شیخ نشینهای عربی حوزه خلیج فارس در آستانه سقوط

شیخ نشینهای عربی حوزه خلیج فارس در آستانه سقوط

مقدمات یک سونامی فراگیر که از تونس آغاز شده و مصر را درنوردیده است، اکنون سراسر منطقه خاورمیانه از جمله کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس را فرا گرفته است. نخستین صدای این تغییرات سرنوشت ساز از بحرین آغاز شده است و امروزه در کویت و عربستان نیز شنیده می شود. رهبر شیخ نشین کوچک بحرین برای جلوگیری از ورود این سونامی که خاندان مطلقه وی را از سلطنت ساقط میکند دست به یک سلسله اقدامات صوری و ظاهری زده¬ است

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۱۰۵۶

بازدید دیروز

۲۹۴۰

بازدید ماه

۱۹۶۷۹

بازدید کل

۹۰۳۶۵۰۱

افراد آنلاین

۱۷۸

شیخ نشینهای عربی حوزه خلیج فارس در آستانه سقوط

تاریخ:۱۳۸۹/۱۲/۰۷

شیخ نشینهای عربی حوزه خلیج فارس در آستانه سقوط


مقدمات یک سونامی فراگیر که از تونس آغاز شده و مصر را درنوردیده است، اکنون سراسر منطقه خاورمیانه از جمله کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس را فرا گرفته است. نخستین صدای این تغییرات سرنوشت ساز از بحرین آغاز شده است و امروزه در کویت و عربستان نیز شنیده می شود. رهبر شیخ نشین کوچک بحرین برای جلوگیری از ورود این سونامی که خاندان مطلقه وی را از سلطنت ساقط میکند دست به یک سلسله اقدامات صوری و ظاهری زده¬ است تا بتواند جایگاه خود را تثبیت کند. شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین اخیرا برای هر خانواده مبلغ 2650 دلار کمک هزینه در نظر گرفته تا از نارضایتی¬های موجود در کشور خود جلوگیری کند. اما علیرغم این اقدامات، رهبران کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس و به ویژه بحرین بر اساس یک ضرورت تاریخی و نه نیاز اجتماعی، باید قبل از ورود این سونامی سیاسی دست به اصلاحات اساسی میزدند اما به دلیل اجتناب از اتخاذ چنین رویکردی امروزه این شیخ نشین کوچک که در گذشته بیشترین نزدیکی دینی و تاریخی را با ملت ایران داشته است متاسفانه بازیچه خاندان آل سعود و ایالات متحده گردید و بی شک به زودی تحولات بنیادینی را در حاکمیت خود بر اساس اکثریت شیعه مشاهده خواهد نمود. ایران همواره حامی مردم بحرین و آزادیخواهان بحرینی بوده است و با حکمرانی اقلیت سنی مذهب سعودی بر اکثریت شیعه بحرینی مخالفت و اعتراض نموده است.


همه کشورهای حوزه خلیج فارس بر مبنای یک ساختار سنتی قبیله¬ای اداره می¬شوند که این ساختار کهنه و مطلقه در شرایط فعلی پاسخگوی نیاز نسل امروز جوامع عربی نیست و پیش بینی می شود این کشورها به تبعیت از مصر و تونس و لیبی به زودی به صورت دومینو وار سقوط نمایند. وابستگی به قدرتهای استعمارگر که کشورهای خلیج فارس را محل تاخت و تاز خود قرار داده اند که وقاحت را به جایی رسانده اند که حتی هزینه تاسیس پایگاهای نظامی خود در منطقه را به پای دفاع از ملتهای عرب میگذارند و با دلارهای نفتی عربی آنرا جبران میکنند میتواند خون هر انسان آزاده ای را به جوش آورد. عناد با همسابه تاریخی و بزرگ در شمال کشورهای عربی یعنی ایران که امروزه یکی از قدرتهای اول منطقه ای بشمار میرود خود میتواند مزید بر علت باشد. جوانانی که در فضای عصر انفجار اطلاعات، گردش آزاد اخبار و وجود ارتباطات اینترنتی رشد کرده¬اند دیگر نمی¬توانند مانند نسل-های قبل از خود به اصول و سنت¬های قبیله¬ای پایبند باشند ودر حالیکه از حقوق اولیه حق رای هم محروم هستند نمی توانند تنها شاهد تبعیض های قرون وسطیی بین شیعه و سنی و عرب و عجم باشد و نظاره گر چپاول سرمایه های ملی کشورشان توسط آمریکا و انگلستان باشند. در برخی کشورهای حوزه خلیج فارس، هنوز احزاب اجازه فعالیت ندارند و زنان از حق مشارکت در کارهای اجتماعی و سیاسی محروم هستند. این شیوه واپسگرایانه با روح دموکراسی متعارف در جهان معاصر کاملا منافات دارد و بهمین دلیل، اکنون موج نارضایتی¬های سیاسی پنهانی اغلب کشورهای حوزه خلیج فارس را فرا گرفته است.

ظهور نخستین حزب سیاسی در عربستان نشانه نیاز جامعه غیردموکراتیک و قبیله¬ای این کشور برای تغییر و حرکت به سمت سنت¬شکنی تلقی می¬شود. این حزب اخیرا برای اولین بار در عربستان اعلام موجودیت کرد اما دولت هنوز از دادن اجازه فعالیت رسمی به این حزب خودداری¬می کند. در عربستان سعودی برگزاری هرگونه انتخابات و فعالیت احزاب کاملا ممنوع است و اعضاء شورای مشورتی که پارلمان این کشور بشمار می¬آید، توسط پادشاه انتخاب می¬شوند. نقض آزادی¬های فردی و اجتماعی، بی توجهی به اراده ملت¬ها، اعدام و شکنجه مخالفین دولت و منع صدور نشریات غیردولتی، بخشی از سیاست داخلی کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس است. در کشور عربستان که بزرگترین کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس است، زنان از حق فعالیت اجتماعی، حق طلاق و استفاده از اتومبیل شخصی محروم هستند و شیعیان در ظلم و شکنجه و تبعیض بسر می برند. در طول 80 سالی که از عمر رژیم فاسد آل سعود می¬گذرد، این کشور همچنان از قوانین قبیله¬ای استفاده می¬کند و سیاه¬پوستان، برده¬زادگان و مسلمانان غیر وهابی نمی¬توانند در مشاغل دولتی و نیروهای مسلح پست¬های کلیدی داشته باشند. آمریکا و کشورهای غربی که خود را متولی دموکراسی در جهان میدانند تنها به دلیل نیاز مبرم به نفت عربستان، هیچ¬گاه در صدد تشویق این کشور برای ایجاد اصلاحات سیاسی بر نیامده¬اند و چشم خود را بر این شیخ نشین که به نوعی صادرکنند ترویست به جهان بشمار میرود بسته اند و خاندان فاسد وی را به عنوان متحد استراتژیک خود خطاب میکنند. تحمل این تناقض گویی بی شک بر نسل جوان که نظاره گر اوضاع کشور خود است آسان نیست و موجب سونامی بزرگ سیاسی خواهد شد.


در سایر کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس، بجز کویت که بیش از 45 سال از یک پارلمان نسبی و البته ناکارآمد برخوردار است، بقیه کشورهای عرب این منطقه تقریبا فاقد پارلمان¬های فعال و تاثیرگذار هستند. این شیوه حکومتی نگرانی¬های فزاینده¬ای نزد همسایگان غیرعرب کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که دارای پارلمان مردمی هستند تولید کرده است. علت این امر این است که نظام¬های غیردموکراتیک در خلیح فارس بجای تکیه بر ملت¬های خود از کشورهای فرامنطقه ای برای تامین امنیت خود و ایجاد هویت برای کشورشان بهره می¬گیرند. حضور ده¬ها پایگاه نظامی آمریکا در کشورهای کوچک حوزه جنوب خلیج فارس موجب نگرانی سایر کشورها و افزایش نارضایتی¬ها در میان ملت¬های منطقه شده است. قطعا اگر دموکراسی پارلمانی در کشورهای عرب حوزه جنوب خلیج فارس وجود می¬داشت آمریکا و سایر کشورهای غربی نمی¬توانستند به سادگی پایگاه¬های نظامی در این کشورها ایجاد کنند واین کشورها را مانند خانه خود امن احساس کند و هزینه تامین و نگهداری این پایگاهها را نیز از مردم عرب بگیرد. شاید عجیب نباشد زمانی هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا صریحا اعلام کرده بود که منافع استراتژیکی آمریکا در وجود رژیم¬های دیکتاتوری در حوزه خلیج فارس خلاصه می¬شود.

اما امروز دیگر آمریکا نمی¬تواند از رهگذر تشویق رهبران رژیم¬های دیکتاتور حوزه جنوب خلیج فارس به سرکوب ملت¬های خود، از حرکت موج سونامی سیاسی به سمت این نوع کشورها جلوگیری کند. بنابراین، غرب باید نگاه سیاسی خود را بر اساس اراده و خواست ملت¬های منطقه تغییر دهد زیرا نگاه تحقیرآمیز و غیرمنصفانه نسبت به ملت¬های مسلمان و عرب، سرانجام به بروز حرکت¬های رادیکالیستی منجر خواهد شد. شرایط کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، علیرغم وجود رفاه ظاهری، اکنون مشابه شرایط تونس و مصر قبل از سرنگونی زین¬العابدین بن¬علی و حسنی مبارک است.

اگر رژیم¬های دیکتاتوری حوزه خلیج فارس معیارها و اصول شناخته شده دموکراتیک را رعایت نکنند، دیر یا زود به سرنوشت تونس و مصر دچار خواهند شد. اصول متعارف دموکراتیک بر حکومت اکثریت بر اقلیت تکیه دارد اما در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، متاسفانه این معیارها رعایت نمی¬شود و همواره اقلیت بر اکثریت حکومت کرده است. لذا تشکیل نظام¬های دموکراتیک، کاهش وابستگی رژیم¬های عرب حوزه خلیج فارس به آمریکا، ارتقاء روابط این کشورها با همسایگان غیرعرب خود بر اساس منافع مشترک، برگزاری انتخابات آزاد و قطع روابط پنهانی با رژیم صهیونیستی و ایجاد فضای مناسب امنیت بومی در خلیج فارس خواست ملت¬های این منطقه است. اگر این خواسته¬ها به¬صورتی سریع و بدون هزینه انجام نشود، قطعا حوزه ژئواستراتژیکی خلیج فارس شاهد یک سونامی سیاسی شدیدی خواهد بود که این سونامی اوضاع کلی این منطقه را دگرگون خواهد کرد. لذا به نظر می¬رسد که اکنون ملت¬های عرب منطقه برخلاف طرح آمریکا در حال حرکت به سمت ترسیم یک خاورمیانه جدید هستند که این خاورمیانه با گذشته تفاوت اساسی خواهد داشت. خاورمیانه¬ای که اکنون با فرمول و معیارهای ملت¬ها در حال شکل¬گیری است، قطعا در آن آمریکا، رژیم اسرائیل و دیکتاتورهای عرب کوچکترین نقش مدیریتی نخواهند داشت.




دیدگاه خود را بیان کنید