگيرىها واقعى و درست نباشد. از اين رو سوءتفاهمها روابط موجود را خدشهدار نموده و باعث مىشود كه به نوعى درگيرى و نزاع بيانجامد.
عوامل همگرا و ارتباط دهنده در منطقه مانند موزاييكى در كنار هم چيده شدهاند اما در يكديگر حل نمىشوند. مانع اصلى اين تلفيق، دورى انديشهها در بين رهبران منطقه است. منظور و نيت رهبران كشورهاى منطقه براى همديگر روشن يا واضح نيست. در صورتى كه لازمه همكارى ، شناخت صحيح رهبران از نيات يكديگر است. از آن جا كه دولت ماهيتى سياسى دارد و موقعيت رهبران بار عظيم سياست را به يدك مىكشد، لذا هرگونه مشكل در ارتباطات و در سطوح رهبران به خودى خود از ديدگاه سياسى مورد تجزيه و تحليل قرار مىگيرد.
نتيجه
تفكر منطقهگرايي از سوي محافل آكادميك همواره مورد نقد بوده است. اما در سالهاي اخير اين مفهوم از منظر قدرتهاي جهاني و حاكمان كشورهاي منطقه ، چيزي نبوده، جز عينيت آن به عنوان شوراي همكاري خليج فارس كه در عمل مهره اي نا كارآمد در دست ديگران بوده است .
با وجود اين تفكر حاكم جمهوري اسلامي ايران همكاري و همگرايي منطقهاي در خليج فارس را در صدر اولويتهاي سياست خارجي خود قرار داده است. كشورهاي حوزه خليج فارس ميتوانند با طراحي الگوي همگرايي منطقهاي و بر مبناي امكانات و مقتضيات فرهنگي، اقتصادي و سياسي در جهتدهي به معادلات اين منطقه و ارتقاي جايگاه بينالمللي آن نقش محوري ايفا نمايند. همكاري كشورهاي منطقه در مبارزه با جريانهاي افراطي، تفرقه مذهبي ، تروريسم ، قاچاق مواد مخدر ، عدم تكثير سلاحهاي كشتار جمعي و جرايم سازمانيافته به موازات گسترش همكاريهاي اقتصادي ، تجاري ، فرهنگي و بينالمللي ضرورتي غير قابل انكار است.
رشد و توسعه كشورهاي حوزه خليج فارس در سياست اقتصاد و فرهنگ در گرو آگاهي ، هشياري ، مسئوليتپذيري ، تفاهم بين منطقهاي و ايفاي نقش اثرگذار در معادلات منطقهاي و بينالمللي است. شكلدهي به همگرايي و همكاري معتبر نهادينه و فراگير و پايدار كشورهاي حوزه خليج فارس در كليه عرصههاي سياسي ، امنيتي، اقتصادي ، تجاري و فرهنگي در اين رهگذر ميتواند نقش منطقه را در تامين امنيت و ثبات در خاورميانه و عرصه بينالملل متحول و چشمانداز تازهاي در افق حيات سياسي اين منطقه ترسيم نمايد.
بديهي است عوامل و متغيرهايي مانند همسايگي و اشتراكات عميق تاريخي و مذهبي, نزديكي و پيوند متقابل و مستحكم فرهنگها و سنتها و ميراثهاي ارزشمند ملل منطقه ، نقش به سزايي در تعامل و هم سرنوشتي و گام برداشتن در مسير وحدت منافع و مصالح بر عهده دارند."8
در آخر اين كه روياي نظام امنيتي مناسب منطقة خليج فارس چه زماني به واقعيت خواهد پيوست؟ پاسخ اين سوال را بايد در عاقبت انديشي براساس عافيت همه كشورهاي منطقه دانست زيرا آنان هستند كه مي خواهند در منطقه اي امن و عاري از هرگونه تنش و درگيري ادامه حيات دهند .
پاورقي:
1 - پس از 11سپتامبر رويكرد امريكا در خليج فارس مبتني بر فشار به كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس براي اصلاحات بوده و اين فشارها به مداخله جويي تبديل گرديده است.
2 - بخشي از سخنان وزير امورخارجه جمهوري اسلامي ايران در هفدهمين همايش بينالمللي خليج فارس ، سايت تحليلي خبري عصر ايران ، 7/3/1386
3 - همان
4 - همان
5 - ابراهيم متقى، معادله امنيت متقابل در همكاريهاى دفاعى خليج فارس، ماهنامه خليج فارس و امنيت (سال اول - شماره 4 - مرداد 1379) ص 41
6 - بخشي از سخنان وزير امورخارجه جمهوري اسلامي ايران در هفدهمين همايش بين المللي خليج فارس, سايت تحليلي خبري عصرايران, 3/7/1386
7 - ابراهيمي, سيد نصرالله ، جايگاه ايران در تعامل منطقه اى و بين المللى در چشم انداز 20 ساله كشور) تحليلى بر سند چشمانداز جمهورى اسلامى ايران در افق 1404 هجرى شمسى) - اينترنت
8 - بخشي از سخنان وزير امور خارجه ايران در هفدهمين همايش بين المللي خليج فارس , سايت تحليلي خبري عصر ايران, 7/3/1386