غلبه همت ایرانی بر فتنه تحریف نام خلیج فارس

غلبه همت ایرانی بر فتنه تحریف نام خلیج فارس

كنكاش مختصری در مستندات نام دیرین و پارین دریای پارس و خلیج فارس از كتاب های آسمانی كه بخشی از اسطوره های دینی مانند طوفان نوح و بحر محیط مربوط به این مكان است، بررسی متون جغرافیایی یونانی، رومی، آلبانیایی، ارمنی، گرجی، عربی، فارسی- یادداشت ها و خاطرات دریانوردان و سفرنامه های سیاحان- نشان می دهد كه نام دیرین دریای پارس بر روی نقشه های باستانی با تلفظ های متفاوت مخصوص هر زبان نام خلیج فارس را تكرار می كند

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۱۳۷۵

بازدید دیروز

۲۸۸۶

بازدید ماه

۲۲۸۸۴

بازدید کل

۹۰۳۹۷۰۶

افراد آنلاین

۲۱۱

غلبه همت ایرانی بر فتنه تحریف نام خلیج فارس

تاریخ:۱۳۸۸/۰۹/۱۴

غلبه همت ایرانی بر فتنه تحریف نام خلیج فارس

كنكاش مختصری در مستندات نام دیرین و پارین دریای پارس و خلیج فارس از كتاب های آسمانی كه بخشی از اسطوره های دینی مانند طوفان نوح و بحر محیط مربوط به این مكان است، بررسی متون جغرافیایی یونانی، رومی، آلبانیایی، ارمنی، گرجی، عربی، فارسی- یادداشت ها و خاطرات دریانوردان و سفرنامه های سیاحان- نشان می دهد كه نام دیرین دریای پارس بر روی نقشه های باستانی با تلفظ های متفاوت مخصوص هر زبان نام خلیج فارس را تكرار می كند


نویسنده : اصغر فردی

اعتراض میلیون ها ایرانی غیرتمند و اهتمام بر ارسال نامه های الكترونیك و نوشتن مقاله ها و ایراد نطق ها در سراسر جهان موجب عقب نشینی مؤسسه ناسیونال جغرافی شد كه چندی پیش نام خلیج فارس را تحریف كرده و هویت ایرانی سه جزیره تنب كوچك و تنب بزرگ و ابوموسی را نیز مخدوش كرده بود.


نخستین شررهای ستیز سیاسی و تبلیغاتی بر روی نام خلیج فارس و تحریف آن ریشه به روزگار هارون الرشید می برد كه آن خلیفه جغرافیدانان مزدور و مأجور پیرامون خود را به جعل نام خلیج فارس و تثبیت نام مجعول خلیج بصره و دریای بصره واداشت. نخستین مقاوت در مقابل این توطئه از سوی سردمداران نهضت ایران مداران درگرفت. اما اسناد درست در دست، نحوه آغاز فتنه و تطبیق حیله های ناشیانه به واقعات تاریخی و جغرافیایی را نشان می دهد كه این خلیج بی شك تا نامی داشت به خلیج فارس و دریا به دریای پارس نام آور و بلند نام بود.


كنكاش مختصری در مستندات نام دیرین و پارین دریای پارس و خلیج فارس از كتاب های آسمانی كه بخشی از اسطوره های دینی مانند طوفان نوح و بحر محیط مربوط به این مكان است، بررسی متون جغرافیایی یونانی، رومی، آلبانیایی، ارمنی، گرجی، عربی، فارسی- یادداشت ها و خاطرات دریانوردان و سفرنامه های سیاحان- نشان می دهد كه نام دیرین دریای پارس بر روی نقشه های باستانی با تلفظ های متفاوت مخصوص هر زبان نام خلیج فارس را تكرار می كند در هر یك از زبان های جاری دنیا این نام به صورت های زیرین آمده است: در زبان یونانی Sinus Persicus در لاتین، Persicher Golf در فرانسه، Persico golf در ایتالیایی، Persidskizalir در روسی، Perusha Wan در زبان های اسلاویان و اشكال نظیر آنها در زبان های ارمنی، سریانی، عبری، آرامی و... به صورت های مشابهی نام خلیج فارس مذكور است.

تحریف و تسمیه مجعول دریای بصره و خلیج عرب در زمان ما چنان دارای پیشینه كوتاهی است كه حتی در اسناد سیاسی معاصر مانند سند سازمان ملل متحد مورخ به ۱۹ ژوئن ۱۹۶۱ این سند با قید خلیج فارس به امضاء عبدالله السالم الصباح رسیده است.

خلیج فارس همواره هوس سوء دولت های مقتدر اما فقیر طبیعی بوده است.

بوی بغلت می رود از پارس به كیش همسایه به جان آمد و بیگانه و خویش(۱)

تمامی تحركات خارجی ها، هجمه های تاریخی و پاروزنی های پاروزنان پرتغالی، صدف سودان هندی از دوره استقلال تا آغاز بردگی و تحول این دردانه ها به ارباب زردموی كمپانی هند شرقی و مثلاً سرمایه گذاری دارسی تا كودتا ۲۸ مرداد و اقدامات گرم و سرد روس ها- از قفقازستانی و وصیت پطر یكم تا اشغال افغانستان در آذر ۱۳۵۷ كه به معنی وصول روس ها به ۵۰۰ كیلومتری آب های پارس بود و جیغ و دادهای سیه مستانی مانند ژیرینوفسكی- همواره طمعناكی خلیج فارس در زیر دندان گرد دست درازان تاریخ بر سفره ایران را نشان می دهد.

وز آنجا سوی پارس اندر كشید كه در پارس بد گنج ها را كلید(۲)

خلیج فارس را دو داشته (موقعیت جغرافیایی و ثروت های تحت الارضی اش وبال گردن بود: (۵۴% كل ذخائر نفت جهان و ۲۵% ذخائر گاز دنیا).

فتنه از پارس برنمی خیزد مگر از چشم های فتانت(۳)

تقریباً تمامی تحولات سیاسی پنجاه سال پهلوی با قطب نمای خلیج فارس تنظیم می شد. رفتن رضاخان، برسر كار آمدن شاه جوان، در رفت و آمد ماندن چند گاهی او، كودتای ۲۸ مرداد و بازی او بر میز اوپك، همگی بر سر سودای خلیج فارس بود، تا اینكه شاه در قبال پیروزی آمریكا در داوكلان، نفت جنوب، برای خشنود كردن انگلیس پاكباخته، از اهدای فرمانداری بحرین ناگزیر آمد.

انقلاب البته تمامی تحركات تاریخی دشمنان استقلال و اعتلای ایران را مأیوس كرد. حمله عراق به ایران بلافاصله پس از انقلاب ، ثمره همین یأس بود كه رهبریت ناكارآمد عراق فریب آن بازی پرهزینه را خورد تا طعمه طمع آمریكا شد و فتنه جنگ خلیج فارس را بهانه ای فراهم كرد.

خلیج فارس گفتی كز مغاكی به دوزخ رخنه كرد و ریخت آنجا(۴)

و از آن روز كه در زیر طوفان صحرا «همه پارس گشتی چو دریای خون» (۵) ناوگان یاغی آمریكا سر گردنه اروند را گرفته است.

مؤسسات علمی- سیاسی و روابط بین الملل دولت های حریف مانند كویت و دیگر اعضای شورای همكاری خلیج، زمان زمان با انتشار مقاله ها، مجموعه ها، آلبوم نقشه ها، برگزیده ای از متون جغرافیایی عرب، برگزاری سمینارها، تهیه مجموعه فیلم های مستند تلویزیونی به زبان های عربی و انگلیسی و تأسیس پایگاه ها در شبكه بین المللی جنگ خاموش و سرد قریب الاشتعالی را بر سر هویت خلیج فارس و جزائر ایرانی ادامه می دهند. تا جایی كه همه حریفان باز دست در آغوش هم شدند و این بار ناله از مؤسسه ناسیونال جغرافی (National Geography) به درآمد.
اساتید به جای خود بماند كه فریاد مرجان های خلیج فارس نیز به گوش فلك رسیده است. چرا كه همه نشانه های بررسی هویت خلیج فارس علاوه بر نقشه های موجود نشانگر ایرانیت ماهیت این حوزه جغرافیایی است، تأمل در نشانه های زیرین هویت این سرزمین ما و سراب حریفان را تعیین می كند:

* اتنولوژی و مردم شناسی اقوام و قبایل ساكن در كرانه های خلیج فارس در شناخت ایرانیت تبار پارس دریائیان.



* معابد میترائی و هلنی، آتش گاه ها، برج و باروها، مسجد ها، تكیه ها، زاویه ها، مزارت پیرها و امام زاده ها و دیگر آثار معماری ایرانی در كرانه های خلیج فارس و تطبیق ساختار سنتی آنها با نظائر ایرانی در دیگر نقاط مركزی و شمالی كشور. نمایش هنرهای صناعی و صناعات مستظرفه مردمان حاشیه خلیج فارس.
* ریشه شناسی و زبان شناسی توپونیم ها و میكروتوپونیم های خلیج فارس.

* نواها، آواها، ترانه ها و ترنمات ایرانی و شروه خوانی ها و دشتی سرایی ها و نغمه های موج انگیز و پای بازی موج گزینان خلیج فارس.

* فرهنگ عامه، عادات و سنن، رفتار و كردار، دخل بندی ها به درختان، نوروزی ها، مراسم ماهی گیران، عروسی ها و تعزیت ها، اسم گذاری ها بر آدم و گل و درخت و باد وماهی و وسایل معیشتی، باورها و... شعر و گویه های كرانه نشینان پارس.

اما دریغ كه از هر كرانه تیرفانه بر سر ایران ما رهاست. امروز ایران یك تنه رو در روی كشورهای حوزه خلیج فارس به پشتیبانی همه غرب و سكوت سازمان ملل در قطعنامه ها، بیانیه ها، تسمیه ها ناصواب ایستاده است. شیوخ را به جایی رسیده است كار كه دعوای كودكانه و جاهلی خلیج عربی و آرزوی استملاك ملك كیانی و جزائر ایرانی بر سر زند. ابوموسای آن سویی با اسكان مشتی هندی و بنگالی و قلیلی عرب با دریافت حقوقی چشمگیر برای سكونت صرف و جوائزی بر سر نگهداری هر رأی بز و ابوموسای این سویی ساخلوئی و برج و بارویی در لای دیوارها. كش و قشم منطقه آزاد تجاری با احتشامی مستحق اما به هر روی ابوموسی... چنانكه افتد و دانی.
نخستین خطا در پذیرش تسمیه نادرست این جزیره بود كه ابوموسی را بر كول كشیدیم. فارس همواره مهد اندیشمندان و متفكرین و عارفان اسلامی بوده است. صاحبان مشارب و مسالك گوناگون فقهی و عرفانی از این خطه درآمده اند. در حلقه تفلسف و حلبه تصوف نادرانی مانند قاضی بیضاوی و منصور حلاج و شیخ احمد احسائی و صدها عارف دیگر «بابا موسا» نیز بوده است كه زاویه ای در ابوموسای امروزی داشته است. لفظ «بابا» در ایران واپسین رتبه متصوفه است چندانكه ده ده، در نزد تركان و قطب در نزد اعراب و این تفاوت تسمیه در «پیر» متصوفه ایرانی با «شیخ» متصوفه عرب نیز دیده می شود. «بابا» در لهجه بسیاری از اقوام ایرانی باوا، بووا، بووؤ، بو، تلفظ می شود. چنانكه مثلاً در كردی مختوم به «ك» شده- بوك- گفته می شود و ناگاه بی هیچ دلیل به یكباره مستعرب شده و به ابوموسی دیگر گردانیده می شود.

تنب و تنبوك نیز لفظی ایرانی است و نمی توان بر آن نیز مانند دیگر اسامی جغرافیایی خلیج فارس حتی «احتمالوژی» عربی كرد. اتیمولوژی قاطبه و اكثریت قاطعه جای نام های خلیج فارس، ایرانی بودن آن نام ها را به وضوح نشان می دهد، چندانكه گاهی حاجتی به ریشه یابی و اتیمولوژی نیز نمی ماند. مگر نام های جزائر چارده گانه به فارسی فریاد نمی كنند كه ما جزیره فارسی، سیری، كیش، هندرابی، لاوان، تنب بزرگ، تنب كوچك، ابوموسی، فرور، قشم، هرمز، لارك، خاركو، خارك ایم؟

شادگان، خرمشهر، خوزستان، آبادان، اروند كنار، اروند رود، بندر دیلم، بندر گناوه، اهرم، كنارك، چابهار، ماهشهر، گاوبندی، لنگه، لار، بستك، رود مهران و میناب جز فارسی چه رنگی دارند؟ در عربی لغات و نام های خورموم، برازجان، كنگان، گامبرون، گانگ، جاسك، خورموج به چه معنی اند؟ حتی اگر الكمبیرون و الكنكانه و الكنك و الجسك اش گردانیم. اینها كه در حصار مرزهای ایران امروز اند، به توپونیم های ممالك عربی چه ریشه ای غیرایرانی می توان ساخت و از جناق و چنته استعراب اش بدر آورد؟ در عربستان سعودی و عراق و كویت و امارات متحده عربی و قطر و بحرین با نام های دوهه، ام باد، شراخ، منامه، دوبی، كاتار (قطر)، خاسب، بودابی(ابوظبی)، هور آمایا (خورالعمایه)، بوبیان، فیله گاه، میشاب، شناس، سیب، كوریات (قوریات)، تیوی، اشنهیره، سر (رأس) مدره گاه، سر (رأس) سادگیراه (در منتهی الیه جنوبی عمان) مونا، نهی هیل، فاو، سرتنوره (رأس التنوره) «محل وقوع طوفان نوح و بروز سیل از تنوره است» ، منیفه، دمان، خایوره (الخبوره)، موسكات (مسقط) چه توانی كرد؟
دعوای اصالت و تفوق و تقدم نام شط العرب بر اروند رود را سالیان سال بردیم بی جا، كه فردوسی فتوی اش را داده بود:

اگر «پهلوانی» ندانی زبان
به «تازی» تو «اروند» را «دجله» خوان
در حالی كه در هیچ متنی شط العرب را نیافتیم، اما در خاقانی (قرن ۶):
گوئی كه خدای آفریده است
«قلزم» ز بر ستام «اروند»
در شاهنامه فردوسی (قرن ۴):
به «اروندرود» اندر آورد روی
چنان چون بود مرد دیهیم جوی
و: فریدون كه بگذاشت «اروند رود»
فرستاد تخت مهی را درود
یا: بسان فریدون كز «اروند رود»
گذشت و به كشتی نیامد فرود
یا: فرخ زاد هرمزد با آب چشم
به «اروند رود» اندر آمد به خشم

به گواهی حقیقت تاریخ پادشاهان ایران كه در فارس تخت گاه كرده اند به اعتبار شوكت شاهی شان نام خود را بر كوره ها، جزیره ها، رودها، كوه ها، شهرها به یادگار گذاشته اند چندانكه كرانه های شمالی و جنوبی دریای پارس به نام های اردشیر خوره، داراب گرد، هرمز خوره و قباد خوره بوده و امروز نیز هست. هرمز پادشاه كل ایران بود كه در دریای پارس نیز نام خود را به جای گذاشت و چه جای خلیج فارس كه خداوندگار مشرق بود و مولوی در دیوان شمس فرماید:

آن كس كه در مغرب بود باید خورش از اندلس
وان كس كه در مشرق بود او نعمت «هرمز» خورد

چندانكه ابن الرومی گوید:
و كم من ملوك قبلهم سلفواله
لیالی كانت تملك الناس فارس
همچنین، البحتر می افزاید:
لهم بنی الایران من عهد هرمز
و احكم طبع الخسروانیه القضب
و این الدهان: هو فی الامن جنه
و هو فی الروع فارس
و این ملكت نه در مرزهای ایران یال و دم بریده امروز كه:
سیوم پارس و اهواز و مرز خزر
ز خاور ورا بود تا باختر(۷)

و چه جای بصره و بغداد كه تا حیره و یمن این شاهان جهان ستان، غلامانی را از ترك و عرب وكرد و بلوچ بر «امارات» خود برگمارده بود. فرخی سیستانی فرماید:

نپاید بسی تا به بغداد و بصره
غلامی به صدر «امارات» نشانی
و امروز والهفا از این غم و:
سینه گو شعله آتشكده فارس بكش
دیده گو آب رخ دجله به بغداد ببر

كه تاریخ را به سكوت كشانده اند و جغرافیا را خاموش كرده اند و دیوان ها را گرد نشانده اند «تو گفتی كه هرمز نبد در جهان» و نام این دریا ولایات و جزائر دیگر كرده اند بی آنكه بخوانند از یاقوت حموی كه گوید:
هندیجان: ذات آثار عجیبه و ابنیه عایه و تتار منها الدفائن كما تثار بمصر و بما نواویس بدیعه الصنعه و بیوت نار و یقال ان جیلا من الهند قصدت ملك الفرس لتنزیل مملكه فكانت الوقعه هذالمكان فغلبت الفرس الهند و هزمتهم هزیمه قبیحه فهم یتبركون بهذاالموضع. معجم البلدان/ طبع بیروت، دار صادر، ج ۵ ص ر ۴۱۹)
قیس: و بما مسكن ملك ذالك البحر صاحب عمان و له ثلثاً دخل البحرین و هی فارس.
هنگام: بالتح اسم لجزیره فی بحرالفارس قریبه من كیش (ج ۵ ص ۴۱۹).
هرمز: مدینه فی البحر و قصی علی بر الفارس (ج ۵ ص ۴۰۲).
خارك: جزیره وسط البحر الفارسی و كان ابو صفره و الا الهلب فارسیاً من اهل خارك و قال الفرزدق: بخارك لم یقد فرساً، ولكن یقود السفن بالمرس المغار (ج ۲ ص ۳۳۷).
سیراف: و هی مدینه جلیله علی ساحل بحر فارس (ج ۳ ص ۲۹۴)
و لها من البحار بحر فارسی و... (ج ۴ ص ۲۲۷).
ابن حوقل در صوره الارض گوید:
عبادان مدینه علی بحر فارس (ص ۲۰۸)، تنبوك و هندیجان(ص ۲۳۵)

فالبحر الاعظم معروف بأسمها (فارس) لان بحر البصره الی اقصی عمل الهند یعرف ببحر الفارس (ص ۲۳۷).
همچنین ابوالقاسم بن احمد جیهانی (قرن ۴ هجری) صاحب «اشكال العالم» به ترجمه علی بن عبدالسلام كاتب گوید:
«اما آنچه در دریاست از جزیره های منسوب به ولایت اردشیر خره: جزیره بنی كاوان، لافت و اوال و خارك (ص ۱۱۱). اما دریاها؛ دریای فارس است. بحیره بختگان، بحیره دشت ارزن، بحیره پور الجود، فایان، بحیره جنگان.
دریای فارس خود گفته شده است؛ این است: از محیط جدا شده در حد چین بر حدود هندوستان و سند و كرمان می گذرد تا فارس و این دریا را در میان چندین ممالك به فارس باز می خوانند برای آنكه بر كنار این دریا هیچ پادشاهی بزرگتر و معمورتر از فارس نیست و پادشاهان فارس در قدیم بزرگتر از همه پادشاهان بوده اند» . (ص ۱۱۴)

نصطخری جغرافیدان معتبر اسلام می نویسد:
«دریای پارس خلیجی باشد از دریای محیط در حد چین و حدود واق واق به هندوستان رسد و آن را به پارس و كرمان بازخوانند به حكم آنكه هیچ ولایتی از این آبادان تر بر این دریا نیست و به روزگار گذشته پادشاهان پارس بزرگتر و قوی تر بوده اند.(۱۰۹)

امروز می بایست تا با استناد به همه گواهان تاریخ یك بار دیگر حقایق و دقایق دریای پارس و كرانه اش را به مجمع تصویر نشانده آینه گردانی كنیم تا جیغ دمام ها و نی انبان ها، چهره مخطوط و چرده افسانه سای ساكنان كرانه های فارس با وایه شروه ها و ترنم ترانه های دشتستانی درای و درود خود را به گوش عالمی بخلاند. پارسی شیرین ساكنان جزیره ها را فریاد كنیم كه نه از دو روز پیش بل كه از دو هزار سال پیش همچنان به شهد افشانی اند و ته مانده های لغات پهله و زند و اوستایی و فارسی میانه و نو را در عربی جزیره گزین های كویت و سعودی و امارات بكاویم و شناسنامه آنها را به پیشانی شن گرفته شان بچسبانیم. نشان دهیم كه جز پارسان باستانی، پارسیان در نیمه راه مانده سفر بنگاله و حتی« كردان »قرن هاست كه در آنجا خود را قلندرانه به كوهه ها و موج های دریا سپرده خوش زندگی می كنند:

ما ما احیالاكراد فأنها تكثر عن الاحصاء (صوره الارض؛ ابن حوقل، ص ۲۳۶).

و از گلوی خودشان فریاد فردوسی را بر كنیم كه هزار سال است تا می گوید:

به شهر كجاران و دریای پارس چه گوید ز بالا و پهنای پارس.

پانوشت ها:
۱- سعدی
۲- فردوسی
۳- سعدی
۴- ملك الشعرای بهار
۵- فردوسی
۶-« پهلو »قصبه ای است در كنار دریای فارس كه زادگاه زبان پهلوی است و پهلوانی فارسی است.
۷- فردوسی.




دیدگاه خود را بیان کنید